روایت مقاومت مردمی
روایت مقاومت مردمی

کتاب «گارد جوان» را الکساندر فادایف در فاصله سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱، یعنی زمانی که هنوز زخم های جنگ افروزی نازیست ها وفاشیست ها به رهبری هیتلر و موسیلینی ،هنوز باز بود و التیام ‌نیافته بود… فادایف در کتاب درخشان خود، فداکاری و مبارزه گروهی از جوانان در شهر کوچکی به نام کراسنودن در […]

کتاب «گارد جوان» را الکساندر فادایف در فاصله سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱، یعنی زمانی که هنوز زخم های جنگ افروزی نازیست ها وفاشیست ها به رهبری هیتلر و موسیلینی ،هنوز باز بود و التیام ‌نیافته بود…

فادایف در کتاب درخشان خود، فداکاری و مبارزه گروهی از جوانان در شهر کوچکی به نام کراسنودن در دوران جنگ دوم جهانی، در جبهه شوروی، علیه نازی ها را روایت می کند و در قابی بزرگ تر به اهمیت و تاثیر نقش گروه های کوچک مقاومت مردمی در پیروزی بر نازیسم می پردازد.
فادایف می نویسد: «همچنان که رود ها و ‌جویبار ها حاصل حرکت ژرف و نا محسوس آب های زیر زمینی است، مبارزه گروه جوانان شهر کوچک کراسنودن نیز بخشی از مبارزات پیگیر از مبارزات میلیون ها‌ نفر از مردمی است که برای باز گرداندن شرایط طبیعی زندگی خود به وضعیت پیش از ورود نیروهای اشغالگر مبارزه می کنند .»
گفتی است اگر در جنگ دوم‌ جهانی شهر کراسنودن، بخشی از شوروی سابق بود، امروز در کشور مستقلی به نام اوکراین قرار دارد که مورد تهاجم قرار گرفته و نظریه مقاومت مردمی در آن و ‌بقیه ‌نقاط اوکراین مصداق یافته ‌است.
در مورد مترجم عالی مقام کتاب همین قدر بس که زنده یاد مهدی سحابی ،هنرمندی همه‌کاره بود که در کنار ترجمه، نویسنده، روز نامه نگار، نقاش و….بود او در پاریس در سال ۱۳۸۸ در گذشت، از مهدی سحابی اثار فراوانی بر جای مانده است. «گاردجوان» که اینک از سوی انتشارات نگاه‌ به بازار امده، در سال ۱۳۶۰، با ترجمه سهراب دهخدا منتشر شد که در واقع نام مستعار مهدی سحابی بود.
٭ ٭ ٭
«گاردجوان» داستان مبارزات گروهی از جوانان یک شهر کوچک معدنی اوکراین با نیروهای اشغالگر فاشیسم آلمان است؛ مبارزانی که به اعتبار خود کتاب، مردمان ساده و ناشناس این شهر کوچک را به‌صورت قهرمانانی بزرگ و معروف در سراسر جهان درآورد.
یکی از نکته‌های اساسی و بسیار مهم کار لنین در انقلاب ۱۹۱۷، توان سازماندهی عظیم نیروهای مردمی، از پیر و جوان و زن و مرد بود. ایده‌ی ساختن گروه‌های مردمی سازماندهی‌شده در جنگ جهانی دوم کارآمدی زیادی داشت و موجب شکل‌گیری گروه‌های چریکی بسیاری در سرتاسر اروپا شد. گروه‌هایی که توانستند به بهترین نحو ممکن علیه ارتش هیتلری و دیگر فاشیست‌های سرتاسر اروپا از ایتالیا تا بالکان و اسکاندیناوی و … بایستند و با وجود شکنجه‌ها و کشتارها، هیچ‌گاه دست از مقاومت و مبارزه برنداشته و به نمادی ابدی برای همه‌ی مبارزان علیه فاشیسم تبدیل شدند. کتاب «گارد جوان» داستانی بر اساس مبارزات یکی از همین گروه‌های مقاومت در جنگ دوم جهانی‌ست که به دلیل ابعاد گسترده‌ی فعالیت‌شان علیه نازی‌ها، شهرت بسیاری یافته‌اند. الکساندر فادایف نوشتن این رمان را در ۱۹۴۳ آغاز کرد، درست در آغازین روزهای پس‌از شکست آلمان‌ها در شوروی. زنان و مردان جوان ساکن شهری کارگرنشین در شرق اوکراین، یک