هومن حکیمی- دبیر گروه فرهنگی/ اگر هویت انسان را از او بگیری، چیز زیادی برایش باقی نمیماند. آنوقت میتواند هر کار بهظاهر نادرستی را انجام بدهد و بقیه هم میتوانند هر طور که دلشان بخواهد، قضاوتش کنند. تماشای تصادفی دوباره «پریدن از ارتفاع کم» که قبل از حاشیه چند وقت پیش «رامبد» و «نگار» […]
هومن حکیمی-
دبیر گروه فرهنگی/
اگر هویت انسان را از او بگیری، چیز زیادی برایش باقی نمیماند. آنوقت میتواند هر کار بهظاهر نادرستی را انجام بدهد و بقیه هم میتوانند هر طور که دلشان بخواهد، قضاوتش کنند. تماشای تصادفی دوباره «پریدن از ارتفاع کم» که قبل از حاشیه چند وقت پیش «رامبد» و «نگار» ساخته شده، باعث نوشتن این متن است.
زن فیلم «پریدن از ارتفاع کم» هم همینطور است. رفتاری از او سر میزند که خلاف عادت اطرافیان و حتی همسرش است اما این زن، مادری است که مادرانگیاش ازدسترفته و نمیتواند با این اتفاق شوم کنار بیاید. پس به همراه جنین مردهای که در وجودش باقی مانده، مثل یک روح افسرده در میان جمع، در میان شهر و در میان خودش پرسه میزند. کارگردان و نویسنده بهدرستی و در یک مسیر طراحی شده، گامبهگام افسردگی او را به جنون و تعلیق حاصل از این اتفاق را به اوج میرسانند. منتها درست در بزنگاه حساس پایانی، نتیجه و پایان مناسبتی با این طراحی دقیق پیدا نمیکند و بار دیگر مشکل پایانبندی سینمای ایران، خودش را به رخ میکشد.
«پریدن از ارتفاع کم» اما چیزهای خوب زیادی مثل چند نقطه اوج چه به لحاظ اجرا و چه ازنظر فیلمنامهنویسی دارد؛ یکی در صحنهای که «نهال» با بازی بهشدت کنترل شده، درونگرا و خوب نگار جواهریان؛ با اتومبیلش به پشت تاکسی میکوبد و دیگری در سکانسی که از دوستش میپرسد که آیا حاضر است با شوهرش ازدواج و زندگی کند. البته دراینباره میشود به صحنههای دونفره رامبد جوان و جواهریان در داخل تعمیرگاه یا مهمانی در خانه خالی با تعلیق آبپرتقال هم اشاره کرد. اگرچه در بخشهایی از فیلم، اجرا بر فیلمنامه و در قسمتهایی نوشتار بر کارگردانی میچربد -حتی میتوان ردپای سلیقه مضمونی و فرمی حامد برزگر (که در «پرویز» آن را بهخوبی نشان داد) را گاهی به شکلی اگزجره در این فیلم هم پیدا کرد- اما هارمونی کلی و یکدستی در کل این اثر وجود دارد که حتی آن را در گروه هنر و تجربه نیز متمایز میگرداند.
«پریدن از ارتفاع کم» پس از مدتها یک ضدقهرمان غیرمنفعل و اثرگذار را به سینمای ایران معرفی میکند که در عین اینکه گاهی تماشاگر را با رفتار غیرمعمولیاش عصبی میکند اما تا پایان همراهی و سمپاتی مخاطب را با خود برمیانگیزاند. ضدقهرمانی که زن است، افسرده است و دلش نمیآید جنین نوزاد مردهاش را از خود جدا کند؛ چراکه مادرانگی یکی از مهمترین بخشهای هویت یک زن است حتی اگر گاهی به جنون منجر شود.