گروه سیاسی در دهه هفتاد و زمانیکه «دکتر علی اکبر ولایتی» وزیر امور خارجه بود، هفته نامه طنز گلآقا -شاهکار بیتکرار مرحوم کیومرث صابری فومنی- در طرحی روی جلد، کاریکاتوری از یک هواپیما کشید که دکتر علی اکبر ولایتی داخل آن نشسته بود و بغل هواپیما به جای «ایران ایر» یا «هما» تابلوی معروف […]
گروه سیاسی
در دهه هفتاد و زمانیکه «دکتر علی اکبر ولایتی» وزیر امور خارجه بود، هفته نامه طنز گلآقا -شاهکار بیتکرار مرحوم کیومرث صابری فومنی- در طرحی روی جلد، کاریکاتوری از یک هواپیما کشید که دکتر علی اکبر ولایتی داخل آن نشسته بود و بغل هواپیما به جای «ایران ایر» یا «هما» تابلوی معروف سردرِ وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با آن شعار معروف «نه شرقی نه غربی» نصب شده بود و خواست به وزیر امور خارجه کنایه بزند که همواره در حال رفتن به اینجا و آنجاست. در همان روز و همیشه روزگار باور داشتم کار درست را دکتر ولایتی انجام میدهد چون وزیر امور خارجه اولاً باید متخصص در رژیمهای سیاسی حاکم بر دنیا باشد و دوم اینکه ما ایرانیها نیازی نداریم دکتر ولایتی را ببینیم و بشناسیم بلکه رهبرانِ سایر کشورهای جهان باید نماینده سیاسی این کشور را بشناسند و به وی اعتماد کنند و از طریق ریلهایی که توسط فرماندهان سیاست خارجی و روابط بینالملل ایجاد میشود، با کشور ما وارد روابط تجاری و اقتصادی شوند و چنین دیپلماسی حقیقتاً معجزه میکند و اگر امروز میبینیم کشور چین با همین شیوه، در حال تبدیل شدن به یک قدرت جدید است، همین است و این معنای دقیق «رئالیسم جادویی»
است.
رئالیسم در حوزه روابط خارجی یک اصل است و مردانی که در این بخش به کار گرفته میشوند هم باید افق دید وسیعی داشته باشند و هم لازم است به یک ذهنیّت روشن و واضح از مناسبات حاکم بر جهان امروز مسلح باشند تا در عملکرد خود دچار اشتباه، قصور یا تقصیر نشوند و در نهایت بتوانند خواست و اراده ملت را با کمترین هزینه اعمال کنند.
در سوی مقابل این نگرش، روش وزیر امور خارجه دولت سیزدهم قرار دارد که در همین موضوع آذربایجان خیلی پیشتر باید اقدام میکرد و در مسأله هستهای لازم است شتاب بیشتری به پاهای خود بدهد و راه گفتگو را در پیش بگیرد نه اینکه در میانه مذاکره با فلان رهبر کشور خارجی، زمانیکه طرف مقابل، پایش را روی پا گذاشت وی نیز مقابله به مثل کند و طرفدارانش، این اقدام را نشانه «عزت ملی» معرفی کنند و توییت بزنند و وزیر امور خارجه نیز ته دلش قند آب شود.
این رویکرد در حقیقت همان ایدهآلیسم دارویی در حوزه سیاست خارجی است که تجربه نشان داد برای کمتر کشوری، آورده و حاصلی داشت و اگر هم چیزی بود، مانند داروی مسکّن ناپایدار و گذرا بود و در ادامه و با گذشت زمان ثابت شد میتواند تبعاتی خطرناک برای کشور و ملت داشته باشد و آنچه که بعد از کُری خواندنهای هستهای دولت محمود احمدینژاد نصیب کشور کرد و پرونده جمهوری اسلامی ایران را از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل متحد برد و مشمول فصل هفت کرد، مصداق بارز رویکرد ایدهآلیسم دارویی است.
امروز به نظر میآید دولت سیزدهم قصد دارد میانه این دو رویکرد را بگیرد و حضور «رافائل گروسی» دبیرکل آژانش به تهران و امضای توافقنامه با «محمد اسلامی» گواهی بر درک درست دولت سیزدهم از شرایط است اما امیرعبداللهیان، به وضوح کمکاری میکند در حالیکه خود سالها در وزارت امور خارجه حضور داشت و به چَم و خَم اوضاع حاکم بر مناسبات بینالملل وارد است و از وی چنین توقعی نداریم که مانند فردی بیگانه با مناسبات حاکم بر دنیا عمل کند.
دو نکته که لازم میدانیم به وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی یادآور شویم این است که اولاً «انقلابی» بودن به زبان نیست و به عمل است و اگر ما موفق شدیم اقتصاد و فرهنگ و جایگاه منطقهای و بینالملل جمهوری اسلامی ایران را تا چند پله ارتقا دهیم هم انقلابی هستیم و هم مردم ما را دوست خواهند داشت و مهمتر از همه تاریخ نیز در مورد ما قضاوتی مطلوب خواهد داشت.
نکته دوم اینکه بخش اعظمی از طرحهای دولت در حوزههای مختلف ازجمله طرح ترمیم اقتصاد و ارتقای معیشت مردم به همانجایی بستگی دارد که امیرعبداللهیان ایستاده است و اگر وی این تنگه را رها کند و به امان خدا بسپارد، حتماً شکست اُحُد تکرار خواهد شد.
یکی از کوتاهیهای فاحش وزیر لمور خارجه کشور این بود که در چند روزه برگزاری هفتاد و دومین دوره اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل که وزرای امور خارجه تمام کشورهای عضو، حضور داشتند و زمان خوبی برای فرصتسازی بود، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی کمترین دیدارها را داشت و در مواردی نیز در دیدارهای خود، نه همگرایانه که واگرایانه سخن گفت بهگونهای که تنها خوشایند روزنامه کیهان و وطن امروز بود در حالیکه حوزه دیپلماسی و روابط خارجی عُرف و ادبیات خود را دارد که با آنچه که در داخل و برای مردم کشور صحبت میکنیم، متفاوت است.
حرف آخر ما این است که با وجود اینکه اقتصاد و معیشت مردم کانون توجه دولت سیزدهم است، اما کانون و قلب دولت نه تیم اقتصادی که دستگاه دیپلماسی و شخص دکتر امیرعبداللهیان است و اگر در این زمینه، محدودیتها و ممنوعیتها باز نشود بخش اعظمی از تلاش دولتمردان به نتیجه منجر نخواهد شد.