جای تأسف است که اصولگرایان افراطی از این نامها خوششان نمیآید و تلاش دارند هر کدام را به روشی تخریب و دست آنان را از عمل کوتاه کنند غافل از آنکه به قول سعدی در گلستان «سنگِ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند// قیمتِ سنگ نیفزاید و زر کم نشود.» و آنکسی که در این میان زیان خواهد کرد، کشور، جامعه و آینده است نه این افراد.
تأکید ما این است که اتفاقاً محمدجواد ظریف فردی است که کشور امروز به حضور وی بیش از هر زمان نیاز دارد چون ظریف در جهان غرب چهرهای شناخته شده است و دوستان بسیاری دارد و مسیرهای نفوذ در میان سیاستمداران آمریکایی را بسیار بهتر از نمایندگان مجلس و حتی شخص رییسجمهوری میشناسد و وضعیت کشور نیز بهگونهای است که نیاز مُبرَم به نوعی توافق یا رسیدن به سطحی از تنشزدایی با غرب داریم.
از همه آنچه که گفته شد بدتر این است که در ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ به قدرت برگشت، مردی غیرقابل پیشبینی، خودشیفته و تا حدی ایرانستیز که بار نخست که در سال ۲۰۱۶ موفق به حضور در کاخ سفید شد، فلجکنندهترین تحریمها را علیه تهران اعمال کرد و این اقدام، موجب شکستن ستون فقرات اقتصاد ملی و اعمال فشاری شکننده به معیشت مردم شد.
تقریباً همه عقلای نظام به این نتیجه رسیدند که لازم است در شرایط فعلی، با آرامش حرکت کنند تا تنش بین تهران و واشنگتن بیش از این میزان نشود نکتهای که بنیامین نتانیاهو بیش از همه در انتظار آن است.
نخستوزیر اسراییل در انتظار کوچکترین حرکت از طرف تهران است تا ترامپ را علیه تهران تحریک کند و در چنین شرایطی به بازیگرانی ممتاز در حوزه دیپلماسی و روابط بینالملل نیاز داریم که بتوانند این فضا را به نفع مردم، مدیریت کنند و قطعاً افرادی چون «علی لاریجانی» و «محمدجواد ظریف» ازجمله این افراد هستند.
معاون راهبردی رییسجمهوری نیز خود بهتر از همه به حساسیت شرایط آگاه است و روز گذشته با انتظار مطلبی در نشریه آمریکایی فارِن اِفِرز، به غرب و آمریکا این پالس را داد که تهران خواستار افزایش تنش در منطقه نیست.
محمدجواد ظریف در مقاله خود تاکید کرد: پزشکیان به ثبات و توسعه اقتصادی در خاورمیانه علاقهمند است. او میخواهد با کشورهای عرب همسایه همکاری کند و روابط با همپیمانان ایران را تقویت نماید. اما او همچنین تمایل دارد تا بهطور سازنده با غرب در تعامل باشد. دولت او برای مدیریت تنشها با ایالات متحده، که بهتازگی رئیسجمهور جدیدی نیز انتخاب کرده، آماده است.
ظریف و همچنین کسانی که در تهران حضور دارند این نکته را نیز میدانند که آمریکا هم در جنگ اوکراین غرق است و هم باید سفارشهای روزانه تسلیحاتی تلآویو را که کم نیست، تأمین کند و مهمتر از همه باید حواسش به کشورهای عرب و مسلمان منطقه و در صدر همه عربستان باشد.
ترامپ هنوز «پیمان ابراهیم» را دستاورد بزرگ خود در سیاست خارجه میداند و برای دوره جدید حضور خود در کاخ سفید، همه عزم خود را جزم کرد تا عربستان را به عضویت در این پیمان برساند و در نهایت بتواند سفارت اسراییل را در کشورهای عربی بازگشایی کند و لازم است در مواجهه با تهران، کمی آرام باشد و تهران باید از این شرایط بهره ببرد.
در چنین شرایطی مشاهده مقاله محمدجواد ظریف بهعنوان معاون رییسجمهور برای آنان اهمیت دارد و میتواند شرایط را در میدانِ دیپلماسی به نفع کشور مساعد کند.
در این میان حمله افراطیون در داخل کشور به ظریف و همچنین تأکید بر گزارههایی چون مذاکره کردن با قاتل سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی، خیانت است بیش از آنکه خدمت به انقلاب باشد، خدمت به نتانیاهو است و طرف غربی را به این نتیجه میرساند که تهران در حوزه سیاست خارجه دچار تعارض در تصمیمگیری شده است و مسعود پزشکیان در این زمینه، اختیار و اجازه کافی ندارد.
ادامه این رویکرد ممکن است به تقابل بیشتر تهران و غرب منجر شود و این وضعیت، نه تنها به نفع تهران نیست که به نفع تلآویو است و باید نسبت به آن هوشیار بود.
