زنـدگی با زیبایی ها
زنـدگی با زیبایی ها

مجید عابدینی راد به نظر من این یه ایده غلطی است که بعضی ها هنرمند به دنیا میان و بعضی دیگر بی نصیب، قاطی توده آدم های عادی، روزگار می گذرونن! نه، همه چیزها توی دنیا اکتسابی ست و خیلی هم به تعلیم و تربیت و به خصوص به همیاری بخت بستگی داره! بعد هم […]

مجید عابدینی راد

به نظر من این یه ایده غلطی است که بعضی ها هنرمند به دنیا میان و بعضی دیگر بی نصیب، قاطی توده آدم های عادی، روزگار می گذرونن! نه، همه چیزها توی دنیا اکتسابی ست و خیلی هم به تعلیم و تربیت و به خصوص به همیاری بخت بستگی داره!

بعد هم این یه اشتباه بزرگه که فکر کنیم بحث زیبایی فقط به ظاهر و جنبه های بیرونی قابل رویت خوب رویان خلاصه می شه! ولی خب، واقعیت اینه که وقتی هر دو جنبه درونی و بیرونی، به شکلی در هم تنیده شده، حال و بو و هوای زیبایی رو با خودش داشته باشه، کار به یک جور حرف آخری از کمال می تونه برسه!
درست مثل محبوبه، یا یلدا و یا آزاده، که مجموعه این صفات رو، هر کدوم به نوعی در خودشون دارن! این خوبان بوده اند که به نگاه و زندگی من در هفت هشت سال اخیر رنگ و صفای خاصی رو داده ان! آخه من تحت تأثیر تعلیمات نظامی و حافظ، به دنبال رسیدن به اون نگاه خارق العاده ای بودم و هستم، که این بزرگان راه رسیدن بهش رو از راه اشعار آموزشگرشون، نشون داده ان! نگاهی که در نهایت راه به سعادت رسیدن بشر رو، در روی این کره خاکی می تونه موجب بشه! البته همونطور که گفتم، خود نگاه خارق العاده پیدا کردن هم به تنهایی معیاری برای رسیدن به نگاه هنری نیست، بلکه راه هنر رو رفتن، به استعدادی خاص نیاز داره، که اون رو توی وضعیتی کاملاً استثنایی، می شه به دست آورد!
تنها چیزی که می شه با قطعیت در مورد چگونگی رسیدن به جایگاه هنری گفت اینه که، این استعداد خاص یک پدیده ذاتی نیست، و به عوامل متعددی بستگی داره، که مشخص کردنش سخت ترین کار در دنیاست! به فرض، من در مورد خودم می دونم که این استعداد هنری رو هنوز ندارم، و همش در تکاپوی کسبش هستم! ولی نمی دونم چطوریه که نگاه زیباطلبم قدرت خارق العاده ای در شناسایی کسانی که این استعداد هنری رو به دست آورده ان، پیدا کرده! اینطوریه که اعتقاد دارم که خود داشتن نگاه تشخیص دهنده کار هنری، و یا ظرفیت و کیفیت و استعداد هنری در غیر، دستآورد مهمی ست. این خصوصیت احتمالاً باید به شیفتگی آدم در مقابل زیبایی و قابلیت قدردانی از هنر و هنرمند ربط داشته باشه، که باز می رسه به همون نگاه خارق العاده داشتن که ازش گفتم!
تا به حال چندین و چند بار برام این اتفاق افتاده که روی کارهای کسانی انگشت بذارم، و از خواص کار هنریشون، در حد شیفتگی تمجید و ستایش کنم! غریبی قضیه اینجاست که در تجربه دیده ام که به واقع همین اشخاص به درجات بالایی از نظر هنری، دست یافته ان…!
مهمترین کشفم توی این زمینه از موقع آشنایی با شهره پیش اومد، وقتی بدون کوچکترین شناختی از خودش، تنها با دیدن طرح ها و نقاشی های بسیار غریبش، در موقع ارائه پایان کار دانشکده اش، عاشق طراحی ها و نگاه هنری او شدم!
در جایی که توی اون زمان کارش مورد تمسخر و تحقیر همرده هاش، و نقاش های حرفه ای، و حتی استادهاش بود! امروز در میون همه اون جماعت، تنها کارهای اوست که به موزه های جهان، به غیر از توی خود ایران، راه پیدا کرده!
کاری ندارم که خودش هم به تمام معنا زیبا و خارق العاده بود، و شیفتگی من هم توی شناخته شدن کارش و به شهرت رسیدنش، خیلی مؤثر افتاد! خارج از یک سالی که باهم زندگی زناشویی پیدا کردیم، به عنوان نزدیک ترین دوست تا آخرین روزهای زندگیش، معاشرت کارساز و کمک فکری متقابل مون به هم، باقی موند!
به همین ترتیب، هنرمندهای مجسمه ساز و طراح و نقاش دیگه ای رو پیش از هر جور کسب مقامی، تونستم شناسایی کنم، و تا حد ممکن پشتیبانشون باشم!
