«جمله» به بهانه نزدیکی به فصل مراسم و جوایز مهم سینمایی دنیا از «اسکار» می‌نویسد؛  رب‌النوعی از گور بازگشته
«جمله» به بهانه نزدیکی به فصل مراسم و جوایز مهم سینمایی دنیا از «اسکار» می‌نویسد؛  رب‌النوعی از گور بازگشته

داوود بصیری – نویسنده و ترانه‌سرا/   به بهانه برگزاری اسکار به‌عنوان بزرگ‌ترین رویداد در عرصه هنر هفتم، نگاهی متفاوت به این فستیوال پر زرق‌وبرق خواهیم داشت. جایزه این مراسم مجسمه‌ای از جنس بریتانیوم با روکشی از طلاست. شوالیه‌ای شمشیر در دست که کاملا به شکل تندیس اسیریس، رب‌النوع مصریان است. خطوط باستانی می‌گویند از […]

داوود بصیری – نویسنده و ترانه‌سرا/

 

به بهانه برگزاری اسکار به‌عنوان بزرگ‌ترین رویداد در عرصه هنر هفتم، نگاهی متفاوت به این فستیوال پر زرق‌وبرق خواهیم داشت.

جایزه این مراسم مجسمه‌ای از جنس بریتانیوم با روکشی از طلاست. شوالیه‌ای شمشیر در دست که کاملا به شکل تندیس اسیریس، رب‌النوع مصریان است. خطوط باستانی می‌گویند از هم‌خوابگی اسیریس و ایسیس هروس به دنیا می‌آید؛ همان موجودی که  چشمش به‌عنوان نماد فراماسونری شناخته می‌شود، نمادی مانند چشم سارامون در «ارباب حلقه‌ها». سؤال این‌جاست واقعا چرا آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک امریکا باید جایزه این فستیوال را شبیه موجودی بسازد که اصلا ارتباطی با فرهنگش ندارد؟ سؤال دوم اینکه هالیوود به معنای چوب درخت راش است و فقط یک L اضافه دارد تا “holy wood” یا  چوب مقدس باشد؛ اما چوب مقدس چیست؟ عصای موسی. عجیب نیست اگر مدعی شویم که شبکه‌های فراماسون و شورای سیزده تاجدار می‌خواهند از این مجرا جهان را برای ظهور مسیحی دروغین یا همان دجال که البته یک یهودی است، آماده کنند. پس بیایید با هم ببینیم حقیقت ماجرا چیست. تاریخ می‌گوید منزوی شدن تفکر عهد عتیق به دست کاتولیسیسم و کلیسای ارتودکس، زمانی محقق شد که مسیحیت مستقل و بدون ارتباط با یهودیت تعریف شد. چندی بعد، انشعابات فلسفی دینی در کلیسا، مشروعیت عهد عتیق را احیاء کرد و پروتستان‌ها شکلی دلخواه از مسیحیت را به‌عنوان جانشینِ راستین  یهودیت معرفی نمودند. تفکری در نیوانگلند که ایدئولوژی آمریکایی را شکل ‌بخشید. ایالات‌متحده با این نگاه و تکیه‌بر کتاب مقدس، تسخیر قاره جدید را با مضمون توراتی ـ انجیلیِ و تسخیرِ خشونت‌بارِ ارض موعود مشروع قلمداد نمود. سپس در گام بعدی، مأموریت به‌ظاهر الهی خویش را به جهان تعمیم داد. به همین دلیل است که امپریالیسم آمریکایی به‌مراتب درنده‌خو‌تر از اسلافش است زیرا جهان‌خواران پیشین هرگز ادعای مأموریتی الهی را نداشتند‌. قوم برگزیده ادعایی است که در عمل مترادف با تفکر فاشیستی نژاد بر‌تر هِرن فولک در آلمان نازی است. این‌‌ همان خطری است که ما امروزه با آن روبه‌رو هستیم. این هجوم در طول این سال‌ها ابعاد مختلفی داشته که بخشی از آن سبک زندگی ملل مختلف را و بخشی دیگر خطوط قرمز اجتماعی و گاه حریم‌های بهداشت روانی را تحت تأثیر قرار داده‌است.
از نظر ریک آلتمن، فیلم هالیوودی همیشه نگاه‌ها را از معضلات عمیق جامعه بشری به دل‌مشغولی‌های جامعه آمریکایی سوق می‌داد. این سبک زندگی  از‌‌ همان فرهنگ آخرالزمانی پیورتانیسم، تفکر اومانیسم و سکولاریسم و همچنین نظام لیبرال سرمایه‌داری به‌عنوان نتیجه سیاسی آن که ستون فقرات ماهوی آن را شکل می‌داد، ناشی می‌شود. ماهیتی مملو از بی‌بندوباری، اباحه‌گری، تعصبات فمینیستی و مادی‌گرایانه که در قالب معرفی اسطوره‌ها و داستان‌های آمریکایی شکل می‌گیرد. آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا نیز به‌عنوان قوی‌ترین تریبون، بر اساس‌‌ همین ایدئولوژی یهودی آمریکایی موردنظرش به قضاوت و گزینش درباره فیلم‌ها پرداخت. فی‌المثل در یک حرکت زنجیره‌وار در اسکار هشتاد و یکم، «کتاب‌خوان» اشاره‌ای گل‌درشت به هلوکاست داشت؛ شک هجمه‌ای بر کلیسای کاتولیک.