سال پیش‌از شکست آلمان از ارتش شوروی، با برنامه‌ریزی و سازماندهی اعجاب‌انگیزی، در راه‌های جنگلی و کوهستانی و مخفیگاه‌های شهری و روستایی مبارزه‌ی چریکی دامنه‌داری را به انجام رساندند که با توجه به عقب‌نشینی ارتش سرخ شوروی در آن مقطع زمانی، آغاز راهی دیگرگون بود که باوجود کشته‌های بسیار، به پیروزی ارتش سرخ علیه ارتش نازی منجر شد. فادایف قریب به یک دهه از زندگی‌اش را صرف تحقیق و پژوهش برای نوشتن این رمان کرد و درنهایت موفق شد یکی از بهترین داستان‌های بناشده بر محور مقاومت مردمی را ارائه دهد. گارد جوان رمان درخشانی‌ست که خواندنش در این روزهای پرالتهاب که نئونازی‌های سرتاسر جهان باز درحال قدرت گرفتنند، الزامی به نظر می‌رسد!
مبارزات گروه جوانان «گاردجوان»، با آنکه در نظر اول به‌صورت فعالیت‌هایی آزاد و تا اندازه‌ای فی‌البداهه جلوه می‌کند، در واقع از نزديک با شبکه بسیار سازمان یافته هسته‌های زیرزمینی حزبی و عملیات سرتاسری پارتیزانی در ارتباط است. از سوی دیگر، این مبارزات همچنین به‌گونه‌ای طبیعی با مبارزات گسترده و ژرف توده‌های روسی، که به هر وسیله‌ای با نیروهای اشغالگر درستیزند، پیوند دارد. ازاین‌رو، «گاردجوان» درعین‌حال‌که جوشش و بالندگی گروهی از جوانان را در مبارزاتی خودخواسته علیه نیروهای متجاوز به میهن تصویر می‌کند، بر اهمیت اساسی سازماندهی همگانی و گسترده نیروهای رزمنده از یک‌سو و بر لزوم پیوند هر حرکت رهایی‌بخش با توده‌های مردم، از سوی دیگر، تأکید دارد و از این دیدگاه «گارد جوان» باوجود جزئیات محتوا و ویژگی‌های نویسنده آن، از حد يک رمان ساده فراتر می‌رود و به‌صورت يک سند پرارزش و آموزنده تاریخی درمی‌آید. فادایف در این کتاب بارها و بارها یادآوری می‌کند که حتی در يک جنگ میهنی، در برابر دشمن خونخواری که نفرت همگانی از او ظاهراً جای هیچ شکی نمی‌گذارد، پشتیبانی توده‌های مردم از نیروهای مبارزْ آن‌چنان خودبه‌خود و از پیش کسب شده نیست بلکه آگاهی و تلاش این نیروها در حفظ پیوند خود با توده‌ها و پیروی از آرمان آنها، ضامن این پشتیبانی است. به گفته فادایف «همچنان‌که رودها و جویبارها حاصل حرکت ژرف و نامحسوس آب‌های زیرزمینی است، مبارزات گروه جوانان شهر کوچک کراسنودن نیز بخشی از مبارزات پیگیر میلیون‌ها نفر از مردمی است که برای بازگرداندن شرایط طبیعی زندگی خود به وضعیت پیش از ورود نیروهای اشغالگر، مبارزه می‌کنند.»
در بخشی از کتاب می خوانیم: «وای! نگاه کن والیا، چه قشنگ است! خیره‌کننده است! مثل یک مجسمه. از سنگ و مرمر نیستْ زنده است؛ اما چقدر سرد و چقدر لطیف و حساس. دست هیچ آدمی تا حالا همچو چیزی نساخته. ببین چطور روی آب نشسته، نرم و ساکن و دست نیافتنی. به تصویرش در آب نگاه کن؛ نمی‌شود گفت کدام قشنگ‌تر است؛ و رنگ‌هاش! نگاه کن، نگاه کن، سفید نیست؛ یعنی… سفید هست اما… چه سایه‌هایی: زرد، صورتی، آبی‌آسمانی و وسطش که مرطوب است به سفیدی مروارید می‌ماند. واقعاً خیره کننده‌است. واقعاً برای رنگ‌هاش هیچ اسمی نمی‌شود پیدا کرد!»
آلکساندر آلکساندروویچ فادیف از نویسندگان اهل شوروی که در سال ۱۹۰۱ زاده شد و به سال ۱۹۵۶ درگذشت.او از بنیان‌گذاران انجمن نویسندگان شوروی بود و ریاست آن‌را از ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۴ برعهده داشت.