آخرین مورد هنرمندی هم که شناسایی کردم، همین چند شب پیش در موقع جشن موزیک پیش اومد؛ پسر جوونی به اسم بورونو، که با یکی از نوازنده ها گیتارزن، توی یکی از کافه های محل، در آخر برنامه، و در جایی نسبتاً خلوت، شروع به بداهه سراییِ تصنیف هایی روی موزیک راپ، نیمی به انگلیسی و نیمی به فرانسه، کرد! از قدرت خلاقیت این پسر خوش چهره و شاداب، به واقع انگشت به دهن مونده بودم! آخر اجرای کارش، از تشویق های بی حد من بسیار تعجب زده، ولی بی نهایت خوشحال شده بود! الان هم، چون فقط خیابون محل زندگیش رو می شناسم، گاهی به کافه های اون حوالی می رم تا بلکه دوباره پیداش کنم!
واقعاً توی دنیا هیچ چیزی لذت بخش تر از نزدیک بودن و همراهی با زیبایی ها نیست! و چه عیب که این حرف، چندین و چند بار تکرار بشه! و یا تکیه و تکرار روی این قضیه که؛ برای رفتن توی مسیر شناسایی هنر و هنرمند، باید شیفته و قدردان زیبایی بود! می دونم که بورونو رو دوباره پیدا خواهم کرد، همونطور که شهره رو چندین ماه بعد از اولین دیدارمون، پیدا کردم! یا فِرِد دوست مجسمه سازم رو، بعد از اولین آشنایی…!
چه حیف که شهره و فِرِد دیگه در قید حیات نیستن ولی هنرهاشون توی وجود من هنوز که هنوزه نورافکنی می کنه! فکر می کنم مجسمه های فِرِد الان کلی ارزش پیدا کرده باشه، ولی برای من کارهاش، اونقدر ارزش عاطفی بالایی دارن که تا حالا راضی به فروششون نشده ام! چه خوب می شه که دوباره با زن و دخترش در ارتباط قرار بگیرم، و جویای احوالشون بشم!
یک بار هم با کارهای نقاشی یه پسر بچه هشت ساله ایرونی, از طریق پدرش، آشنا شدم، که به محض دیدن کارهاش فهمیدم مایه هنری عالی ای داره!
اسمش پژمان بود و پدرش هم یه شاعر متوسط الحال، و با امکانات بسیار کم، و عاجز، حتی برای خرید وسایل رنگ و بوم برای کار بی وقفه پسرش…! با قول گرفتن از باباش از اینکه فقط به یه نمایشگاه در سال راضی باشه، تا در حد نیاز کاری و رفاه پژمان پولی داشته باشه، برای او نمایشگاهی ترتیب دادم، که همه کارهای معرفی شده اش، در همون شب اول نمایشگاه، به فروش رفت!
کاری ندارم که رندان، پدر او رو بعد از این اولین موفقیت، وسوسه کردند، و سرپرستی کار و آینده هنری پژمان از دست من خارج شد، اما کارهاش به هر حال، جزو بچه های هنرمند نخبه در تلویزیون فرانسه معرفی شد و…. کسان دیگه ای رو هم توی برخوردهام شناختم که از نظر من بلاتردید داری یه مایه هنری عالی بودن…
بالطبع با مواردی هم برخورد کرده ام که کسانی، چه در میون ایرونی ها و چه در بین خارجی ها، از راه زیرکی و تقلید و حقه بازی، خودشون رو در محیط هنرمندها، و در میون مردم با چنین عنوانی جا زده ان! آخرین بار مورد یه آقای طراح ایرانی بود که اکثر کارهاش کپی شده از طراحان بزرگ و نامی اروپایی بود، که با دستکاری هایی اونها رو به نام خودش جا می زد و به قیمت های بالا می فروخت! به نظر من منفورترین آدم ها اونهایی هستند که خودشون رو به ناحق هنرمند جا می زنن و مردم رو به راه گول می برن، تا بتونن شکمشون رو از این راه سیر کنن، یا به مال اندوزی بر اساس سوء استفاده از عدم آشنایی مردم با هنر، بپردازن! البته خوشبختانه توی فرانسه خیلی زود دست متقلبین در هنر شناسایی می شه، چون به نظر می آد که شناخت و آگاهی عمومی از هنرهای تجسمی بالاتر از توی ایرون باشه! نمی دونم! کاری ندارم حرف بر سر نگاهی بود که بر اثر استمرار زندگی با زیبایی ها و زیبا رویان برام شکل گرفته، و روشنی آوری هایی که در برخی از امور زندگی برای خودم داشته…همه این سال هایی رو که توی شعرهای نظامی و حافظ، برای تشخیص شعرهای خودی، و یا الحاقی به دفترهاشون تلاش کرده ام، هم باز به هر چه تیز تر کردن نگاهم کمک کرده! از طرفی هم اگر حاصل کارم، روزی به یه پاک سازی بهتر, از این شاهکارها برسه و چاپ بشه، که دیگه چه بهتر از این!
پاریس ۲۷ ژوئن ۲۰۲۲

