مجید عابدینی راد/ هیچ چیز توی این دنیا دلگشا تر از عاشقی نیست! من می گم آدم هایی که بلد نیستن دوست داشته باشن و دور و بری هاشون رو از خودشون می رنجونن، اصلاً آدم نیستن! آره، به اعتقاد من دوست داشتن و عاشقی هم یاد گرفتنی ست! شانس و اقبال هم […]
مجید عابدینی راد/
هیچ چیز توی این دنیا دلگشا تر از عاشقی نیست! من می گم آدم هایی که بلد نیستن دوست داشته باشن و دور و بری هاشون رو از خودشون می رنجونن، اصلاً آدم نیستن!
آره، به اعتقاد من دوست داشتن و عاشقی هم یاد گرفتنی ست! شانس و اقبال هم خیلی راه باز کن رسيدن به دنیای عاشق هاست! از پدر و مادرم در بچگی فقط دوست داشتن رو یادم گرفته بودم. با پشتکار زیاد فقط توی همین مسیر جلو رفتم و در دنیا می شه گفت جز این کار هيچ كار ديگه اي نکرده ام و فکر نکنم از این به بعد هم بکنم!
براي اينه كه يك لحظه هم شك ندارم كه از اين بهشتي كه توي اين دنيا برا خودم دست و پا كرده ام چهار روز ديگه مي تونم يه راست به اون يكي بهشتي كه مي گن خدا براي عاشق ها توي اون يكي دنيا ساخته، برم! اين همه اطمينان و اميد رو توي هيچ راه ديگه اي نمي شه پيدا كرد! تا حدي كه آدم بخودش بگه اگه من جزو صدر نشينان عالم بالا نباشم كي قراره باشه؟
آخه به نظرم بزرگ ترین خیر عشق ورزی به خود آدم می رسه و کسانی که در این راه برخوردی طلبکارانه دارن واقعاً از مرحله خيلي پرتن! اینکه چون کسی رو دوست داری او هم باید متقابلاً بهت علاقه داشته باشه، خواستی کاملاً بی پایه هست! چون عشق با آزادی دوست داشتن رابطه ای بسیار نزدیک و مستقیم داره!
مجبور کردن اون که آدم دوستش داره به دروغ گویی کار رابطه رو از همون اول به سمت خرابی می بره! اما بدبختانه همه مون رو این قدر به بده و بستان عادت دادن که جز این نگاه جور دیگه ای بلد نیستیم همنوع هامون رو ببینیم!
واقعیت اینه که خیلی به ندرت پیش می آد که همون کسی رو که آدم خیلی دوست داره علاقه ای کمابیش متقابل بهش داشته باشه! همين قدر كه قبول مي كنه در جاي دريافت كننده عشق قرار بگيره، براي جا افتادن يك رابطه متعادل كافيه! ظرفیت “خود گول زنی” هم یکی از مهم ترین عواملی ست که در تأمین خوشبختی آدم بسیار مؤثره!
توی راه عاشقی درس آموز ترین وقایع از اشتباهات خود آدم حادث مي شن! البته کاربرد لفظ اشتباه هم در این راه و سیاق به كل بی معناست. توي دنياي عاشق پيشگان این مهمه که آدم بتونه بی دلیل هر کی رو دلش حکم کنه دوست داشته باشه!
هر چه قدر بیشر آدم توی راه عاشقي سرخورده بشه بیشتر از عشق درس می گیره! چون هر جا که دری روی آدم بسته می شه تازه می فهمه كه کی رو از دست داده! و اين طوريه كه مي افته توي راه قدر داني و احترام بيشتر و بيشتر به ياري كه باهاشه! پس از بسته شدن درها و پشت کردن هاي اونكه دل آدم براش مي تپه, هر کی زود سرخورده بشه و دست از پی گیری هاش برداره، هیچ وقت در این راه بجایی نمی تونه برسه!
اولین نامه ی عاشقانه ام به خانم معلم فارسی ام بود! یادمه که انشاء ش رو مادرم تصحیح کرد و دیکته اش رو برادرم! خانم شقایقی هم آخر کلاس، توی وقت زنگ تفریح بهم در جواب نامه ام گفت: “نامه ات قشنگ بود اما یه پسر جوون نباید به یه زن شوهر دار نامه عاشقانه بنویسه!”
