روان خود را به بازی نگیرید!
روان خود را به بازی نگیرید!

جمله- گروه جامعه: فضای مجازی، در کنار همه مزایا و فوایدی که داشته و دارد، معایب و مضراتی نیز دارد که از آن جمله می‌توان به رواجِ روانشناسی زرد اشاره کرد. صفحه اینستاگرام را که باز می‌کنید، با انبوهی از پیج‌ها با محتوای انگیزشی و روانشناختی مواجه می‌شوید که بیش از نیمی از آنها توسط […]

جمله- گروه جامعه: فضای مجازی، در کنار همه مزایا و فوایدی که داشته و دارد، معایب و مضراتی نیز دارد که از آن جمله می‌توان به رواجِ روانشناسی زرد
اشاره کرد.
صفحه اینستاگرام را که باز می‌کنید، با انبوهی از پیج‌ها با محتوای انگیزشی و روانشناختی مواجه می‌شوید که بیش از نیمی از آنها توسط افرادی اداره می‌شود که شاید همه سوادشان در دانش روانشناسی به خواندن چند کتاب روانشناسانه و مطالعات جسته و گریخته‌شان در همین فضای مجازی و اینترنت خلاصه شود.
صفحاتی که با سوء‌استفاده از ناآگاهی مردم و اشتیاق آنان برای نجاتِ رایگان از مخمصه آسیب‌های اجتماعی با بیشترین تعداد دنبال‌کننده مواجه‌اند.
روانشناسی زرد یا همان روانشناسی عامه‌پسند، اصطلاحی است که دربرگیرنده مفاهیم، درمان و تکنیک‌های روانشناسی است که چندان بار علمی ندارند و محبوبیت خود را صرفا از طریق کتاب‌ها، برنامه‌های تلویزیونی یا وبلاگ‌ها به‌ دست آورده‌اند.
در روش‌های روانشناسی زرد روی احساسات فردی تاکید دارد که از محبوب‌ترین آنها در فرهنگ عامه، باید به تکنیک‌های خودیاری اشاره کرد. این روش‌ها بار علمی ندارند و بیشتر برای تجاری‌سازی علم روانشناسی
به‌کار می‌روند.
در روانشناسی زرد اغلب روی نتیجه‌های سریع تاکید شده و چنین ادعا می‌شود که حتی با راه‌حل‌های ساده هم می‌توان مشکلات سخت را از میان برداشت. در این نوع روانشناسی، انواع آزمون‌های شخصیت از افراد به عمل می‌آید که از نظر علمی تایید نشده‌اند.
تاریخچه این سبک از روانشناسی به قرن ۱۷ بازمی‌گردد. از زمانی که فیلسوفانی مانند دکارت و جان لاک از دانششان درباره طبیعت انسان برای اثبات چیزهایی استفاده کردند که این روزها به‌عنوان نظریه‌های روانشناسی در نظر گرفته می‌شوند. انتشار نظریه‌های فروید (تفسیر خواب) نیز در ابعاد وسیع و انبوه موجب شد علاقه عموم به کنکاش در روان بیشتر شود و هیزم آتش روانشناسی عامه پسند افزایش یابد.
در سال ۱۹۶۰، کتاب دیگری روانه بازار شد که به محبوبیت و توسعه روانشناسی زرد کمک زیادی کرد: فرار از آزادی (Escape from Freedom) که آن را اریک فروم (Erich Fromm) نوشته بود. این کتاب پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد و نخستین کتابی بود که در آن دوران از یوگا و مذاهب شرقی حرف می‌زد و البته از نیازمان به آزادی می‌گفت. در سال‌های دهه ۷۰ میلادی، کتاب‌های دیگری هم به‌ میان آمدند؛ برای مثال، کتابی از توماس هریس (Thomas Harris) به‌نام «من خوبم تو خوبی» به بازار آمد. بعدتر، در ۱۹۸۰ نیز اثری با عنوان «مردان مریخی، زنان ونوسی» نوشته جان گری (John Gray) روانه بازار شد که شهرتش تمام دنیا را فراگرفت. اگر اهل کتاب باشید یا دست‌کم به عناوین کتاب‌ها در کتاب‌فروشی‌ها یا حتی بساطی‌های کنار خیابان هم نگاهی داشته باشید، حتما این کتاب را در میان کتاب‌هایشان دیده‌اید. در این سال‌ها،‌ توجه به چنین آثاری از دنیای روانشناسی عامه پسند زیاد شده است. منتها نظریه‌ها و روش‌های روانشناسی برای رفع مشکلات نیاز به پایه‌های محکم‌تر و علمی‌تری دارد. در روانشناسی زرد یا عامه‌پسند، سه سبک اصلی دیده می‌شود. اول اینکه، کتاب‌ها و رسانه‌های مختلفی وجود دارند که هدف اصلی آن مطلع کردن عموم مردم از پیشرفت‌های موجود در روانشناسی علمی است. از این موارد می‌توان به مقاله‌هایی که دانشگاهیان یا خبرنگاران علم تولید می‌کنند، اشاره کرد.
