جامعه‌ای افسرده و عصبانی
جامعه‌ای افسرده و عصبانی
حدود دو دهه است که برخی کارشناسان درخصوص این حقیقت که جامعه ما درحال تبدیل شدن به یک جامعه افسرده و عصبانی است، هشدار می‌دهند و افزایش پرونده‌های قضایی، بالاگرفتن نزاع‌های خیابانی و اختلافات خانوادگی نیز موید این حقیقت بود اما شوربختانه این تحلیل‌ها به مذاق برخی سیاسیون خوش نمی‌آمد و تلاش داشتند این تحلیل‌ها که با نگاه «سوشال پاتولوژی» یا آسیب‌شناشی اجتماعی طرح می‌شد را سیاسی قلمداد کنند و کارشناسان دلسوز را بلندگوی دشمن.

اما طی چند سال اخیر وخامت اوضاع به شکلی روشن شد که بسیاری از تحلیل‌های کارشناسانه به تأیید مدیران ارشد، نمایندگان و تصمیم‌سازان رسید و دیگر کسی این واقعیات را انکار نمی‌کند و حتی مانند معاون دادستان کل کشور با طرح آمار دقیق، به افزایش خودکشی اشاره می‌کند و بر انجام اقدامات ویژه تأکید دارد.
روز گذشته معاون حقوق عامه و پیشگیری از وقوع جرم دادستانی کشور با اشاره به این‌که خودکشی سومین علت مرگ در میان جمعیت ۱۵ تا ۲۴ سال است، گفت: سالانه حدود ۱۳۰ هزار اقدام به خودکشی در ایران ثبت می‌شود که ۷ هزار نفر جان خود را بر اثر خودکشی از دست می دهند.
«غلام‌عباس ترکی» در همایش علمی پیشگیری از خودکشی که در دانشگاه علوم پزشکی ایران به‌مناسبت روز جهانی با همین نام برگزار شد، با اشاره به موضوع خودکشی به‌عنوان یک پدیده و واقعیت اجتماعی و انسانی، گفت: عوامل زیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مختلفی در بروز خودکشی نقش دارند که نیاز به واکاوی دارد.
وی همچنین گفت: عوامل تنش‌آفرین در زندگی و عواملی که منجر به افسردگی و اختلالات روانی و تولید افکار خودکشی در فرد می‌شود و هر چیزی که منجر به استرس، ناامیدی و کاهش تاب‌آوری در فرد می‌شود، همگی در بروز خودکشی تأثیرگذار است.
نکته بسیار مهمی که البته از درون‌مایه کلام معاون دادستانی کشور نیز بر می‌آید این است که سیاست‌گذاری‌های نادرست اقتصادی و معیشتی دولت‌ها و بی‌توجهی به تمایلات و گرایش‌های جوانان و نسل نواندیش و نوگرا با اعمال سخت‌گیری‌های دینی و فرهنگی و تلاش برای ساختن جامعه‌ای یک‌سان و یک‌شکل، در عصبانی کردن جامعه و افسردگی جوانان موثر است آن‌گونه که در برخی آمار از جامعه ایران به‌عنوان یک جامعه عصبانی و افسرده یاد می‌شود و در تصمیم نخبگان و جوانان به مهاجرت و ترک کشور نقش دارد و در نهایت نیز بر احساس رسیدن به پایان خط و اقدام به خودکشی.
برگزار کردن چنین همایش‌های علمی که با حضور و سخنرانی استادان دانشگاه و مدیران ارشد قضایی برگزار شد نیز ضمن این‌که کاری بسیار ارزشمند است اما مقصد و مقصد نهاییِ آن، نباید مانند بسیاری از همایش‌های مشابه، تکرار مسأله که باید اقدام برای درمان باشد.
این‌که بیست سال پس از هشدارهای کارشناسان، مدیران و سیاست‌سازان در جمهوری اسلامی به این نتیجه برسند که آمار خودکشی در کشور بالا است و «عوامل زیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی» در این افزایش موثر است، بسیار رضایت‌بخش است اما آیا نباید کاری کرد ؟ آیا باید بر رفتن روی همان ریل گذشته در مدیریت اصرار داشت و آیا زمان آن فرا نرسیده است که در برخی ایده‌آل‌های اجتماعی و فرهنگی تجدیدنظر کرد و سامانی به اقتصاد و معیشت داد ؟ نکته‌ای که نباید از آن به سادگی عبور کرد این است که جامعه جوان و نسل جدید یا به تعبیر معاون دادستان کشور جمعیت بین ۱۵ تا ۲۴ سال، فردای جامعه را هم از نظر اقتصادی و هم در دورنمای اجتماعی و فرهنگی‌اش، روشن نمی‌بیند و دردناک است هرگاه که نمایندگان اندکی که در ساختار قدرت دارد این موضوع را فریاد زدند در تریبون‌های رسمی به آنان گفته شد هر کسی که این وضعیت را دوست ندارد، از کشور برود.
این نوع رفتار با نسل جوان، معنایی جز آتش‌زدن به سرمایه انسانی کشور ندارد، سرمایه ارجمندی که فوج فوج از کشور خارج می‌شود و هرگز باز نمی‌گردد و بخشی از آن‌ها که اقدام به خوکشی می‌کنند، توان و امکانی برای مهاجرت ندارند و تصمیم می‌گیرند خودخواسته به زندگی خود پایان دهند به جای این‌که ناچار باشند برابر سلیقه دیگران به‌ویژه صاحبان قدرت زندگی کنند، آن‌هایی که گاه با تحقیرآمیزترین شکل و روش که نه انسانی است و نه اسلامی تلاش دارند الگوهای تاریخ‌گذشته ذهنی خود را به جوانان تحمیل کنند.
دولت، مجلس و همه ارکان قدرت و تصمیم‌گیری باید بدانند دربرابر این مرگ‌های خودخواسته که البته اشتباه و از سر هیجان است، مقصر و مسئول هستند و «فردا که پیشگاه حقیقت شود سپید»، در برابر داور ابدی و ازلی مکافات خواهند شد، همان داوری که در کتاب آسمانی خود قتل یک انسان را مساوی با قتل همه انسان‌ها دانست.