«جمله» درباره نمایش «دومینو» که یکی از مدعیان جشنواره تئاتر فجر خواهد بود، می‌نویسد؛/ خدای کشتار در مازندران!
«جمله» درباره نمایش «دومینو» که یکی از مدعیان جشنواره تئاتر فجر خواهد بود، می‌نویسد؛/ خدای کشتار در مازندران!

  هومن حکیمی- دبیر گروه فرهنگی/ «فاطمه مکاری» نمایش‌نامه‌نویس و خالق «دومینو» را خوب می‌شناسم! او گاهی کاری می‌کند که خدا آواز بخواند. گاهی از توی کمد دیواری یک هیولا بیرون می‌آورد یا جشن تولد یک‌نفر را، برایش و برای مهمانان جشن، منحصربه‌فردترین می‌کند. در همه اینها هم اگرچه ردپایی از یک جور سوررئالیسم واقع‌گرا […]

 

هومن حکیمی-
دبیر گروه فرهنگی/

«فاطمه مکاری» نمایش‌نامه‌نویس و خالق «دومینو» را خوب می‌شناسم! او گاهی کاری می‌کند که خدا آواز بخواند. گاهی از توی کمد دیواری یک هیولا بیرون می‌آورد یا جشن تولد یک‌نفر را، برایش و برای مهمانان جشن، منحصربه‌فردترین می‌کند. در همه اینها هم اگرچه ردپایی از یک جور سوررئالیسم واقع‌گرا (این، تعبیری‌ست که من از نوشته‌هایش دارم) مشهود است اما مهم‌تر از تمام «ایسم»‌ها، وجود و حضور پررنگ آدم‌ها و مناسبات بینشان و تاثیری‌ست که بر هم و بر پیرامونشان می‌گذارند. نوشته‌های او سرشار از زندگی و انسانیت است؛ با شیوه‌ای که مختص خودش اما قابل درک برای مخاطب عام و خاص است.

