هانا آرنت(فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی) پس از جنجال های درگرفته درباره کتاب «آیشمن در اورشلیم» متنی نوشت با عنوان «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری». هدف آرنت توضیح برخی مسائل و معظله ها در چنین موقعیت هایی بود. آیشمن[از عاملین انتقال و کشتار یهودیان در دوران نازی] و کسانی همچون او مشارکت شان در جنایت […]
هانا آرنت(فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی) پس از جنجال های درگرفته درباره کتاب «آیشمن در اورشلیم» متنی نوشت با عنوان «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری». هدف آرنت توضیح برخی مسائل و معظله ها در چنین موقعیت هایی بود. آیشمن[از عاملین انتقال و کشتار یهودیان در دوران نازی] و کسانی همچون او مشارکت شان در جنایت را با ارجاع به یک «واقعیت» تنزل می دادند: اینکه تنها دستورات را اجرا کرده اند، دستورات مافوق را، که اگر اجرا نمی کردند مجازات می شدند. «و آنان می گویند که اگر من این کار را نکرده بودم کس دیگری می توانست و می کرد». این رویکردی است که آرنت آن را «نظریه مهره بودن» می خواند. آرنت به مختصات بودن در یک نظام آگاه است، از قدرت احاطه گرش، اما کماکان از «مسئولیت شخصی» می گوید. از نظر آرنت دادگاه افرادی چون آیشمن نباید به ادعانامه ای علیه یک نظام سیاسی یا ایدئولوژی توتالیتر بدل شود و از این جهت قضات دادگاهِ آیشمن را می ستاید« دادگاه برای محاکمه یک نظام یا تاریخ یا روندی تاریخی یا ایسمی مثل یهودستیزی تشکیل نشده است. این دیدگاه یک شخص را محاکمه می کند و اگر دست بر قضا او مامور بوده است، دقیقاً به دلیل اینکه حتی یک مامور هم انسان است تشکیل شده و در همین مقام محاکمه شده است». آرنت بصیرت های درخشانی را پیش می کشد و در نهایت معتقد است در چنین مواردی پرسش نباید این باشد که «چرا [از دستورات] اطاعت کردید؟». «دلیل اینکه می توانیم این جنایت کاران جدید را که هرگز به ابتکار شخصی دست به جنایتی نزده اند همچنان بابت کارهایی که کرده اند مسئول بدانیم این است که در موضوعات سیاسی و اخلاقی چیزی به نام اطاعت وجود ندارد. تنها حوزه ای که می توان این واژه را در مورد افراد بالغ که برده هم نبوده اند صادق دانست حوزه دین است که در آن مردم می گویند از کلام یا فرمان خدا اطاعت می کنند چون رابطه میان خداوند و انسان را می توان به حق از منظری مشابه رابطه بزرگسال و کودک دید». پرسش درست این است که «چرا حمایت کردید؟». ممکن است شهروندان توان مقاومت نداشته باشند، اما اینجاست که «کناره گیری» از مسئولیت پذیرفتن در چنین نظام هایی اهمیت می یابد.
مضمون نمایشنامه« محاکمه اندرسون ویل» هم مسئولیت شخصی است، نمایشنامه ای درباره وضعیت هایی که قانون و اخلاق در تقابل با یکدیگرند. پس از جنگ های شمال و جنوب آمریکا، محاکمه ای نظامی برگزار می شود برای رسیدگی به جرایم هنری ویرز؛ کسی که در سال ۱۸۶۴ مسئول زندان «اندرسون ویل» در جنوب بوده؛ جایی که هزاران زندانی شمالی(اتحادیه) در جهنمی واقعی زندانی بودند و بسیاری هم جان باختند. موکل ویرز در برابر اتهامات دادستان چیپمن دستاویزش ارجاع به این «واقعیت» است که ویرز تنها دستورات مافوق را اجرا کرده است. شاهدان بسیاری فراخوانده می شوند. درباره وضعیت دهشتناک آنجا شهادت می دهند، اما در تک تک موارد مقصر مستقیم و اصلی ویرز نبوده و همگی با ارجاع به فرمانبرداری ویرز پاسخ می یابند. دادستان که خود نظامی است و می داند که حکم در نهایت به دارآویخته شدنِ ویرز خواهد بود از جریان دادگاه ناراضی ست. با اینکه همه چیز آماده محکوم شدن متهم است چیزی فراتر از این می خواهد: بدل کردن مسئله از چیزی قانونی به مسئله ای اخلاقی- انسانی. در پاسخ به گفته ویرز که خود را تنها مسئول امنیت زندان می داند پرسشی مطرح می کند. از میان این دو شق کدام یک مهم تر است: زنده نگه داشتن زندانیان یا ممانعت از فرار آن ها و تامین نظم؟ برای ویرز هردو به یکسان اهمیت دارند شاید دومی بیشتر. « من فکر می کردم اطاعت از ژانرل وایندر امری عادی ست زیرا او مافوق نظامی من بود» و شما قواعد نظامی را می دانید. ویرز قاتلی بالفطره نیست، تاحدی فاضل هم هست. در خلال صحبت ها در می یابیم که با چندزبان آشنایی دارد اما او هم به تعبیر آرنت تسلیم «وسوسه شر» می شود، از جنایت «حمایت» می کند، قوه داوری اش مختل می شود و در نهایت همراهی می کند.« من توانش را نداشتم، نمی توانستم نافرمانی کنم».
از آغاز تقابلی میان خیر و شر وجود ندارد. اتفاقا طراحی فضاها به گونه ای است که خواننده خود را همراه ویرز و موکلان او می داند. ویرزی که بیمار است و ناچاراً روی کاناپه ای دراز کشیده. موکلانش جویای «حقیقت» به تصویر کشیده می شوند و دادستان هم چون همیشه کسی که می خواهد کلک متهم را بکند. از این جهت تا یک جایی همه در انتظار رستگاری متهمیم. رستگاری اما در کار نیست. «محاکمه اندرسون ویل» بیشتر از آنکه پاسخ دهنده پرسش ها باشد، پرسش برانگیز است، ما را تکان می دهد، تا به مخاطرات بودن در دنیای «اندرسون ویل ها» بیندیشیم، «دنیای زندان بان هایی که صرفاً به فکر اجرای دستورات فرماندهانشان هستند».
محاکمه اندرسون ویل نوشته سال لویت و ترجمه امین مدی است که توسط نشر نی منتشر شده است.