نکته آخر خطاب به افکار عمومی و همچنین بدنه طرفداران اصولگرایان افراطی است که همین مذاکراتی که در سطح معاونان وزیران امور خارجه تروییکای اروپایی و نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا با حضور معاون وزیر امور خارجه کشورمان انجام شد نیز با اجازه مقامات ارشد نظام و شوراهای فراتر از دولت انجام گرفته است و اینگونه نیست که دولت چهاردهم در این موضوعات، آتشبهاختیار باشد.
حلب رمز فتنه جدید در خاورمیانه
اکبر معصومی (کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بینالملل)
سیاست “خاورمیانه جدید” راهبردی است که ایالات متحده آمریکا به همراه متحدین خود در طول دهههای اخیر دنبال کرده است. جدا از سیاستهای خاورمیانهای غرب که همواره از طریق رژیم صهیونیستی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در این راهبرد، ایالات متحده تا به الان دو مرحله را اجرا کرده است که در هر دو مرحله با شکست مواجه شده است و “فتنه حلب” سومین تلاش آمریکا برای اجرای راهبرد مورد اشاره بوده است. به عبارتی در پازل طراحی نظم نوین در محور عبری- غربی برای غرب آسیا، اینک تکفیریها نقش آفرینی میکنند.
حمله آمریکا به عراق و افغانستان مرحله اول تلاش محور عبری- غربی برای ثبت خاورمیانه جدید بود که با این امر اتفاق نیفتاد و با شکست روبرو شد. مرحله دوم تلاش برای راهبرد خاورمیانهای آمریکا، ایجاد داعش و فتنه تکفیری در کشورهای عراق، سوریه و … بود با درایت و مقاومت جانانه محور مقاومت (ایران- حزب الله- عراق- سوریه- یمن و…) درهم
تنیده شد.
عملیات طوفانالاقصی سومین تلاش آمریکا را در راهبرد خاورمیانه جدید با شکست روبرو ساخت اما آمریکا برای تغییر روند شکست آشکار خود در سرزمین های اشغالی، فتنه جدیدی را در سوریه طراحی و به اجرا گذاشته است. اقدامهای تروریستها در حلب همزمان با آغاز آتشبس در لبنان انجام شد. محور صهیونیستی- آمریکایی با آتشبس در جبهه لبنان، تمرکز خود را بر ضربه زدن به دولت سوریه و بحرانسازی در این کشور بهعنوان یکی از اضلاع مهم محور مقاومت در منطقه غرب آسیا قرار داده است.
رژیم صهیونیستی از دو هفته قبل از آتشبس با حزبالله لبنان، حملههای مکرر و متعددی را علیه سوریه انجام داد و تلاش کرد بستر اقدامات گروههای تروریستی را در سوریه فراهم کند.
در واقع اسرائیل و آمریکا پس از چهارده ماه جنگ در غزه و لبنان خستهتر از هر روز به دنبال کاهش فشار از خود و ورود عنصری جدید به نبرد با محور مقاومت بودند. از همین رو تکفیریها مولود نامشروع و برادران خونی صهیونیسم با پذیرفتن این وظیفه، معادله درگیری میان مقاومت و اسرائیل را وارد فاز جدیدی کرد.
تحریرالشام و احرارالشام دو گروه تروریستی هستند که اکنون در سوریه تلاش میکنند کنترل حلب را در اختیار گیرند. این دو گروه تروریستی که به آمریکا و ترکیه نیز نزدیک هستند، در بحران سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ سوریه متحمل ضربههای سختی شده بودند، اما در سالهای اخیر در مناطق تحت اشغال ترکیه و آمریکا در شمال سوریه آموزش دیده و آماده جنگ با نظام سوریه در زمان مقرر شده بودند.
تمرکز بر حلب نیز به دلیل اهمیت راهبردی آن برای نظام سوریه بهعنوان مرکز اقتصادی این کشور و همچنین به دلیل نزدیکی جغرافیایی آن به ترکیه است. نزدیکی حلب به مرز ترکیه و همچنین قرار گرفتن تأسیسات نظامی مهمی مانند پایگاه هوایی نیرب، پایگاه الجراح و آکادمی مهندسی نظامی، اهمیت استراتژیک این شهر را دوچندان کرده است.
بنابراین حمله به حلب میتواند با برنامهریزی، کارگردانی و هزینه محور عبری- ترکی- غربی و با استفاده از گروههای تروریستی شناختهشده صورت گرفته و دارای مقصد خاصی باشد.
بررسی علل آغاز ناامنیهای اخیر در سوریه از حلب نشان می دهد که این شهر یکی از کلیدهای ارتباطی بین شمال و جنوب سوریه به شمار میرود و کنترل آن به معنای دسترسی به مسیرهای حیاتی حملونقل و
ارتباطات است.