دوراهی سنت و مدرنیته
دوراهی سنت و مدرنیته

  سوزان سانتاگ در مقدمه کتاب آوای کوهستان می‌نویسد: «در ادبیات ژاپن، که پر است از نویسندگان معشوق‌صفت، یاسوناری کاواباتا استواری یک پدر و یک استاد همیشه قابل اتکا را به تمامی در خود دارد.» داستان روایتگر زندگی مردمانی است که در دوراهی سنت و مدرنیته گیر افتاده‌اند. شکافی که تنها یکی از سوغاتی‌های جنگ […]

 

سوزان سانتاگ در مقدمه کتاب آوای کوهستان می‌نویسد: «در ادبیات ژاپن، که پر است از نویسندگان معشوق‌صفت، یاسوناری کاواباتا استواری یک پدر و یک استاد همیشه قابل اتکا را به تمامی در خود دارد.»

داستان روایتگر زندگی مردمانی است که در دوراهی سنت و مدرنیته گیر افتاده‌اند. شکافی که تنها یکی از سوغاتی‌های جنگ برای ژاپنی‌ها بوده. و حالا خانواده‌ی اوگاتا شینگو باید دریابد که آیا همچنان می‌توانند با شمشیر سامورایی مسائل زندگی‌شان را حل‌وفصل کنند یا باید تدبیری امروزی برای مواجهه با اتفاقات اندیشید؟
یاسوناری کاواباتا (۱۹۷۳ – ۱۸۹۹) یکی از قله‌های ادبیات ژاپن و جهان است، نامی که در میان مخاطبان ایرانی نیز بسیار شناخته‌شده است. شاید او در کنار یوکیو میشیما، آکوتاگاوا و اوئه از مهم‌ترین نویسندگان ژاپنی‌ای باشد که آثارش زودتر از بقیه‌ی ژاپنی‌ها به ایران رسید. کاواباتا در ژاپن هم یک اسطوره‌ی ادبی است. مردی همیشه مریض و تکیده که نه چپ بود نه راست، و تنها راوی طبیعت کره‌خورده با راز و اندوهِ کشورش بود. او جایزه‌ی ادبی نوبل را در سال ۱۹۶۸ از آن خود کرد. همچنین یکی از چهره‌های متنفذ ادبی در ژاپن بود و داور مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی این کشور یعنی آکوتاگاوا. مردی که مسیر ادبی بسیاری از نویسندگان را هم رقم می‌زد.
موسسه نوبل در وصف آثار این نویسنده و علت اهدای جایزه به او می‌نویسد: «به خاطر روایت مسلط، جوهره ذهن ژاپنی و حساسیت لحن بیانش.»
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است: «رمان آوای کوهستان یکی از درخشان‌ترین آثارِ اوست. رمانی فراموش نشدنی که در سال ۱۹۵۴ منتشر شد و درخشید. قصه‌ی مردی که انگار جنگ فرزندانش را از مدار اقتدارش خارج کرده و او باید خود را سپر کند و البته، این میان گناه و عشق نیز وجود دارد… تصویرسازی‌های کاواباتا در تاریخ ادبیات شهرت دارد و نفوذش در ذهن پیچیده‌ی شخصیت‌ها و، در نهایت، خواننده‌ای که مبهوت این فضا می‌شود. او بر بسیاری از نویسندگان جهان، از جمله گارسیا مارکز، تاثیر مستقیم گذاشته است. کاواباتا در هفتاد و چهار سالگی با گاز خودش را کُشت.»
اوگاتا شینگو، پیرمردی که در دهه‌ی شصت زندگی‌اش در کنار همسر، پسر و عروسش در شهر کاماکورا، که در گذشته مرکز سامورایی‌ها و به نوعی نماد سنت سامورایی‌ست، روزگار می‌گذراند، شخصیت اصلی داستان ما است. شینگو به زودی متوجه می‌شود که مسایلی زندگی آرام کهنسالی او را تهدید می‌کند و این‌جاست که ما وارد دنیای دل‌نگرانی‌های شینگو می‌شویم؛ پسرش شوییجی با وجود همسری به غایت زیبا و معصوم، درگیر رابطه‌ای عشقی شده و دختر شینگو با دو بچه‌ی کوچک درصدد طلاق گرفتن از شوهر معتادش است. شینگو اما می‌ماند که در این میان کدام راه صلاح است؟ دست به شمشیر شدن و بریدن رشته‌ها یا صبوری و تن دادن به سرنوشت؟