فاطمه مکاری البته علاقه‌مند به سبک نویسندگی «اصغر فرهادی» و «مارتین مک‌دونا» هم هست و تاثیر این علاقه در برخی آثارش هم پیداست. نکته‌ای که نه خودش کتمان می‌کند و نه البته تبدیل به شیوه‌ای تقلیدی برای او در نوشتن شده. او خالق نمایش‌نامه‌ها و فیلمنامه‌هایی‌ست که زندگی، گذشته، روابط انسانی و پنهان‌کاری و… در آنها هربار به روشی نو و بدیع، ظاهر و تبدیل به روایت و قصه می‌شوند. من البته به خودش هم گفتم که متن «دومینو» که حدود ۷ سال پیش نوشته شده و حالا توسط گروه «مهر» در مازندران اجرا می‌شود، جزو انتخاب‌های برتر من از میان نوشته‌های پرشمارش نیست اما همچنان یکی از بهترین نمایشنامه‌هایی‌ست که در این سال‌ها در مازندران اجرا شده است.
«دومینو» در ۱۹ شبی که اجرا شد، هر شب با استقبال کم‌نظیر مخاطب روبه‌رو شده است. مخاطبی که بلیط می‌خرد، با یک پیش‌زمینه ذهنی نسبت به نویسنده و گروه وارد سالن می‌شود و توقع یک روایت پیچ در پیچ را دارد و تقریبا راضی از سالن بیرون می‌رود و تا مدت‌ها بعد از تماشا اثر را در ذهن خود می‌پروراند.
در «دومینو» گذشته یک خانواده از هم گسیخته در امروزشان مرور می‌شود. بدون اینکه ارجاع مستقیمی به گذشته داده شود. بدون اینکه به شکل بیخودی و فرم‌زده از تکنیک‌های رایج اما منسوخ نوشتن و کارگردانی استفاده شود. بدون اینکه نویسنده و کارگردان در مقام قاضی قرار بگیرند و چیزی که مدنظرشان است را به تماشاگر «حالی» کنند. تئاتر اصولا هنر «حالی» کردن چیزی به تماشاگر نیست. قرار نیست نور و صدا و متن و دکور و دیالوگ و… مفهوم یا منظور یا پیامی را به تماشاگر حقنه کند و «دومینو» در این بخش قطعا بسیار موفق است.
روایت با شیب ملایمش که به مرور اوج می‌گیرد، ذره ذره درام را جان می‌بخشد. اتفاق‌ها یکی یکی رخ می‌دهند؛ دربستری به ظاهر آرام که از همان ابتدا با نشانه‌هایی مشخص می‌کند که طوفان در راه است. طوفان، همیشه بعد از آرامش می‌چسبد و معنی پیدا می‌کند. فرض کن همیشه آرامش باشد یا همیشه طوفان. لذت، از بین می‌رود و همه چیز بی‌معنی و بی‌کارکرد می‌شود.
فاطمه مکاری اینجا برای من یک جور «خدای کشتار» جدید خلق می‌کند. از برگشتن یک خواهر برای مثلا ارث و میراث به ذهنیت تک‌تک افراد باقی‌مانده این خانواده می‌رود. دروغ پشت دروغ، خیانت پشت خیانت، مخفی‌کاری پشت مخفی‌کاری… و اینجوری‌ست که تماشاگر متوجه می‌شود که آرامش چه معنی‌ای دارد و طوفان اگر بیاید چه می‌شود.
«دومینو» البته از نظر دکور نتوانسته آن احساس منحصربه‌فرد متن و اجرا را ایجاد کند؛ به‌خصوص که آن عمارت قدیمی بزرگ، خودش یک کاراکتر است که در اجرا درنیامده با این حال درک خوب کارگردان اثر از متن و خوانشی که در عین استقلال برداشت کارگردان، از محتوای متن فاصله چندانی نمی‌گیرد و اجرای نسبتا دقیقی که یک‌جاهایی به میزانسن سینمایی هم نزدیک می‌شود، کاستی‌های صحنه‌آرایی و دکور را می‌پوشاند.
«دومینو» پرکاراکتر و پربازیگر است؛ نه به معنای رایجش، بلکه از نظر غنی بودن شخصیت‌ها (۵ نفر) که با دیالوگ‌هایی پرشمار اما منطقی، لحظه‌ای صحنه را خالی نمی‌گذارند. این می‌توانست پاشنه آشیل اثر باشد اما «هژمونی» خالق نمایش‌نامه بر محیط و شخصیت‌هایش، به دیالوگ‌های زیاد و شخصیت‌ها، کاریزمایی می‌بخشد که صحنه را پررنگ و پرمحتوا می‌کند؛ طوری که حدود ۱ساعت و ۴۰ دقیقه زمان اجرا، مخاطب را خسته نمی‌کند.
البته بازی‌های بازیگران «دومینو» که در کلیت، یک‌دست و نسبتا منسجم‌اند (هر چند در اجراهای شب‌های اول، کمی دستپاچگی و کم‌تسلطی بر متن از سوی بازیگران دیده می‌شد که به مرور برطرف شد) هم از دلایل موفقیت این نمایش‌اند. سلیقه شخصی من البته در این کار (با این توضیح که من سه شب از اجراها را دیده‌ام) برتری بازی دو بازیگر؛ «نادیا فرجی» (نقش شهرزاد)، ایمان توکل (نقش فرشاد) و صاحب آهنگر (نقش بهرام) به ترتیبی که نامشان را آورده‌ام، است؛ هرچند تئاتر یعنی هر شب اجرای زنده که باعث می‌شود در یک شب، بازی بازیگر دیگری، بهتر باشد. مثلا «حدیث زارع‌نژاد» (نقش شیوا) یکی از بهترین بازیگران بانوی تئاتر مازندران است که همچنان بازی‌اش در «کات» از نظر من یکی از بهترین بازی‌هایی‌ست که در تئاتر دیده‌ام اما اینجا در این سه باری که «دومینو» را دیدم، هنوز از آن چیزی که می‌تواند فاصله دارد. در مورد «مریم پاک‌ذات» (نقش پریشاد) هم با اینکه یک اجرای استاندار داشته اما شاید به خاطر جنس نقشش و اینکه شخصیت‌پردازی او به نسبت بقیه، پرداخت کم‌عمق‌تری دارد (او بیشتر در مصاف با شخصیت‌های دیگر معنا پیدا می‌کند و نه به تنهایی) موثر بودن بقیه بازیگران را ندارد… .
دوباره به کلیت اثر برمی‌گردم؛ در «دومینو» زمان و مکان خاص است اما مختص نیست. هر دوره‌ای می‌تواند باشد و متعلق به هر فرهنگی که در آن، انسان نقش پررنگی دارد. گوشی تلفن همراه -امروزی‌ترین اِلمان دومینو – حتی باعث نمی‌شود که زمانه در آن غایب شود. «دومینو» همان‌قدر مال امروز است که متعلق به فردای ما و البته حتما متعلق به گذشته.
ما همیشه دروغ می‌گوییم، همیشه پنهان می‌کنیم، همیشه حرف می‌زنیم و البته همیشه زجر می‌کشیم. زجر، هرگز از بین نمی‌رود بلکه مثل قانون پایستگی انرژی، از حالتی به حالت دیگر درمی‌آید؛ این را «دومینو» به خوبی نشانمان می‌دهد و ثابت می‌کند.