علاقه من به موضوعات مربوط به خاورمیانه به جریان گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکایی در تهران بر میگردد، اتفاقی که در سال ابتدایی انقلاب ایران موجی از خشم و نفرت در آمریکا را برانگیخت. یک کمدین به نام استیو دال ترانهای نوشت که در این ترانه ایرانیها تهدید به نابودی هستهای شدند. فضای آن […]
علاقه من به موضوعات مربوط به خاورمیانه به جریان گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکایی در تهران بر میگردد، اتفاقی که در سال ابتدایی انقلاب ایران موجی از خشم و نفرت در آمریکا را برانگیخت. یک کمدین به نام استیو دال ترانهای نوشت که در این ترانه ایرانیها تهدید به نابودی هستهای شدند. فضای آن روزها برای بچهای که همه زندگیاش تمرین فوتبال، تشویق تیم بیسبال نیویورک یانکی و واندراما خلاصه میشد، واقعا گیج کننده بود.
در ۴۰ سال گذشته، سیاستگذاران آمریکا بحثهای بی پایانی در مورد سیاست واشنگتن در قبال خاورمیانه مطرح کردهاند اینکه مثلا آمریکا باید درباره ایران چه کند؟ اغلب به دلیل سیاستهای داخلی از ارائه پاسخ روشن به این پرسش امتناع کردهاند. مسائل اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ باعث شد که بخشهایی از جامعه سیاسی آمریکا به طرز بی فایدهای جنگ طلب شوند، برخی دیگر به صلح تاکید کنند و باقیمانده افراد نیز در جستجوی یک استراتژی درست برای اصلاح رفتار ایران باشند.
تصمیم سوم ژانویه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریكا برای ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نظامی ایران به وسیله هواپیمای بدون سرنشین نگرانیها از تشدید تنشها و حتی جنگ بین آمریکا و ایران را برانگیخت. حالا زمان آن است که مستقیماً به این سؤال بپردازیم که آمریکا دقیقاً چه کاری در مورد ایران میتواند انجام دهد، خوشبختانه پاسخ خوبی برای این پرسش وجود دارد حتی اگر چندان برای واشنگتن هم رضایت بخش نباشد.
در حال حاضر مشخص است که رویکرد فعلی آمریکا در قبال ایران نیاز به پختهتر شدن دارد. علیرغم دفاع ترامپ از ترور (سردار) سلیمانی، به هیچ وجه مشخص نیست که رئیس جمهور در مورد ایران چه چیزی میخواهد به دست آورد. او در حال حاضر به طرز خندهداری دم از مذاکره میزند آن هم در شرایطی که اخیرا در کنار فشار اقتصادی حداکثری دست به عملیاتی نظامی هم زده و یک فرمانده عالی رتبه ایرانی را ترور کرده است.
این سردرگمی در بین کاندیدای ریاستجمهوری هم وجود دارد به طوری که به عنوان مثال تقریبا تمام کاندیدای دموکرات از جمله جو بایدن، پیت باتیگیگ، الیزابت وارن و دیگران گفتهاند که به برجام بازخواهند گشت و تا زمانی که ایران به آن پایبند باشد آنها هم پایبند خواهند بود. برنی سندرز حتی پا را از این هم فرا تر گذاشته و اعلام کرده که بدون هیچ شرطی سریعا به برجام بازخواهد گشت.
با این حال این سردرگمی که دولت ترامپ به وجود آورده در مورد اینکه استراتژی بالاخره باید تغییر حکومت باشد یا دستیابی به توافق هستهای دیگر بدین معنا نیست که هیچ راه دیگری جز این دو گزینه وجود ندارد. به عنوان مثال دولت آمریكا میتواند یک توافق بزرگ با ایران را دنبال كند كه در آن تمامی اختلافات دو طرف از جمله برنامه هستهای، سیاستهای منطقهای، آزادی آمریکاییها زندانی در ایران و سایر موارد همه مطرح شده باشد. با این وجود منطقیترین گزینه در شرایط فعلی استراتژی دیگری است که واشنگتن توجهی به آن نشان نمیدهد، این استراتژی چیزی نیست جز: مهار.
بازگشت به برجام یا امضا توافق نامه جدید و جامعی که به برنامه موشکی ایران بپردازد نیز مشکلات خاص خودش را دارد از جمله اینکه تندروها در واشنگتن و متحدان منطقهای آمریکا از آن استقبال نخواهند کرد. در ضمن نباید فراموش کرد که پس از نقض برجام توسط دولت ترامپ در ماه مه ۲۰۱۸ رهبران ایران تمایلی به مذاکره دوباره با آمریکا ندارند.
مهار ایران مانع از گفتگو تهران و واشنگتن نیست بلکه حتی ممکن است آن را بهبود ببخشد و شرایط دیپلماتیک مورد نیاز آمریکا برای کمک به مدیریت بحرانهای منطقهای در یمن، سوریه و عراق را فراهم کند. بدون شک ایرانیها تا زمانی به دنبال افزایش نفوذ خود هستند که تصور کنند بقا و امنیتشان توسط آمریکا تهدید میشود.