درسته که این اولین نامه ام به یک زن دوست داشتنی برام با سرخوردگی توأم شد اما یاد گرفتم که عشق، منو به یک باره از عالم بچگی به سمت نوجوونی سوق داد! آره، این که خانم شقایقی من رو توی سن ۹ سالگی “یه پسر جوون” خطاب کرد بهم خیلی چسبید، اما مادرم بیشتر از راه دلداری، اینکه خانم شقایقی نامه ام رو “قشنگ” دونسته عمده می کرد!
بعد هم خیلی زود به این قضیه پی بردم که نوشته تا چه حد روی ديگران تأثیر می تونه داشته باشه! به مرور زمان فهمیدم که پیام های عاشقانه فقط برای سرزنده ماندن خود زبان خوب و کار سازه و معمولاً کسی جوابی برای ابراز عشق، اون هم به صورت نوشته، نداره! مهم قشنگی شون و ظرافت هایی ست که توی نوشتن شون به کار رفته! این طور شد که مدرسه برام فقط به جای یادگیری زبان تبديل شد و بس! امروز هم می بینم به غیر از پناه بردن به زبان هیچ آرامشگاه دیگه ای برام توی زندگی وجود نداره!
٭ ٭ ٭
توی این جور فکرهای شیرین و روان آبادکن با خودم بودم که رضا برام این پیام رو فرستاد: عابد راستش بعد از گفت و گويي كه دفعه پيش با هم داشتيم و نیمه تموم موند، یاد این حرف تو افتادم که می گفتی: آدم باید بتونه هر کی رو دلش بخواد دوست داشت باشه، اما به نظر من خدا عقل رو به آدم داده که جلوی اشتباهاتش رو بگیره!
نوشتم: رضا هر که راهی رو که خودش می دونه با روحيه اش جوره باید بره! هیچ کس برای عشق و عاشقی دستورالعملی برای دیگران نمی تونه بده!
بعد هم حرف های من تنها به درون خودم ارتباط داره و نه به دنیای واقع! چه جوری بگم که من وقتی می نویسم در دنیای خاص نوشته هستم و درون خودم! در درون بشر، عقل در وضعیت لایعقلی قرار داره. چون جلودار ارتباط ضمير درون با ضمير هشيار مي شه! یعنی تنها موقعی که عقل در خوابه، ضمیر درون از راه خواب وارد ارتباط با آدم می تونه بشه! این کشف هم مال نظامی و حافظ و در روزگار معاصر فرویده.
رضا نوشت: باشه، اما فکر می کنم این دنیایی که تو برا خودت با بعضی آشنایان اثر گذار در زندگیت ساخته ای یک تجربه در نوع خودش منحصر بفرده!
نوشتم: رضا راستش این وضع ِ خیلی خاص خوشبختی درونی و عشق بزرگی که الان به محبوبه دارم رو خیلی راحت می تونم بهت بگم که با عشق های بزرگی که در واقعیت داشته ام برابری می کنه! می دونی این پدیده نمایانگر امکانات بی نظیر زبان و نوشته س! از طرفی رضا، اين هم خيلي عجيبه كه يك احساس وفا داري به معشوقه ات با اين كه هيچ رابطه و تعهد متقابلي در بين نيست، خود به خود در نگاه و رفتار آدم جا مي افته!
رضا نوشت: دعا می کنم که به همه خواسته هات در رابطه با محبوبه و نگاهت به زندگی و عشق برسی.
نوشتم: من بيش از اونچه كه تا به حال از محبت و دوستي از محبوبه دريافت كرده ام چيز ديگه اي نمي خوام! دعا فقط بماند براي يافتن قدرت خلاقيت بيشتر براي كشف همه ى ريزه كاري هاي شعر نظاميه! از طرفي هم باید بدونی که بی حمايت بخت كارها لنگ مي شن!
رضا نوشت: به نظرم الان ديگه با رفتن ترامپ و ساخته شدن واكسن كرونا، همه چيز باید رو به خوبي و آبادي بره! نظر تو چیه؟!
تا خواستم جواب رضا رو بدم، نوشت: عابد، از طرف خانم و بچه ها احضار شدم…حرفت یادت نره… دوباره تماس می گیرم…
پاريس ١ مارس ٢٠٢١