 

 

«سایه خوش» در آتــش آسمـان و زمیـن

غلامعباس شمس الدینی، فعال رسانه
سایه خوش روستایی که کلوتهایش به عنوان جاذبه گردشگری در ایران مشهور بود . و گذر خورشید از میان کلوت‌ها در طلوع و غروب ،مناظر بسیار دیدنی را ایجاد می کرد به تلی از خاک تبدیل شد .این روستا از توابع بخش مهران شهرستان بندرلنگه هرمزگان با ۱۶۰۰نفر جمعیت و۴۵۰خانوار است . سایه خوش و ۱۳روستای دیگر این شهرستان به واسطه سه زلزله بالای شش ریشتردر بامداد ۱۱تیرماه ۱۴۰۱به شدت آسیب دیدند . زلزله ای که ۵فوتی و بیش از ۱۰۰مصدوم داشت . در واقع این روستاها ،ناخوش ترین روزهایشان را طی می کنند . به اتفاق جمعی از خبرنگاران راهی مناطق زلزله زده غرب هرمزگان شدم .رطوبت و گرما امان همه بریده و دما بالای ۴۵درجه را نشان میداد . ساکنان اما به درختان پناه آورده بودند .از آسمان و زمین آتش می بارید . چادرها مامن خوبی برای ساکنان نبود .چرا که گرما و شرجی کشنده حتی برای زمانی اندک هم امکان حضور در چادر را نمی داد . از خودرو پیاده شده ،با حجم عظیمی از گروههای امداد رسان مواجه شدم . فریاد زنی که امدادگران را برای بیرون کشیدن وسایل منزل دعوت می کرد توجهم را جلب کرد .به محض معرفی خودمان ،.اعضای خانواده انگار دنیایی حرف برای گفتن داشتند . مرد ۶۶ساله گفت : در این خانه ۱۲نفر زندگی می کردیم ،همه چیز آوار شد و فقط خدا را شکر خودمان زنده ماندیم . با این گرما و شرجی بالا نفس کشیدن برایمان سخت شده است همه باید کمک کنند تا حداقل شرایط زندگی در این وضعیت قابل تحمل باشد . سلیمان پیرمرد ۷۵ساله مشغول آماده کردن قلیان ، بهمراه همسر و فرزندانش زیر سایه کهور (درخت محلی جنوب ایران ) در مجاورت منزل تخریب شده اش نشسته بودند .به آنها ملحق شده و باب گفتگو را باز کردم . با لبخندی تلخ گفت :کارخداست شکر خدا ، بالاخره تقدیر بوده و از همه کسانی که حمایت می کنند تشکر می کنم ماجرا را اینگونه شرح داد :فکر کنم ساعت دو بامداد یا بیشتر بود من و همسرم در اتاق خوابیده بودیم که به یکباره زمین شروع به لرزیدن کرد فریاد کشیدم و با او بیرون آمدیم فرزندانم را صدا کردم (منازل فرزندانش را نشان می داد که در مجاورت خانه اش بود )آنها سراسیمه فریاد میزدند .همه جاتاریک بود زلزله دوم قیامت را تداعی می کرد خانه من و فرزندانم در زلزله دوم فرو ریخت و سه نفر از خانواده ام زیر آوار گرفتار شدند که با کمک مردم آنها را بیرون کشیدیم . دو روز از زلزله می گذرد .با این گرمای جانکاه جایی برای حمام کردن نداریم که لااقل کمی خنک شویم . سرویس های بهداشتی تخریب شده وشرایط خوبی نیست ..همسرش از قطعی آب و برق گلایه کرد و گفت : متاسفانه از قبل از زلزله ،وضعیت آب شرب مناسب نبود زلزله موجب قطع کامل آب و برق شد. در چادر هم امکان چند دقیقه ماندن نیست اگر کانکس نیاید تلف می شویم . ما فقط با همین لباس تن مان بیرون آمدیم و مردم به داد ما برسند . مهمتر از همه کانکس و بعد لباس و مواد بهداشتی نیاز شدید است .
خانه را با خون دل آماده کردم ،آوار شد
