حرکت در مدار فلاکت
حرکت در مدار فلاکت

«دوزیست» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی برزو نیک‌نژاد و تهیه ‌کنندگی سعید خانی محصول سال ۱۳۹۸ است. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و حالا بعد از ۴ سال به روی پرده رفته است. فروش بیش از ۷۰۰ میلیون تومانی فیلم «دوزیست» در نخستین روز […]

«دوزیست» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی برزو نیک‌نژاد و تهیه ‌کنندگی سعید خانی محصول سال ۱۳۹۸ است. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و حالا بعد از ۴ سال به روی پرده
رفته است.

فروش بیش از ۷۰۰ میلیون تومانی فیلم «دوزیست» در نخستین روز شروع دوباره فعالیت سینماها پس از پنج روز تعطیلی، این فرضیه را تقویت می‌کند که به احتمال زیاد مخاطبان به خطا افتاده و بر این گمان بوده‌اند که با فیلمی طنز روبرو هستند.
چرا که مطالعات نشان می‌دهد که طی دهه‌های گذشته اولویت مردم تماشای فیلم کمدی است و نیک‌نژاد هم عموما با اینگونه فیلم‌ها(زاپاس، لانه زنبور و…) شناخته می‌شود. اسامی و سابقه بازیگران هم دلیل دیگری است که مخاطب فکر کند با فیلمی طنز روبرو است.
اما «دوزیست»، حال و هوایی متفاوت با آثار پیشین برزو نیک‌نژاد دارد، نه تنها طنز نیست بلکه کارگردان تا سر حد ممکن تلاش کرده است تلخ و سیاه روایت خود را پیش ببرد. ساختار چندپاره و فرم شکل نگرفته فیلم و بازگشت به ایده‌های فیلمفارسی قبل از انقلاب نشان از فلاکت اثری دارد که با فرافکنی می‌خواهد همه چیز داشته باشد، اما در نهایت هیچ چیز ندارد.
بعد از فروش ۷۰۰میلیونی دوزیست در یک روز برخی رسانه‌ها از این نوشتند که «فیلم‌های اجتماعی با بازیگران شناخته‌شده می‌توانند در جذب تماشاگر تا حدودی موفق باشند.» با این همه به نظر می‌رسد برای دقیق شدن ماهیت استقبال مخاطبان از «دوزیست» باید چند هفته‌ای
صبر کرد.
خلاصه داستان و بازیگران
در جنوب شهر پسری به نام عطا با پدرش زندگی می‌کند و دو تن از دوستان خود را نیز به خانه راه داده است اما کلفتی که برای همسایه‌شان کار می‌کند، دلبستگی خاصی به این پسر دارد ولی عطا از این موضوع چیزی نمی‌داند. این کلفت دختری را به خانه عطا می‌آورد و ادعا می‌کند که دخترخاله‌اش است و از عطا می‌خواهد برای چند روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد. عطا این موضوع را می‌پذیرد و ماجراها با ورود این دختر به خانه شروع می‌شود. جواد عزتی، ستاره پسیانی، مانی حقیقی، پژمان جمشیدی، سعید پورصمیمی، هادی حجازی فر، مجید نوروزی، لیلی فرهاد پوری
و الهام اخوان.
فیلمی به شدت تلخ و سیاه که در آن مردانگی با خیانت جواب داده می‌شود، فیلمی که در آن شخصیت‌ها بویژه دوستان عطا(جواد عزتی) همگی همچون قورباغه انسان‌های دوزیست هستند که ظاهر و باطن آنها با هم متفاوت است و به اصطلاح مرتب در حال زیرآبی رفتن هستند. به طور کلی فیلم داستان آدم‌های خاکستری است، افرادی که مانند یک دوزیست نمی‌توانند تنها در خشکی بمانند و گاهی باید زیرآبی بروند تا زندگیشان پیش برود. زیرآب زد‌ن‌ها و زیرآبی رفتن‌ها در فیلم «دوزیست»، گاه با منطق همراه بوده و گاه صرفا برای جذابیت داستان و بدون دلیل خاصی صورت می‌گیرد. از این رو است که فیلم «دوزیست» در جایی که قرار دارد درجا می‌زند و تکلیفش با خودش مشخص نیست.
