وقتی که تو را دوست می دارم/ بارانی سبز می بارم/ بارانی ابی/ بارانی سرخ/ بارانی از همه رنگ/ از مژگانم گندم می روید/ انگور/ انجیر/ ریحان ولیمو. چند خط از سروده های نزار قبانی شاعر بزرگ عرب زبان را خواندید. او که با تمام روح و جانش یک عاشقانه سرا بود، آثارش […]
وقتی که تو را دوست می دارم/ بارانی سبز می بارم/ بارانی ابی/ بارانی سرخ/ بارانی از همه رنگ/ از مژگانم گندم می روید/ انگور/ انجیر/ ریحان ولیمو.
چند خط از سروده های نزار قبانی شاعر بزرگ عرب زبان را خواندید. او که با تمام روح و جانش یک عاشقانه سرا بود، آثارش بیشتر نزد طبقه فرهیخته و متجدد که از قید و بند های سنگین اجتماع خود به تنگ آمده بودند، مورد توجه و اقبال قرار می گرفت، اما با توجه به فراتر رفتن شهرت نزار قبانی از جغرافیای کشور های عربی، دوستداران اشعار و دیگر نوشته های او هم در بسیاری از کشور های جهان وجود دارند، از جمله در ایران که تعداد زیادی از آثار او به فارسی در آمده است. به عنوان مثال می توان به کتاب «باران یعنی تو بر می گردی» با ترجمه یغما گلرویی و «بیروت،عشق و باران» با ترجمه رضا عامری، همچنین کتاب «در بندر آبی چشمات» با ترجمه احمد پوری، اشاره کرد. جمله آثار او، «بلقیس وعاشقانه های دیگر»، با ترجمه موسی بیدج توسط نشر ثالث، البته چاپ دوازدهم آن، به بازار امده است.
در معرفی کتاب «بلقیس و عاشقانه های دیگر» آمده است؛ نزار قبانی شاعری متولد دمشق است که با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند. شعرهایش را خوانندگانی مانند عبدالحلیم حافظ و نجات صغیره (مصر)، فیروز و ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر(عراق) خواندهاند. او در دنیای عرب از شهرتی بیهمتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست و خوانندگانی بیشمار دارد. وی متولد دمشق بود. «نزار قبانی سرودن شعر را از شانزدهسالگی آغاز کرد. در ۱۹۴۴از دانشکده حقوق در دمشق فارغالتحصیل و در وزارت خارجه سوریه به کار مشغول شد؛ در شهرهای: قاهره، لندن، بیروت و مادرید خدمت کرد و پس از وحدت مصر و سوریه سفیر این جمهوری متحده در چین شد. در ۱۹۶۶ کار دیپلماسی را رها کرد و فقط به شعر پرداخت. با شکست و عقبنشینی اعراب در مسئله فلسطین، از شعر عاشقانه به شعر سیاسی و شعر مقاومت رویآورد. خودکشی خواهرش در ناکامی عاشقانه(۱۹۳۸)، مرگ پسر نوجوانش به بیماری قلبی، کشتهشدن همسرش بلقیسالراوی در بمبگذاری سفارت عراق(۱۹۸۱در بیروت)، بر شعرش اثر گذاشت.»
او به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد. هنگامی که از او پرسیده میشد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ میگفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و بردهاست و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»
دفتر شعر بلقیس و عاشقانه ی دیگر مجموعه ای از اشعار این شاعر نامی را در خود جای داده است. این اشعار عبارتند از: عشق، روز یکشنبه، یادداشت های یک نقاش، شعر اندوه، نامه ای از زیر آب، استاد عشق استعفا می کند، پنج نامه برای مادرم و …
٭ ٭ ٭
نزار توفیق قبانی (۱۹۲۳ دمشق ـ ۱۹۹۸ لندن) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری بود. سبک شعری او ترکیبی از سادگی و ظرافت در کاوش موضوعات عشق، اروتیسم، فمینیسم، دین و ناسیونالیسم عربی میباشد. شاعری است که با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند. شعرهایش را خوانندگانی مانند عبدالحلیم حافظ و نجات صغیره (مصر)، فیروز و ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر(عراق) خواندهاند. او در دنیای عرب از شهرتی بیهمتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست و خوانندگانی بیشمار دارد. وی متولد دمشق بود. «نزار قبانی سرودن شعر را از شانزدهسالگی آغاز کرد. در ۱۹۴۴از دانشکده حقوق در دمشق فارغالتحصیل و در وزارت خارجه سوریه به کار مشغول شد؛ در شهرهای: قاهره، لندن، بیروت و مادرید خدمت کرد و پس از وحدت مصر و سوریه سفیر این جمهوری متحده در چین شد. در ۱۹۶۶ کار دیپلماسی را رها کرد و فقط به شعر پرداخت. با شکست و عقبنشینی اعراب در مسئله فلسطین، از شعر عاشقانه به شعر سیاسی و شعر مقاومت رویآورد. خودکشی خواهرش در ناکامی عاشقانه(۱۹۳۸)، مرگ پسر نوجوانش به بیماری قلبی، کشتهشدن همسرش بلقیسالراوی در بمبگذاری سفارت عراق(۱۹۸۱در بیروت)، بر شعرش اثر گذاشت.»
هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفتش با ازدواج با مردی که به او تحمیل شده بود، خودکشی کرد. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست بجنگد. نزار قبانی دانشآموخته دانشگاه دمشق بود.
او به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد. هنگامی که از او پرسیده میشد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ میگفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و بردهاست و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»
نزار در کتاب داستان من و شعر مینویسد: «بیشتر اشعارم را به سفر مدیونم اگر مانند میخ خیمه در خاک وطنم فرو مانده بودم چهره شعرم به چه حالتی درمیآمد.» و «ازدمشق دور افتادم. زبانهای دیگری آموختم. اما الفبای دمشقیام چسبیده به انگشتان، گلو و جامههایم. همان کودکی ماندم که آنچه در باغچههای دمشق از نعناع، نیلوفر و نسترن بود، هنوز در کیف دستی خود دارد. در هر مهمانخانه جهان که رفتم دمشق را با خود بردم و با او روی یک تخت خوابیدم.»
بخشی از شعرهای نزارقبانی برای همسرش بلقیس الراوی سروده شدهاست.
بلقیسالراوی/ بلقیسالراوی/ بلقیسالراوی / ضرباهنگ نامش را دوست داشتم/ پناه میجستم به نواختنش و میهراسیدم از چسبانیدن نام او به نام خودم/ چون وحشت از گلآلود کردن آب دریاچه و ناساز کردن سمفونیای زیبا
همسر او سرانجام در جلوی سفارت عراق در بیروت به دلیل بمبی که در ماشینش گذاشته شده بود، کشته شد. نزار در قصیده بلقیس برای او میسراید: «و عربها روزی خواهند دانست / که پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند/ پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند»
بخشهایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شدهاست. حمید رحمانی، مهدی سرحدی، موسی بیدج، یغما گلرویی، اصغر علی کرمی ،رضا طاهری، موسی اسوار ،رضا عامری و احمد پوری، ایاد فیلی، مترجمانی هستند که تاکنون بخشهایی از آثار نزار را به فارسی ترجمه کردهاند.