“مائده ا”بانویی حدود ۴۵ساله دارای ۴فرزند از لحظه زلزله می گوید :”انگار کابوس بود که بر سر مردم فرود آمد .قیامتی به پاشد فرو ریختن خانه ها ، تیرهای برق و فریاد کسانی که خودشان یا عزیزانشان زیر آوار بودند ، صحنه ای عجیب را رقم زده بود . هرکس به سمتی می دوید (اشک در چشمانش حلقه زده بود ) همسایه مان که یکسالی از ازدواجش گذشته بود و ۴نفر دیگر زیر آوار جان دادند و بسیاری از مردم که زیر خروارها خاک مانده بودند صحنه ای وحشتناک را نمایش داد .”خانه اش را نشانم داد و با بغض ادامه داد : این خانه را با خون دل آماده کردم همین یک ماه پیش از بانک نامه آمد که اقساط معوق دارم و باید تسویه کنم ، تقریبا ۴میلیون تومان را پرداختم تا بدهی بانکی بابت تسهیلات مسکن به اتمام برسد اما این شد نتیجه کارم . سالها برای خانه دار شدن جان کندیم در یک لحظه آوار شد . واقعا دولت باید دست ما را بگیرد . ما توان ساختن سرپناه را نداریم .شما خبرنگارید صدای ما مردم باشید و حرفهایمان را به گوش آنها که بالا نشسته اند برسانید .یک عمر قسط دادیم آوار شد، دوباره باید قسط بدهیم . به او گفتم اعلام کرده اند خانه ها بیمه است هر واحد مسکونی تا ۱۰۰میلیون تومان خسارت پرداخت می شود .خنده ای تلخ چاشنی بغضش شد و گفت : “دستشان درد نکند ولی صد میلیون با این گرانی یک اتاق هم ساخته نمی شود .بهرحال خدا خیرشان بدهد همین هم خوب است .مائده نزدیکتر آمد و حرفهایش را ادامه داد : دستشان درد نکند واقعا مردم همت بخرج دادند ، نیروهای امدادی و مسئولین همه آمدند ولی نگرانی من اینست که فراموش شویم . ما راتنها بگذارند و سایه خوش
برای همیشه از بین برود .
خسارت ۶۰۰۰میلیارد ریالی به مناطق زلزله زده غرب هرمزگان
به گفته مهدی دوستی استاندار هرمزگان در این زلزله حدود ۶۰۰مییارد تومان خسارت وارد شده است که احتمال می رود پس از آوار برداری حدود شش ماه طول بکشد تا خانه های مردم احداث شود . نیروهای امامدادی ، نیروهای خدمات رسان ، گروههای مردمی و جهادی ، نیروهای نظامی و انتظامی ، روحانیون و طلاب در سایه خوش در حال امداد رسانی بودند .وزرای کشور ، بهداشت ، استاندارهرمزگان ،فرماندهان سپاه ،نمایندگان مردم هرمزگان در مجلس شورای اسلامی از نزدیک اوضاع در سایه خوش را رصد کردند . با فرمانده سپاه امام سجاد ، امام جمعه اهل سنت بندرعباس ، امام جمعه اهل سنت بندر پهل ، امام جمعه کهورستان ، گفتگو کرده، صدای مائده و مردم سایه خوش را به آنهامنتقل کردم بالاتفاق یک جمله مشترک در پاسخ ارائه می شد :”مطمئن باشند مردم آسیب دیده را تنها نخواهیم گذاشت و تا آخر در کنار شان خواهیم بود . دوباره اینجا را خواهیم ساخت و آرامش به این مناطق بازخواهد گشت .” این جملات را برای آینده نوشتم . حتی یک مسئول نگفت رهایشان می کنیم عمری باقی باشد .شش ماه دیگر گزارش مفصلی از سایه خوش و روستاهای زلزله زده ارائه خواهیم کرد تا میزان وفاداری مسئولان به وعده هایشان مشخص شود . گلایه هایی که زلزله زدگان شمال بندرعباس (۲۳آبان ۱۴۰۰)و مردم زلزله زده چارک (۲تیرماه ۱۴۰۱)گاهی مطرح می کنند .
قلاتو (کلاتو )و روستاهای دیگرچشم انتظار حمایت