داستان فیلم درباره دزدیدن یک گاوصندوق توسط چند جوان است که هرکدام مشکلی در زندگی‌شان دارند. فیلم برخلاف داستانش شروعی به ظاهر شاد دارد. نمایی از یک عروسی که در کوچه پس کوچه‌های قدیمی و فقیرنشین در جریان است اما در ادامه بیشتر فضای فیلم در یک گاراژ متروکه و تاریک روایت می‌شود.
ملغمه‌ای از آسیب‌های اجتماعی
یکی از منتقدان درباره «دوزیست» گفته است: «دوزیست ماحصل فیلمسازی است که در کوچ مدام از سینما به تلویزیون و بالعکس و از تلو تلو خوردن بین ژانرهای مختلف و سبک‌ها و گونه‌های مختلف در فیلمسازی، حالا به نوعی به یک گسستگی و آشفتگی فرمی و محتوایی ر سیده است و قطعا اگر نیک نژاد تمام تمرکز و حواسش را در یک ژانر متمرکز می‌کرد، به پیشرفت و موفقیت‌های بیشتری در عرصه فیلمسازی دست می‌یافت.فیلم دوزیست دلش می‌خواهد متفاوت باشد اما این تفاوت صرفا ظاهری است و در باطن همان آشی است که سال‌های پیش از انقلاب در پرده سینما دیده می‌شد.»
دوزیست ملغمه‌ای از آسیب‌های اجتماعی مختلف است؛ از دختران فراری گرفته تا سقط جنین غیرقانونی، از ربا و نزول خواری گرفته تا دزدی و خیانت. مسائلی که هیچکدام پرداخت دقیقی در فیلمنامه ندارند و فقط برای تلخی بیشتر داستان به فیلم
سنجاق شده‌اند.
تمامی شخصیت‌های فیلم ازعطا و دوستانش گرفته تا آزاده و مریم و پدر عطا، گذشته ،حال و آینده‌ای تیره و تار دارند. شخصیت‌هایی که همگی سردرگم و مبهم هستند؛ از انفعال و گیجی عطا گرفته که بعد از این همه مدت متوجه عشق آزاده به خودش نشده تا مجتبای علاف و بیکار، از حمید به ظاهر موجه اما آب زیرکاه گرفته تا پدر عطا و اشتیاقش در وصال به عشق قدیمی‌اش و بدتر از همه شخصیت مریم که بقیه شخصیت‌ها در مواجه با او خود واقعی‌شان را
نشان می‌دهند.
در این میان مریم بلاتکلیف‌ترین شخصیت داستان است که مخاطب تا آخرین لحظه نمی‌تواند او را پیش‌بینی کند. مریم که در ظاهر دختری مظلوم و بی‌سرپناه است در پایان به همه محبت‌هایی که عطا در حقش می‌کند پشت پا زده و با پولی حرام راهی آینده‌ای نامعلوم می‌شود.
بازگشت به فیلمفارسی
فیلم سینمایی دوزیست، بازگشتی به لوطی بازی‌های سینمای قبل از انقلاب را یادآوری می‌کند، فردین بازی غالب در فیلم با همه امروزی بودنش ابتر است و قهرمانی را شکل نمی‌دهد. در آخر اینکه بازسازی فضای فیلم‌فارسی با آدم‌های امروزی، فیلم نامه چند پاره، شخصیت‌پردازی نصفه و نیمه و ناتمام، قوام نگرفتن داستانک‌ها، ارائه تصویری معوج و ناسازوار از مردان به عنوان موجوداتی مریض جنسی و… در نهایت فرمی چند پاره و شکل نگرفته که در بینابین ژانرها تلو تلو می‌خورد و تکلیفش با خودش روشن نیست.
اینکه فیلم‌ساز یا هنرمندی تلاش کند در اثرش همه چیز را بگنجاند، مثل سوپر مارکتی که می‌خواهد همه اجناس را برای مخاطب داشته باشد، بدترین اتفاقی است که می‌تواند هر اثری را به کلاژی بی سر و ته تبدیل کند. اما با نگاهی به آثار درخشان امروز می‌توان به روشنی مشاهده کرد که هنر معاصر معطوف به ریز نگاری است و هرچقدر بر موضوعات کوچک و ریز ریز زندگی تمرکز شود اثر قابل تامل‌تری خلق خواهد شد.
پایان بندی فیلم هم بسیار تأمل برانگیز است؛ آزاده و عطا که تنها شخصیت‌های پاک داستان هستند سرانجام بی‌گناه گرفتار می‌شوند و حمید و مریم با خیانت و زیرکی سرخوش و شاد فرار می‌کنند و این تمام پیامی است که مخاطب بعد از حدود ۲ ساعت تماشای بدبختی و فقر آدم‌های جورواجور از داستان فیلم دریافت می‌کند!! شاید تنها نکته مثبت فیلم بازی متفاوت هادی حجازی فر در نقش حمید با آن چهره خونسرد و بی‌عرضه باشد.

