این دعوا ادامه خواهد داشت!
این دعوا ادامه خواهد داشت!

    احسان صدری / یکی از داغ‌ترین مباحث فوتبال باشگاهی ایران در سال‌های اخیر، میزان تاثیرگذاری قدرتمندان سیاسی در موفقیت و ناکامی تیم‌های پرطرفدار لیگ برتر بوده است. البته این مباحث تازه نیستند و می‌توان گفت ریشه در سال‌های گذشته و شاید بدو تاسیس باشگاه تاج و شاهین دارند.در دوران رژیم گذشته به واسطه […]

 

 

احسان صدری /

یکی از داغ‌ترین مباحث فوتبال باشگاهی ایران در سال‌های اخیر، میزان تاثیرگذاری قدرتمندان سیاسی در موفقیت و ناکامی تیم‌های پرطرفدار لیگ برتر بوده است. البته این مباحث تازه نیستند و می‌توان گفت ریشه در سال‌های گذشته و شاید بدو تاسیس باشگاه تاج و شاهین دارند.در دوران رژیم گذشته به واسطه حضور نظامیان پر قدرت و نزدیک به قدرت مرکزی در بین موسسان و تاثیرگذاران باشگاه تاج همواره انگ حاکمیتی بودن بر دوش آبی پوشان سنگینی می‌کرد و باشگاه شاهین هم پز مردمی بودن و علیه قدرت بودن می‌داد. در سال‌های اخیر هم پس از موفقیت‌های پیاپی باشگاه پرسپولیس این برچسب حاکمیتی بودن از سوی برخی رقبا به قرمز پوشان چسبانده می‌شود و به یاد داریم در دهه ۸۰ هم موفقیت‌های سپاهان باعث شده بود برخی هواداران تیم‌های تهرانی مدیران فدراسیون را به طرفداری ویژه از تیم شهر خود متهم کنند.
مخالفان این تئوری‌ها البته همواره این بخش از هواداران را عده‌ای متوهم می‌دانند. که قواعد بازی را رعایت نمی‌کنند و باخت را نمی‌پذیرند؛ ولی اگر به ساختار فوتبال ایران بنگریم شاید شرایط برای تحلیل روشن‌تر شود. در واقع فوتبال ایران یک نهاد کاملا دولتی و حاکمیتی است. میزان قدرت تاثیرگذاری دولتمردان در فوتبال ایران با استانداردهای بین‌المللی فرسنگ‌ها فاصله دارد. تقریبا حاکمیت توان و قدرت ایجاد هر گونه تغییری را در بدنه باشگاهی و ملی فوتبال ایران داراست. از تغییرات مدیریتی و اجرایی گرفته تا میزان بودجه بندی و نحوه برگزاری مسابقات. از انتخاب مربیان باشگاهی و ملی تا حتی نحوه هزینه کرد باشگاه‌ها.
البته این موضوع که حاکمیت چنین قدرت عجیبی برای تاثیرگذاری بر فوتبال را دارد، دلیلی بر استفاده آن به سود یک تیم خاص نیست. می‌توان معتقد بود که اصولا دولتمردان نگاه برابری به باشگاه‌های ایرانی دارند و جابجایی قدرت هم تاثیری بر این رویه اخلاق‌مدارانه ندارد یا معتقد بود که موفقیت و ناکامی یک تیم باشگاهی اهمیتی برای دولتمردان ندارد که بخواهند از قدرتشان برای سود و زیان باشگاه‌ها استفاده کنند. ولی به هیچ روی، نمی‌توان اعتقاد داشت که دولتمردان اگر بخواهند، نمی‌توانند به سود یک تیم وارد میدان شوند و معادلات را برای کامیابی یا تضعیف یکی از طرفین تغییر دهند و یا مهم‌تر اینکه اساسا نمی‌توان اعتقاد داشت، که قواعد بازی در کشور ما درست تعریف شده‌اند. در طرفداری قدرت از یک تیم خاص در هر دوره‌ای مسئله اصلی، توان تاثیرگذاری قدرت بر مناسبات فوتبال است نه لزوما عملکرد آن.
مادامی که وزیر ورزش یا هر نهاد تصمیم‌گیر دیگر قدرت نامحدود اثرگذاری به سود یک تیم را دارد ورای اینکه اثر گذاشته‌است یا خیر، نمی‌توان هوادار طرفدار تئوری توطئه را متوهم نامید. موضوع اصلی در واقع متمرکز شدن قدرت فوتبال در دستان سیاسیون است. هواداران باشگاه‌های ایرانی نه می‌توانند بر انتخاب مدیران تیم‌های خود تاثیر جدی بگذارند نه می‌توانند درخواست شفافیت بیشتر عملکرد آن‌ها را داشته باشند. همه تصمیمات در ید قدرت دولت است.
هوادار تنها کاری که از عهده‌اش بر‌می‌آید پرداخت آبونمان ماهیانه و خرید بلیط بازی‌های تیم مورد علاقه‌اش است. در واقع بر اساس کدام منطق ذهنی، هوادار در چنین فضای غیر شفاف و غیر دموکراتیکی می‌تواند موفقیت و ناکامی یک تیم را تحت تاثیر عوامل خارج از فوتبال نداند. تقریبا همگی واقفیم که ما در فوتبال باشگاهی ایران قوانین پایه‌ای این بازی را رعایت نمی‌کنیم، هیچ باشگاه مستقلی به معنای بین‌المللی‌اش نداریم، نهادهایی مثل اتحادیه باشگاه‌ها و… در ایران به شکل درست و مستقلی ایجاد نشده‌اند؛ ولی از هوادار توقع داریم به ساختار بیمار فوتبالمان اعتماد کند و موفقیت و ناکامی تیم‌ مورد علاقه‌اش را مربوط به وزیر ورزش نداند.
به نظر می‌رسد تا وقتی که در فوتبال ایران باشگاه ها قدرت مستقلی از سیستم سیاسی کشور نباشند دعوای تیم حکومتی و وزیر رنگی ادامه خواهد داشت و نمی‌توان طرفداران این تئوری توطئه را متوهم نامید و یا حتی منطق قانع کننده‌ای بر علیه این تئوری آورد. ولی می‌توان ساده انگارانه امیدوار بود که سیاست امر اخلاقیست و قرار نیست از قدرت بی حد و حصر در یک حوزه خاص به سود و زیان کسی سو استفاده شود.