داوود بصیری – ترانهسرا و نویسنده/ میگن گفتنیها رو قبل اینکه دیر بشه باید گفت، دیدنیها رو هم باید دید، خوردنیها رو باید خورد، ک…!!جا بودیم؟! آها شنیدنیها رو هم باید شنید. زود باشین تا دیر نشده. حقیقتش اینه که این دیر شدنه از بدو حضور بشر در روی زمین یه آمپاس […]
داوود بصیری – ترانهسرا و نویسنده/
میگن گفتنیها رو قبل اینکه دیر بشه باید گفت، دیدنیها رو هم باید دید، خوردنیها رو باید خورد، ک…!!جا بودیم؟! آها شنیدنیها رو هم باید شنید. زود باشین تا دیر نشده. حقیقتش اینه که این دیر شدنه از بدو حضور بشر در روی زمین یه آمپاس بوده و هنوزم ول کن نیست!
مهمهها! میگن بشر اولیه قبل اینکه دیر بشه، درست دقیقه نود تونسته خاصیت برگ مو رو کشف کنه! بازم خدا رو شکر! یا اینکه دایناسورها دقیقه نودم نفهمیدن باید لباس بپوشن! چیزیم از خواص برگ مو نفهمیدن! اینجوری شد که با لختی موندن و یخ زدن و نسلشون فاتحه… جونم براتون بگه از شما چه پنهون، رازی دیر فهمید چی رو کشف کرده، وقتی فهمید که دیگه ماست موسیرم کشف شده بود و کلی آدم به باد رفته بودن! اصلاً نیوتن رو چرا نمیگی؟! فکر میکنی نیوتون مگه کی بود؟ توی لوح باستانی خشت و گلی کشف شده در حوالی روم، موسوم به «این پیزا کجه؟ کی میگه کجه؟» اومده که نیوتن یه شاگرد قاطرچی بیسواد اسکل خالیبند خالباز خالدار قرتی، نبود! نیوتن یه دانشمند بود! والله! دیگه داشت واسه کشف جاذبه دیر میشد که ذرتی یه سیب، دقیقه نودش با دقیقه نود نیوتون سوئیچ به سوئیچ شد و از درخت افتاد، شاپالاق خورد توی سرش که بفهمه «جی» مساویه با نه ممیز هشته، تازه میتونه ده هم باشه؟؟؟ دمووووکراسی همینه! یعنی اینم باشه اونم چشم! با توجه به اهمیت موضوع، توی این قسمت انواع دقیقه نودیها رو هم میزنیم ببینیم چی از توش درمیاد:
گروه اول: گلاب به روتونها
این دسته از موجودات، مشکل تسمهتایم دارن! زمانبندی، ممانبندی صفر! خیلی هم عاشق نوستالژیان. از توی سن چهارسالگیشون بعضی از عادتاشون رو تا چهلسالگی ترک نکردن. اینا همونایین که با چشایی که از شدت اضطرار زرد شده، درحالی که دو دستی سفت دو طرف کتشون رو چسبیدن، میدوون میرن توی بانک، توی تعویض روغنی، توی رستوران، توی اداره میراث فرهنگی، توی کیوسک تلفن، درحالی که به حرکاتی موزون با تم باباکرم حول محور طولی دچار شدن، از اولین نفری که میبینن میپرسن: ببخشید دستشویی دارین؟ یارو هم میگه: ببخشید به نظر میاد شما دستشویی دارین! بعد اونا میگن: با اجازه بعله و بعدش با تمام وجود خوشبختی رو لمس میکنن!
گروه دوم: توی گلشونها
اینا از اونایین که موقع شطرنج هم دوپینگ میکنن! راه میافتن داور و تماشاچی و بازیکن حریف و فردوسیپور و خروس همسایه رو هم میخرن که ببرن! به خیالشون کنترل اوضاع دستشونه، اما وقتی دارن به دقیقه نود رو اسکوربورد ورزشگاه مثه یک قهرمان نگاه میکنن و دلشون غنج میره که بازی رو بردن، یهو میفهمن موز کیلو چنده! ناغافل چشمشون روی سوراخ عدد صفر بکسباد میکنه و به قول جواد خیابانی… توووی دروازه… توی دروازه… گل برای بییب… گل برای بیییب! (با لحن بازی ایران استرالیا بخونید). لازم به ذکره که ما میبریم. اینا همیشه یادشون میمونه که آقاشون کیه و الّا یادشون میندازیم!
گروه سوم: کاسباسیونها
اینا کاسبان دقیقه نودی هستند. خودشون چند نوعن. اونایی که وسط بمببارون ازت میپرسن داداش خونتون چند؟ اونایی که آخر مهمونی میپرسن: فرداشب خونه کی؟ اونایی که توی آتیشسوزیا میان جلوی دوربین میگن همهچی تحت کنترله، ما میدونیم چند نفر مردن و اونایی که نیششون باز میشه که… بگذریم… یه سریشونم یقهسفیدن! اینا همهجای دنیا هستن! دقیقه نود توی اوج مصیبت وارده پیداشون میشه، رقبا رو به توپ میبندن و بهعنوان ناجی به مردم میگن که: من از راه اومدم… دلت خواست اومدم…!
گروه چهارم: دانشجونودیونها
اینا یادشون رفته برای سواد مدرسان شریف میرفتن! خرشون که از پل کنکور میگذره و وارد دانشگاه میشن بهشون الهام میشه که داره دیر میشه! کل ترم دنبال نیمه گمشدشون میگردن، دقیقه نود میفهمن نه جزوه دارن، نه حال درس خوندن. اینا زیادن! اسمشون به اختصار دانشجونودیونها یا لشکر دانشجویان دقیقه نودیان میباشد. استاد قربونت برم و من همونم که میدونی… پرچمت بالاست و بادم توی پرچمت و به خدا خونوادم داره از هم میپاشه و… جملات قصار این دوستان، پای برگههای امتحان پایان ترم است!