 

 

معرفی نامزدهای ایرانی جایزه هانس کریستین اندرسن ۲۰۲۴

شورای کتاب کودک، علیرضا گلدوزیان را در بخش تصویرگری و جمشید خانیان را برای دومین بار در بخش نویسندگی به عنوان نامزدهای ایرانی جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن ۲۰۲۴ به دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) معرفی کرد.
علیرضا گلدوزیان، تصویرگر و طراح گرافیک به عنوان نامزد ایرانی جایزه هانس کریستین اندرسن۲۰۲۴ از سوی شورای کتاب کودک انتخاب شد. او بیش از دو دهه به صورت مستمر به تصویرگری کتاب پرداخته است و تاثیر ماندگار و مهمی در رشد ادبیات و تصویرگری کتاب کودک و نوجوان داشته است. آثار او به فهرست‌ها و نمایشگاه‌های ملی و بین‌المللی بسیاری راه یافته و موفق به کسب جوایز متعددی مانند لوح برگزیده شورای کتاب کودک، دیپلم افتخار IBBY، جایزه‌ بزرگ براتیسلاوا، جایزه‌ی قلم طلای بلگراد، بینال براتیسلاوا، نمایشگاه بلونیا، و … شده‌اند. گلدوزیان تاکنون در نمایشگاه‌ها و کارگاه‌های بسیاری در حوزه‌ تصویرگری کتاب در ایران و خارج از ایران فعالیت داشته و همچنین نقش برجسته‌ای در ارتقای سطح تصویرگری ادبیات کودک و نوجوان ایران داشته است.
جمشید خانیان، برای بار دوم از سوی شورای کتاب کودک به عنوان نامزد ایرانی جایزه هانس کریستین اندرسن ۲۰۲۴ انتخاب شد. خانیان نویسنده پرکار دهه‌های گذشته است که آثار او موفق به کسب جوایز و افتخارات ملی و بین المللی بسیاری شده‌اند، مانند دیپلم افتخار IBBY، فهرست «کلاغ سفید» (کتابخانه بین‌المللی کودک و نوجوان مونیخ) و جوایز متعدد ملی مانند لوح برگزیده شورای کتاب کودک. او همچنین یکی از نامزدهای ایرانی جایزه یادبود آسترید لیندگرن (آلما) در سال‌های۲۰۲۰،۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ است.

 

 

نمایش امپراتوری سم مندس در لندن

«امپراتوری نور» جدیدترین فیلم سم مندس کارگردان بریتانیایی در جشنواره فیلم لندن دیده می‌شود. «امپراتوری نور» ساخته سم مندس با بازی اولیویا کولمن، مایکل وارد و کالین فرث برای اولین بار در اروپا در شصت و ششمین جشنواره فیلم لندن
دیده می‌شود. در این فیلم که سم مندس نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده‌اش است، توبی جونز و تام بروک نیز جلوی دوربین رفته‌اند.
داستان این فیلم در اوایل دهه ۱۹۸۰ در یک شهر ساحلی انگلیس می‌گذرد و درباره رابطه انسان‌ها و جادوی سینماست. این نخستین باری است که مندس خود به تنهایی فیلمنامه یکی از فیلم‌هایش را نوشته است و البته بار دیگر برای فیلمبرداری فیلمش با راجز دیکینز برنده اسکار و فیلمبردار فیلم‌های «۱۹۱۷» و «اسکای فال» همکاری کرده است.
این فیلم از ۹ دسامبر در آمریکا و ۱۳ ژانویه در بریتانیا اکرانش را شروع می‌کند. پیش از آن این فیلم در ماه سپتامبر در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو در بخش نمایش ویژه دیده خواهد شد. «امپراتوری نور» اولین نمایش خود در اروپا را ۱۲ اکتبر در جشنواره فیلم لندن تجربه می‌کند.

 

 

نگاه

آفتاب عمر در تداوم سایه
ای کاش نسیمی می وزید، تا سایه دوباره جان بگیرد. مرگ چون تکه ابری روی خورشید بود، که نسیم می توانست آن را عریان کند؛ آخر زیبایی ارغوان از میان سایه روشن در می آید. تندی نور خورشید با تلنگر سایه می شکند. عطش و گرما در سایه سیراب می شود. پرتوهای نور در سایه محو می شود و شورِ پنهانی را در قلبِ هوا می تپاند. نمی دانم چرا؟ با این همه قدرت سایه اسیرِ پنجه ی نور شد، ای کاش از میانِ پنجه هایش لغزیده بود، رها شده بود، و بر زندگی جاری. باز با رفتنِ سایه شکوه نمی کنم زیرا او در ملکوتی دیگر تولد یافته است. ابر می گذرد. سایه رنگ می بازد. در نور رخت بر می بندد، در ارغوان محو می شود و به ابدیت رهسپار. سایه نور شد. سایه همیشه عاشق بود و در امتداد عشق رفت، نزد عاشقان، تا باز هم بسراید؛
ای عشق همه بهانه از توست. من خامشم این ترانه از توست.
آن بانگ بلند صبحگاهی وین زمزمه شبانه از توست
من انده خویش ندانم این گریه ی بی بهانه از توست.
و آخر سر کار را تمام می کند؛ چون سایه مرا ز خاک بر گیر
کاینجا سر و آستانه از توست…
زین پس سایه در بلندای ارغوان، وسط باغچه، روی لبخند پاک گل های ارغوانی می درخشد. و طنین شعر و ترانه ی سایه همراه نسیم در باغِ حیات او خواهد پیچید. ارغوان آنجاست، ارغوان تنهاست، ارغوان دارد گریه می کند. ارغوان در گریه می گوید. و ز سایه خرامنده خورشید بپرس که چرا عالم را با رفتنِ خویش بر این دره ی غم ها نشاند؟