رسول بهروش / آفرین رفقا. كودتا در آستانه پیروزی است و حالا فقط فاز آخر پروژه باقی مانده، یعنی بدنام كردن پیرمرد؛ اینكه بگویند كالدرون خودش نمیخواست برگردد و خواسته است همه پولش را از پیش بگیرد و اصلا شرط كرده كه یك چاه نفت و یك فرودگاه را هم در ایران […]
رسول بهروش /
آفرین رفقا. كودتا در آستانه پیروزی است و حالا فقط فاز آخر پروژه باقی مانده، یعنی بدنام كردن پیرمرد؛ اینكه بگویند كالدرون خودش نمیخواست برگردد و خواسته است همه پولش را از پیش بگیرد و اصلا شرط كرده كه یك چاه نفت و یك فرودگاه را هم در ایران به نامش كنند؛ عجب سناریوی آشنایی! بنویسید؛ درست با همان صداقتی كه چهار ماه است میگویید قسط اول دستمزد كالدرون پرداخت شده، اما هنوز هم نشده! فقط كاش روشن میكردید این پیرمرد طمعكار و تلكهبگیر، چطور چند ماه نسیه كار كرد و حتی برای خرید تجهیزات تمرین، از جیبش به باشگاه قرض داد؟ بنویسید، بی آنكه از خدا و تاریخ بترسید.
امثال عرب و نبی و رغبتی كه سخت به میز و صندلیشان چسبیدهاند و لابد از «حب مقام» بر هر خیانتی چشم میپوشند. ایجنت بدنامشده كالدرون را هم نمیشناسم و نمیدانم آدم سالمی هست یا نه، اما آنهایی كه در همه این ماهها مربی آرژانتینی و حامیان كمشمارش را ناجوانمردانه به رگبار بستند خوب میشناسم؛ ارزانفروشهای گنجشك روزی، دزدهایی كه جلوتر از همه فریاد «آی دزد» سر میدهند. آخرالزمان كه میگویند لابد همین حالاست؛ حالا كه حمایت از مربی غریب موفق مذموم است و لابد گم شدن در باند و گروه و دستهجات متعفن، معنی اخلاق و وفاداری میدهد!
این موفقیت بزرگ گوارای وجود تكتكتان؛ از مهرداد میناوند و سپهر حیدری كه بعد از فحش دادن به كالدرون پست گرفتند تا افشین پیروانی با نمایشیترین استعفای تاریخ و البته عزیزانی كه باشكوهترین جشن تولد دنیا را برای عالیشاه گرفتند؛ مازادی كه به جای معاوضه، شمع فوت كرد. این هم شد شبیه داستان اردوی خارجی كه برای پرسپولیس قفل بود و برای تراكتور نه! شما برنده شدید و موفقترین مربی تازهوارد تاریخ لیگ را «كله» كردید. شما پاكدستها، شما متعصبها، با ارتش لایك و كامنتهای فیك و عمله و اكره اجارهایتان.
از آبراهام لینکلن نقل میكنند: «نمیتوان همه را برای همیشه فریب داد». آتشی كه در فضای مجازی به پا كردید، دیر یا زود دامن خودتان را هم میسوزاند. من اگر جای شما بودم از قسم تقاص طبیعت میترسیدم، از این دار مكافات، از این ماه كه بالاخره از پشت ابر بیرون خواهد آمد. زنجیر كالدرون تا ابد بر دست و پای شما باقی خواهد ماند؛ كارگرزادهای كه او را از تخت پایین كشیدید، ولو به قیمت خون پرسپولیس. من اگر جای شما بودم، شبها از ترس «خیرالماكرین» خوابم نمیبرد. پناه بر زمان، كه پاكترین قاضی دنیاست.