سبک بعدی این نوع روانشناسی کاربردی‌تر است. در این سبک به جای تشریح مسائل علمی برای افراد عامی کنجکاو، راهنمایی‌هایی ارائه می‌دهد تا آنها بتوانند از چالش‌های زندگی روزمره خود، مثل رفتار با دیگران، برآیند یا اینکه بیاموزند چگونه باهوش‌تر، خوش‌اندام، ثروتمند و سازنده‌تر باشند. انبوهی از کتاب‌های خودیاری در بازار کتب روانشناسی وجود دارد که از این سبک پیروی می‌کنند. در سبک سوم روانشناسی زرد، افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان هدف قرار می‌گیرند و مانند سبک دوم، راهنمایی‌های عملی ارائه می‌دهد و هدف آن بیشتر کاهش رنج و ناکارآمدی این دسته از افراد است. در این سبک، به افراد کمک می‌شود که بر افسردگی، اضطراب و دیگر مشکلات روحی و روانی خود
غلبه کنند.
اما روانشناسی زرد از نگاه کارشناسان و متخصصان علم روانشناسی در توضیح مفاهیم روانشناختی، بیش از حد خام و ساده است و مضاف برآن، بیشتر راه‌حل‌های عملی آن از نظر علمی تایید نشده‌اند. در روانشناسی مثبت‌گرا، بارها این عقیده مطرح شده است که اگر روز بدی را از سر گذرانده‌اید، تنها کاری که باید انجام دهید، لبخند زدن است. با این کار فورا احساس شادی خواهید کرد.
این دستورالعمل،‌ باوری کاملا غلط است. در لبخند واقعی، ماهیچه‌های نزدیک چشم فعال می‌شوند اما در لبخند مصنوعی فقط گوشه‌های لب‌ها به سمت بالا می‌روند و به همین دلیل مغز علامتی برای شاد شدن دریافت نمی‌کند.
همچنین اگر به‌ دلیلی گرفتار احساساتی منفی همچون خشم، اندوه، ترس و غیره شده‌اید، با لبخند زدن آن احساسات را انکار می‌کنید و این کار حال‌تان را بدتر می‌کند. بررسی‌های علمی نشان داده است، سرکوب احساسات منفی موجب افزایش اضطراب در فرد می‌شود. درحالی‌که اگر آن احساسات بروز داده شوند، زودتر از بار منفی‌شان کم شده و حال‌تان بهتر می‌شود.
گاهی ‌اوقات می‌شنویم که افراد از جنسیت‌های مختلف نمی‌توانند به‌راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همدیگر را درک کنند. به همین دلیل، این باور غلط که مردها و زن‌ها با یکدیگر بسیار فرق دارند، طوری‌که به‌ نظر می‌رسد با زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند، شکل گرفته است. اما از وقتی که بیشتر جوامع دنیای مدرن امروزی به نقش‌های جنسیتی اهمیتی نمی‌دهند، بررسی‌ها نشان داده مردها و زن‌ها آنقدر که فکر می‌کنیم از نظر روانی متفاوت نیستند. بر اساس مقاله‌ای که در نشریه انجمن روانشناسی آمریکا منتشر شده‌ است، افراد معمولا بنابر نقش‌های جنسیتی‌ که محیط زندگی‌شان برای آنها قائل هستند، رفتار کرده و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند. اما وقتی این نوع توقعات از نوع رفتار و ارتباط آنها حذف می‌شود، زن و مرد بسیار شبیه هم هستند.