از مسیر دژگان به سمت قلاتو (کلاتودر اصطلاح محلی ) حرکت کردیم . شیخ حسین بازماندگان امام جمعه اهل سنت بندر پهل راهنمایمان شد تا زودتر به مقصد برسیم . به محض پیاده شدن از خودرو ،با علی رضا ساحلی زادگان پسر ۱۳یا ۱۴ساله روستا خوش و بش کردم . او گفت کلاس دهم است و در روستایش دبیرستان دوره اول نیست بهمین خاطر در فصل مدرسه هر روز به دژگان می رود .محمدرضا اطلاعات کاملی درمورد منطقه اش داد و گفت : اینجا کلاتو بالاست که ۲۳خانوار دارد همه خانه ها یاخراب شده اند و یا ترکهای بزرگی برداشته اند . کلاتو پایین هم ۱۳خانوار سکونت دارند آنجا هم وضع بهتری ندارد . روستای دمگیر در نزدیکی ما ۱۵خانواده در آنجا زندگی می کنند که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند . (باورم نمی شد با این دقت تصویر روشنی از روستاهای همجوار قلاتو ارائه کند ) عباس مؤیدی رئیس سازمان جهاد کشاورزی هرمزگان به همراه معاون و جمعی از همکارانش ، گروههای امدادی و نیروهای قرارگاه مدینه به مردم خدمات می دادند .مویدی از تخریب ۸۰درصدی روستا گفت و اینکه شغل ساکنان این روستا و چند روستای آسیب دیده دیگر دامداری است . از تامین کالاهای اساسی زلزله زدگان ، (سبوس و خوراک دام )جمع آوری کمکهای انساندوستانه ، همراهی خیرین ، بازار و مردم در جهت کمک به زلزله زدگان سخن گفت .آسیب ۸۰ تا ۱۰۰ درصدی به سایت ۲۴۰۰ هکتاری پرورش میگوی روستای سایه خوش خبر دیگری بود که وی ارائه کرد . محمد نور حاجی زاده مدیرعامل تعاونی مجتمع پرورش میگوی سایه خوش هم گفت: مزارع پرورش میگو سایه خوش پس از زلزله های اخیر آسیب های زیادی دیده است. ۵۰۰استخر میگو در این سایت وجود دارد که میگوی آن قابل برداشت نیست ، تعداد زیادی کارگر دراین مجموعه فعال هستند اگر دولت کمک نکند ، کمرمان می شکند . و قادر به بلند شدن و ادامه کار نخواهیم بود .
روستاهای دیگر را دریابید
رضا ۳۵ساله همین ۴ماه پیش مراسم ازدواج با دختر عمویش را برگزار کرد .به دامداری مشغول است .درباره حادثه می گوید : واقعا در این سالها مشابه چنین زلزله ای را بیاد ندارم . دوسال پیش سایه خوش زلزله آمد ولی اینقدر وحشتناک نبود . صداهای وحشتناک بلند می شد .تازه ازدواج کرده ام و با هزار بدبختی مقداری اسباب و اثاثیه برای زندگی مشترک با دخترعمویم تهیه کرده بودیم که همه زیر آوار ماند . بیشتر وسایل دیگر قابل استفاده نیست . البته خدا را شکر که آسیب ندیدیم . با وقوع زلزله اول مردم بیشتر بیرون از خانه ها بودند همین هم باعث شد تلفات جانی و آسیب های جسمی قابل توجه نباشد . از همه ممنونیم که به کمک ما آمده اند اما روستاهای دیگری .هم نیازمند کمک هستند بعضی از این روستا ها مردمانش وضعیت بدتری از نظر زندگی دارند .
نابینا هستم اما صدای فروریختن دیوارها را می شنیدم
عبدالله ۳۳ساله نابینا و تحت پوشش نهادهای حمایتی است که بهمراه مادر پیرش زندگی می کند شرح حادثه را به گونه دیگری تعریف کرد : “درخواب بودم که باصدای گوسفندان بیدارشدم مادرم را صدا کردم تا به سمت آغل برویم به محضی که از خانه بیرون امدیم زلزله شدید و وحشتناکی شروع شد . فریاد زدم و مادرم را صدا می کردم . داد و بیداد مردم و سرو صدای دامها در هم آمیخته بود . هر چند نمی توانستم ببینم ولی صدای فروریختن دیوارها را می شنیدم . فکر کردم دنیا تمام شده است و دیگر همه می میرند . زلزله ها پی درپی اتفاق می افتاد و ما همه مات و مبهوت مانده بودیم . هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. اگر گوسفندان سر و صدا نمی کردند و ما در خواب می ماندیم الان زنده نبودیم . لطف خدا بود که نجات پیدا کردیم .
