در ماجرای آتشسوزی، بخش عمدهی روایتها که عموما از سوی رسانهها و شخصیتهای اصولگرا یا دوستان گفتمان انقلاب مطرح میشود و صداوسیما نيز مدام آن را تقویت میکند این است که آنچه در شهر فرشتهها رخ میدهد نتيجه حمایت آمریکا از اسرائیل در قتلعام مردم غزه است و طوری حرف میزنند که گويا ما باید خوشحال باشیم که عدهای مردهاند یا بیخانمان شدهاند!
اینکه صهیونیستها در باریکهی غزه مشغول نسلکشی، آنهم با حمايت مستقيم مالی و تسلیحاتی آمریکا هستند اظهرمنالشمس است، و بازخورد اين رفتار را بهروشنی میتوان در شکست جو بایدن و پشت کردن مسلمانان آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری به دموکراتها دید.
اما اگر قرار باشد هر حادثهی طبیعی (نظیر سیل و زلزله و آتشسوزی) در جهان را نتيجهی متافیزیکی اعمال و رفتار کشورها بدانيم، آنوقت اگر خدایی نکرده ایران گرفتار بلایی طبیعی شود چه توضیح و توجیحی برای آن خواهیم داشت؟ در این صورت چه توجیحی برای زلزله بم، سیلاب غرب کشور، آتشسوزی جنگلهای زاگرس، رانش زمین یا تعداد بالای جانباختگان ناشی از آلودگی هوا در ایران خواهیم داشت؟
آنوقت همانطور که گفتیم ظلم آمریکا مثل بومرنگ بهخودش بازگشت، ادعای خودمان هم مثل بومرنگ به خودمان بازمیگردد و مردم میپرسند ما تقاص کدام ظلم را پس میدهیم؟
هر اتفاقی دلیلی منطقی دارد که کشف آن بهمعنای ناديده گرفتن ظالم يا مظلوم بودن کشورها نيست، بلکه مبیّن اين حقيقت است که بايد بلایای طبیعی و گسترش آنها را ریشهیابی طبیعی و علمی نمود تا خسارات آنها را در آینده به حداقل رساند.
از دو شب پیش یک روایت جديد هم توسط صداوسیما به ماجرا اضافهشده که آتشسوزی لسآنجلس را نشانه افول آمریکا میداند، آنهم درحالیکه برخی از مردم جنگزده خوزستان و زلزله زده بم و کرمانشاه یا سیلزدهگان سیستان و بلوچستان علیرغم گذشت سالیان طولانی از حادثه همچنان زخمخورده و گرفتار هستند، هر روز شاهد اعتراضات مردم از اقشار گوناگون هستيم و آمارها همگی از مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی در ایران حکايت دارد.
بنابراین با این منطق که آتشسوزی لسآنجلس را نشانه افول ایالات متحده میداند، ايران بهمراتب در افول بیشتری قرار دارد، بهخصوص آنکه درحال حاضر دومين دارنده منایع انرژی جهان در تعطیلی سراسری بهخاطر کمبود انرژی بهسر میبرد و اگر کسی مدعی شود اين وضعيت موید افول ایران است چه جوابی برای او خواهيم داشت؟
اساسا این شیوهی تحلیل از بنیان ایراد دارد و بايد یکبار برای هميشه از روایت رسمی ایران کنار گذاشته شود و برای کشف دلايل یک ناکامی طبیعی- در هر نقطهای از جهان – به دلايل علمی و طبیعی آن پرداخت، نه اینکه تحلیلهای متافیزیکی و الاهیاتی را خرج این حوادث کرد، چون نهايتا این الاهیات است که از چنين تحلیلهایی آسیب میبیند.
ظلم آمریکا و سیاستمداران وحشی آن به مردم غزه بهجای خودش، و نواقص و دلایل طبیعی که منجر به گسترش آتشسوزی در لسآنجلس شده، بهجای خودش. نتيجه منطقی ظلم آمریکا به مردم غزه را باید در اعتراضات گسترده مردمی و دانشجویی، بیآبرویی آنها در مجامع جهانی و از اعتبار افتادن ادعاهای حقوق بشریشان جستجو کرد و آتشسوزی اخير را هم بايد در ضعف مدیریت بحران و البته سرسختی طبيعت بهواسطه گرمایش جهانی مورد مطالعه قرار داد.
اصلا یکبار هم که شده بهجای اینکه ناکامیهای خود را با ناکامیهای آمریکا و اروپا توجیح کنيم، بهتر نيست نگاهمان را به درون کشور بچرخانیم و سعی کنيم بااستفاده از تمامی ظرفیتهای نخبگانی و عمومی بهعلاوه کاهش تنشها با جهان با حفظ استقلال و عزت کشور اندکی از مشکلات عدیده ایران بکاهیم؟
خوشحال شدن برخی از افراد در ایران از نابودی لسآنجلس چه نسبتی با گفتمان انقلاب اسلامی و هویت تاریخی ايرانيان دارد؟ اینگونه تحلیلها نهتنها دردی از مردم مظلوم فلسطين دوا نمیکند، بلکه به حمایت منطقی ايران از آنها آسیب وارد خواهد کرد و به قول آقایان ممکن است مثل بومرنگ روزی به خودمان بازگردد، آنوقت است که ديگر نمیتوانیم با بهانههایی عجیب مثل “بیحجابی”؛ خشکسالی، سيل و زلزله در ایران را توجیح کنيم.
- نویسنده : عالین نجاتی