«میلک» فیلم مهوعی در تبلیغ هم‌جنس‌خواهی بود. بد نیست بدانید  انحرافات جنسی در یکی از متون مرجع صهیونیسم به نام پروتکل‌های زعمای صهیون به‌عنوان طریقت اضمحلال ملل غیر یهود ارائه گردیده‌است. در دوره بعد آکادمی، برگزیده اصلی یعنی «محفظه رنج‌بار»، پروپاگاندا برای حضور اشغالگرانه آمریکا و یک فیلم کابالیستی فرقه‌ای و مروج دین نوین جهانی محسوب شد. در اسکار بعدی فیلم برنده یعنی «سخنرانی پادشاه» فیلمی از نوع امپریالیسم فانتزی بود.
«قوی سیاه» ترویج افکار شیطان‌پرستانه و نوعی نسخه شفابخش فاوست منشانه برای رسیدن به هدف بود. در آکادمی بعدی در سال بعد نیز درواقع‌‌ همه ۹ فیلم برگزیده دریافت اسکار  از «هوگو» گرفته تا «آرتیست»، «نسل‌ها»، «اسب جنگی»، «نیمه‌شب در پاریس» و… موضوعشان پاسداشت و صیانت از میراث غرب و آمریکا در ابعاد گوناگون بود.
اما در اسکار هشتاد و پنجم، تقدیس سرمایه‌داری به‌عنوان ناجی مردم و اقشار مختلف مهم‌ترین هدف بود. فیلم بینوایان رسماً نسخه تحریف‌ شده رمان ویکتور هوگو  برای تبلیغ اصالت سرمایه‌داری بود. زندگی‌ای که دنیا را باغ وحشی نشان می‌داد که نیاز به پدرخواندگی سرمایه‌داران دارد؛ آن هم درست زمانی که طی چند سال گذشته جنبش ضد وال‌استریت، مهم‌ترین مسئله و رویداد اجتماعی در آمریکا و اروپا بود.
اگر همین‌گونه به بررسی طریقه و رویکرد توزیع جوایز اسکار بپردازیم، شکی نیست که به نگاهی غیرازاین که گفته شد دست پیدا نخواهیم کرد. چنانچه بین برگزیدگان این مراسم و سایر مراسم مشابه همچون بافتا در انگلیس، سزار در فرانسه، گویا در اسپانیا و یا گلدن گلوب نیز داستان به همین منوال است. راز این‌جاست که این فیلم‌ها اغلب سرمایه‌گذارانشان از بازیگردانان کارتل، تراست‌های اقتصادی و سهامداران بزرگ کارخانه‌های اسلحه‌سازی یا به‌نوعی دولت غیرمتمرکز یهودی ایالات‌متحده هستند؛ هیولاهایی در رسانه مانند جرج سوروس، رابرت مرداک و تد ترنر که بنیان‌گذار شبکه‌های سی‌.ان.‌ان، دبلیو.تی.بی.اس، تی.ان.تی و کانال‌های تلویزیونی  تی.سی.ام و غول رسانه‌ای وول می‌باشند. تاریخ آکادمی نشان می‌دهد افرادی با مانیفستی جدا از این تفکر، هرگز جایی در این مراسم نداشته‌اند.
غولی سینمایی چون آلفرد هیچکاک، با ۵۳ اثر بلند سینمایی‌اش، هیچ‌گاه جایزه اسکار دریافت نکرد؛ چارلی چاپلین برای هیچ‌یک از شاهکار‌هایش دیده نشد؛ جان فورد با فیلم‌هایش هیچ‌گونه راهی به اسکار نیافت تا زمانی که فیلم «مرد آرام» به سفارش ریچارد هلمز از صاحب‌منصبان سازمان سیا ساخت. مارتین اسکورسیزی با  «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «تنگه وحشت»، «دار و دسته نیویورکی» و…  نصیبی از اسکار نبرد تا اینکه در سال ۲۰۰۷ که برای فیلم «ضعیف مردگان» به روی سن کداک تیا‌تر رفت، گفت «یک‌بار دیگر پاکت حاوی اسم برنده را کنترل کنید؛ شاید اشتباه شده باشد»!
در کنار این حقیقت نمی‌توان از فیلم‌های مهمی نام نبرد که حتی نامزد دریافت جایزه اسکار هم نشدند، فیلم‌هایی مثل «رم شهر بی‌دفاع» روسولینی، «مرد سوم» کارول رید، «معجزه در میلان» ویتوریو دسیکا، «راه‌های افتخار» استنلی کوبریک. همچنین برخی اساتید مسلم سینما که نامی از آن‌ها در آکادمی شنیده نشد؛ مانند سرگئی آیزنشتاین، آندر تارکوفسکی، پکین پا، آرتور پن، ‌دان سیگل، باستر کیتون، سرجئو لئونه و آنتونی مان؛ روندی که از ۱۶ ماه مه سال ۱۹۲۹ در نخستین جشن اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا در هتل روزولت آغاز شد. در آن جلسه اصالت برنامه بر اساس طرحی در خانه سلطان کمپانی مترو گلدوین مایر تعیین شد؛ ایدئولوژی سلطه‌ای تحت‌عنوان رؤیای آمریکایی مبتنی بر فرهنگ و اندیشه لیبرال صهیونیستی.