هر آنچه داشتم را در خودرو گذاشتم و به اینجا آمدم
درحال از خروج از روستای قلاتو بودیم که پرایدی مقابل مامتوقف شد و کودکان و زنان را برای برداشتن البسه صدا می کرد . تصور کردم از بازاریان بندرلنگه یا بندرعباس باشد . خود را حسن دست وند معرفی کرد و گفت : دستفروش هستم و در بندرکنگ بساط لباس پهن می کنم . وقتی با این حادثه روبرو شدیم تصور کردم مردم با عجله از خانه هایشان بیرون امده و امکان همراه داشتن البسه را ندارند .و به این ها نیاز داشته باشند . هر آنچه داشتم را در خودرو گذاشتم و به اینجا آمدم . پسرکی ۵ساله وقتی لباس سفید و ابی ورزشی را برداشت لبخندی زد و گفت پیراهن استقلالی برداشتم . (لبخندو شادمانیش اشکم را درآورد . تصور کردم او در چه دنیایی سیر می کند درحالی که پدرو مادرش به زندگی بعد از می اندیشند .
۳۵۰کیلومتر را به عشق مردم طی کرد
با شهریاری عضو موسسه خیریه شکوفه های مهربانی وخوشبختی که از شهرستان رودان در ۳۵۰کیلومتری بندرلنگه به کلاتو آمده بود هم صحبت شدم .او گفت : روستای سایه خوش بواسطه حجم تخریب ها در کانون توجه قرار دارد ولی برخی روستاها که آسیب دیده اند شاید کمتر مورد حمایت قرار گیرند .موسسه خیریه ما به اندازه بضاعت در این امر خداپسندانه مشارکت کرده و بسته های مواد غذایی،بهداشتی و شیرخشک را در روستاهای کلاتو ، نرمستان ، بنو ، دم گیرز ،تنب بنگرو و دژکان تقدیم اهالی این روستا نمود . البته این یک وظیفه انسانی است که باید هرکس به اندازه توان در کنار آسیب دیدگان قرار گیرد چرا که بنی آدم اعضای یکدیگرند .
خروج از منطقه با دنیایی سئوال باقی مانده
حدودساعت ده شب ۱۲ تیرماه بود که به سمت بندرعباس حرکت کردیم . با دنیایی از احساسات مختلف ، گاهی تصویر کودکانی که عروسک به دست در گرمای کشنده روی آوارها بازی می کردند ، گاهی صدای ناله مادری که فرزندش را ازدست داده بود ، زمانی تلاش امداد رسانها که با همه وجود خدمت می کردند،لحظاتی تلاش مردان و زنان که اسباب و اثاثیه را از زیر آوار بیرون می کشیدند و مادام گرمازدگی های پی درپی که بیشتر دامن زنان و کودکان را می گرفت، مناطق زلزله زده را ترک کردم . هرچند خبرها از توزیع کانکس منتشر شد،از پهنه بندی مناطق ،از کم شدن دغدغه مردم در ایجاد سرویس بهداشتی و حمام ، اما امید که به جز سایه خوش سایر مناطق زلزله زده نظیر دمگیرز ، دواب ، خورچاه ، کنخ، دژگان، برکه سفلین، کلاتو، دوآب، گنایی، گاومیری، چا ه دراز ،نرمستان،بنو و…و…. هم مورد حمایت قرار گیرند . آیا به زودی سایه خش(اصطلاح محلی ) و روستاهای دیگر احیا می شوند ؟ تکلیف زلزله زدگان فین بندرعباس و چارک چه می شود ؟ وعده هایی که مسئولین کلان و استانی دادند تا چه میزان محقق می شود ؟ اینها سئوالاتی است که نگارنده و مردم هم می خواهند بدانند .