از سویی برای یک شخصیت شصت‌ساله شاید بزرگترین دل‌مشغولی، درگیر شدن با مفهوم مرگ و میل به جاودانگی باشد. هم آن‌جا که شینگو در به دانه‌ی کونار (گیاهی باستانی) اشاره می‌کند که هزاران سال در خاک خفته بوده و حالا سبز شده و هم جایی از داستان که به خاطر می‌آورد تا به حال از کوه معروف بالا نرفته، به خواننده می‌گوید که این تلاش‌ها ذاتی انسان است و از غریزه‌ی بقا سربرآورده‌اند.
چه خوب بود آدم می‌توانست بی‌آن‌که بمیرد، هزار یا دوهزار سال در زمین بخوابد. (کتاب آوای کوهستان – صفحه ۲۶۸)
گیرایی آثار کاواباتا آن‌جا نمایان می‌شود که خواننده در شنیدن اعترافات ناخودآگاه شخصیت‌های داستانش، با نویسنده هم‌دست می‌شود؛ کاواباتا استاد چیره‌دست شیرجه به عمق ناخودآگاه شخصیت‌هاست.
برای یک شخصیت شصت ساله شاید عجیب باشد که در ذهنش خاطرات عشق نافرجام به خواهرزن یا تمایل ناخودآگاه به عروسش را در ذهن مرور کند. اما لذت حداکثری در خواندن آثار کاواباتا آن‌جا حاصل می‌شود که دریابیم نویسنده برای عیان کردن لایه‌های به شدت سرکوب‌شده‌ی ناخودآگاه شخصیت چه رنج‌ها کشیده و اعتراف پیرمرد به عشق‌های ممنوعه در جامعه‌ی سنتی ژاپن تا چه حد از یک شخصیت داستانی چهره‌ای شفاف و گویا منعکس می‌کند.
از سویی دیگر در کم‌تر اثری از هنرهای بومی و سنتی در بستر روایت داستان خواهید خواند بی‌آن که دل‌زننده، اغراق‌آمیز و بی‌جا جلوه کند. این کاواباتاست که با استادی در هرگوشه از داستانش یکی از این هنرها را به تصویر می‌کشد‌ و تو را بر آن می‌دارد تا در خلال داستان در جست‌وجوی تصاویری از این هنرهای باستانی برآیی. از صورتک‌های نمایش کابوکی بگیر تا پرورش گیاهان زینتی و خدا می‌داند که در پس هر یک تصویری که در ذهن ما قلم می‌زند چه اشاراتی و چه نکاتی خفته است.
و وقتی از ژاپن می‌گوییم مگر می‌شود طبیعت و جلوه‌هایش را از اثر هنری جدا کرد؟ حتی اشاره‌ی نویسنده به سگ ولگردی که ترک خانه‌ی صاحب کرده و حالا صاحب توله شده هم معنا می‌گیرد و درخت گیلاس و شکوفه‌ها و درختچه‌ی زینتی که نسل به نسل به خواهرزن رسیده و حالا بی‌سرانجام در خانه‌ی قدیمی رها شده…
کاواباتا مثل نویسنده‌ی یک رمان کارآگاهی سرنخ‌ها را هرجایی قرار می‌دهد تا با یافتن و دنبال کردنشان سرشار از شوق شوی و لذت کتاب خواندن در همین است. سرنخ‌هایی از جنس طبیعت، هنر، روانشناسی، تاریخ و سرنخ‌هایی تماماً ژاپنی.
و بزرگترین و شاید مهم‌ترین ویژگی قلم نویسنده همان پرداختن به خواب و رویاست. انگار که کتاب آوای کوهستان شرح رویاهای شینگو‌ست و تو باید هم‌چون فروید در پی کشف ارتباطات میان آن‌چه او در خواب غور می‌کند و آن‌چه در زندگی پیرمرد اتفاق افتاده بربیایی. خواندن کتاب‌هایی که در ظاهری ساده و آرام ذهنت را به چالش می‌کشند و از چند جناح درصدد مسحور کردنت برمی‌آیند یکی از بزرگترین دستاوردهای کتابخوانی هر علاقه‌مند به کتاب و مطالعه‌ است. این لذت را از خود دریغ نکنید!
در قسمتی دیگر از مقدمه کتاب آوای کوهستان آمده است: «کاواباتا در تمام سال‌های زندگی به عنوان محترم‌ترین نویسنده‌ی ژاپنی در قلب اتفاق‌های ادبی کشورش ماند. بکی از پایه‌گذاران مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی ژاپن و مدتی یکی از پرنفوذترین داوران آن بود. هم‌چنین سال‌ها، در مقام رئیس مقتدر انجمن قلم ژاپن، کاشف و حامی نویسندگان جوانی همچون یوکیو میشیما شد. بنابراین اصلا نباید تعجب کرد اولین نویسنده‌ی ژاپنی باشد که جایزه‌ی نوبل ادبیات را، در سال ۱۹۶۸ می‌گیرد و جهانیان را با جریان فوق‌العاده ارزشمند ادبیات کشورش آشنا می‌کند.»