 

 

خبر

پیامد تخلف در «حراج ملی»

مدیرکل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی با تایید این‌که «حراج ملی» بدون مجوز از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برگزار شده است، از پیگیری و مکاتبه با گمرک و مبادی خروجی کشور برای جلوگیری از خروج آثار تاریخی عرضه‌شده در این حراجی، از ایران خبر داد.هفتمین دوره حراج ملی ‌هفته گذشته با عرضه ۴۰ اثر هنری با عنوان کلاسیک ایرانی و اسلامی برگزار شد و ۴۲ میلیارد و ۴۲۴ میلیون تومان فروش کرد. پس از انتشار عکس‌ها و اخبار آن، مدیرکل اداره‌کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی در فضای مجازی واکنش نشان داد و اعلام کرد که «هیچ‌گونه مجوزی از سوی اداره کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برای حراج ملی صادر نشده است. ‌با توجه به قدمت و نفاست این آثار، خروج آن‌ها از کشور ممنوع بوده و برابر با ماده ۵۶۱ مجازات اسلامی جرم
محسوب می‌شود.»متولیان حراجی اما گفتند که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اتحادیه صنایع دستی و اشیای قدیمی مجوز گرفته‌اند. معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم با این پاسخ که «حراج ملی مجوز این وزارتخانه را گرفته، اما برای ارائه آثاری که متعلق به میراث فرهنگی است، آن‌ها [وزارت میراث فرهنگی] باید پاسخگو باشند»، از وزارتخانه متبوع خود به این شکل سلب مسؤولیت کرد.اینک، مرتضی ادیب‌زاده ـ مدیرکل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی ـ که ماجرای حراج ملی و آثار عرضه شده در آن را بررسی کرده است، درباره نتایج این پیگیری گفت: ما با مسؤولان حراج ملی مکاتبه و درخواست مدارک کردیم تا بررسی شود آیا برخلاف ضوابط و مقررات اقدام شده و چنانچه از جایی مجوز گرفته‌اند برای وزارت میراث فرهنگی و گردشگری ارسال کنند. همزمان با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مکاتبه‌ای داشتیم و با اتحادیه صنایع دستی و اشیای قدیمی هم جلسه‌ای داشتیم.

 

 

 

نگاه

دریای عبرت
روزی مرا فرا خواند/ بی آن که خود بدانم/ بر جان من، رقم زد/ عمر گرانبها را/ با بخشش به من داد/ یک فرصت طلایی/اما به‌غفلت و جهل/ بر باد دادم آن را .در اوجی ازمحبت خدا به زندگی فرا خوانده شدم؛ فرصتی مجانی و غیر قابل تمدید، اما خواسته یا نا خواسته با افکار خود را در دریای لجاجت غرق کردم، دریایی که تمام لحظه هایم ‌را در قعر گذشت زمان سوزاند. من پر توقع از زندگی در مقابلش طلبکارانه ایستادم و نامش را ‌مقاومت و‌ صبر نهادم، منتظر شدم تا از آسمان‌ زندگی بر من ببارد، در حالی که من باید از درون خود، آزادگی را ‌رها ساخته تا زندگی مرا در دریای آزادی اش غوطه ور می ساخت.من یک عمر بر خلاف زندگی زیستم و حاصل فکرم را پای قسمت ‌وقضا و ‌قدر گذاشتم؛ تمام دست روی دست گذاشتن های من تیتری خورد با این عنوان «انگار قسمت نبود.»حال پس از گذراندن ناب ترین‌بخش عمرم، هاج و واج در انبار گذشته، حسرت می خورم؛ من و زندگی یک عمر همدیگر را‌ رنگ می کردیم؛ من روز هایم را سیاه و زندگی‌ موهای مرا سفید واما این زندگی بود که مرا در دریای عبرت خود غو طه‌ ور ساخت، و به من آموخت برای دو باره ایستادن، شروع کردن و دوباره ساختن، شب و روز های دلخواه، هیچ وقت دیر نیست.

 

 

 

سینما
افول چین در سینمای جهان
آمریکای شمالی در مسیر بازپس گیری عنوان بزرگترین بازار سینمای جهان در سال جاری از چین است. پس از دو سال سلطه چین بر بازار سینمای جهان، با قرنطینه های ناشی از کووید و اکران کمتر آثار هالیوودی در این کشور، فروش بلیت در چین تحت تاثیر قرار گرفته و به احتمال فراوان در سال ۲۰۲۲، آمریکای شمالی بار دیگر عنوان بزرگ‌ترین بازار سینما را تصاحب خواهد کرد.در طول تاریک‌ترین روزهای همه‌گیری برای هالیوود، زمانی که اکران بسیاری از فیلم‌های مهم به حالت تعلیق در آمدند یا در سامانه‌های نمایش آنلاین عرضه می‌شدند، چین برای اولین بار در تاریخ سینما در سال ۲۰۲۰ از فروش گیشه آمریکای شمالی پیشی گرفت. سینمای چین در سال ۲۰۲۱ نیز این موفقیت را تکرار کرد و در مجموع ۷.۳ میلیارد دلار در مقایسه با ۴.۵ میلیارد دلار گیشه آمریکای شمالی کسب کرد.اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ تاکنون تصویر بسیار متفاوتی ارائه کرده است.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی شرکت مشاوره سینمایی «Artisan Gateway»، فروش بلیت در چین در شش ماه گذشته تنها ۲.۶ میلیارد دلار بوده که ۳۸ درصد نسبت به مدت مشابه در سال ۲۰۲۱ کاهش داشته است. رویکرد سختگیرانه «کووید-صفر» چین در قبال همه‌گیری همچنان بر صنعت سینما در این کشور تأثیر می‌گذارد، زیرا مراکز عمده جمعیتی مانند شنژن و شانگهای در واکنش به شعله‌ور شدن شیوع ویروس اُمیکرون در قرنطینه سراسری قرار گرفته‌اند. روابط سیاسی سرد بین واشنگتن و پکن همچنین باعث شده که فیلم‌های هالیوودی کمتری در چین اکران عمومی شوند.
در همین حال، درآمد گیشه در آمریکای شمالی طی نیمه نخست سال جاری میلادی بازگشت خوبی به شرایط عادی داشته زیرا استودیوهای فیلمسازی شروع به برنامه ریزی برای پنجره‌های اکران آثار مهم خود هستند. به لطف فروش بسیار خوب فیلم‌هایی چون «تاپ گان: ماوریک» (۵۷۱ میلیون دلار) و «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (۴۱۰ میلیون دلار) که هیچ کدام به دلایل سیاسی مبهم در چین اکران نشدند، درآمد حاصل از فروش بلیت سینما در آمریکای شمالی در شش ماه نخست ۲۰۲۲ به ۳.۷ میلیارد دلار رسیده این در حالی است که سال گذشته در این بازه زمانی این فروش تنها ۱.۱۱ میلیارد دلار بود. با این حال، این فروش همچنان کمتر از دورن پیش از همه گیری کروناست، بطوری که در نیمه نخست سال ۲۰۱۹ مجموع فروش گیشه آمریکای شمالی ۵.۷ میلیارد دلار بود.