ایرج میرزا پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز بدنیا آمد و در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران در گذشت. ایرج میرزا ملقب به «جلال الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا […]
ایرج میرزا پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز بدنیا آمد و در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران در گذشت. ایرج میرزا ملقب به «جلال الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالبهای گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرنده واژه ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.
در مقدمه کتاب «سیری در زندگی و آثار ایرج میرزا» از قول «پروفسور مار»، ایران شناس نامدار روس، ایرج میرزا را چنین توصیف کرده است: «مردی بود سیاه سوخته و لاغر اندام و متوسط القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آن ها را می خواند جان می گرفت… ایرج میرزا را از زمرهی شاعران برجستهی عصر مشروطیت می دانند. شاید بتوان وی را از شاعران مطرح دوران تجدد در ادبیات ایران نیز به شمار آورد.»
ایرج میرزا فرزند صدرالشعرا غلامحسین میرزا و نوه ی ایرج پسر فتحعلی شاه قاجار بود. پدر با تخلص «بهجت» شعر میسرود. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. ایرج تحصیلاتش را در مدرسهی دارالفنون تبریز یا همان «مدرسهی مظفریه» گذراند و در همانجا بود که مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. مدرسهی مظفریه دومین مدرسهی آموزش عالی در تاریخ معاصر به حساب میآید که در دوران ولایتعهدی ِ مظفرالدین میرزا به سبک دارالفنون تهران تاسیس شد.
زمانی که حسنعلی خان گروسی ملقب به «امیرنظام گروسی» مدرسهی مظفری را در تبریز ساخت، ایرج میرزا معاونت آن مدرسه را برعهده گرفت. امیر نظام گروسی سیاستمدار و وزیر و ادیب و خوشنویس دورهی قاجار بود. او علاوه بر مناصب سیاسی ادیبی توانمند بود که دو اثر ادبی به نامهای منشآت و پندنامه یحیویه نیز به جا مانده است.
ایرج میرزا علاوه بر معاونت این مدرسه، مدیریت ماهنامهی «ورقه» یا «ارگان دارالفنون تبریز»، که نخستین نشریهی دانشجویی ِ شهر تبریز بود را نیز عهدهدار بود. او در نوزده سالگی لقب «ایرجبن صدرالشعرا» یافت اما شاعر دربار بودن را کنار گذاشت و به شغلهای دولتی از جمله کار در وزارت فرهنگ که در آن زمان «معارف» نام داشت و پس از آن به استخدام ادارهی گمرک در آمد و پس از مشروطه نیز در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور و در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان به کار مشغول شد. ایرج میرزا به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و فرانسه تسلط داشت و تا حدودی نیز زبان روسی میدانست.
ایرج میرزا در سن شانزده سالگی ازدواج کرد و سه سال از ازدواجش نگذشته بود که پدر و همسر هر دو را از دست داد. دوران اقامت ۵ سالهی ایرج میرزا در خراسان را شاید بتوان بهترین دورهی کوشش ادبی ایرج میرزا دانست. اشعار پیش از دوره مشروطیت ایرج اشعاری است که بیشتر در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است اما پس از مشروطه اشعار ایرج میرزا بیشتر رنگ و بوی مضامینی با انتقادهای اجتماعی به خود می گیرد.
سعید نفیسی در مقالهای با عنوان «ستایش مادر» که در کتاب «سیری در آثار ایرج میرزا» و به کوشش علی دهباشی گرد آمده است می نویسد: آن جاذبهی خاص که این شعر و برخی از دیگر اشعار ایرج میرزا جلال الممالک را از سادگی و روانی، باب فهم کودکان کرده است و نیز در بعضی از معروف ترین آثار او متجلی است چیست؟
بنده تصور می کنم، علاوه بر دیگر مزایا، بارزترین خصیصه شعر ایرج زبان چالاک و بیان گرم و زنده و پویندهی او است و برخورداری هنرمندانه وی از گفتار ساده روزانه مردم و تعبیرات آن که خود دارای بلاغتی خاص است.» وجود الفاظ رکیک در اشعار ایرج میرزا موجب شد که برخی از منتقدان، آثار تربیتی منفی ای بر اشعار او مترتب بدانند.
ایرج میرزا در هجو شاهان قاجار از جمله احمدشاه و محمدعلی شاه نیز اشعاری سروده است. با همهی این توصیفات نمی توان او را کاملا فردی بریده از مذهب دانست و یا لااقل در برهه های زمانی ای از زندگی خود ایرج میرزا به قطع باورهای مذهبی داشته است و اشعاری نیز در نعت محمد، پیامبر مسلمانان و همین طور ائمهی شیعه سروده است. شعر «قلب مادر» از دیگر اشعار معروف ایرج میرزا است که در میان مخاطبان عام جای خود را باز کرده است و بسیاری از مردم آن را شنیدهاند.
منظومهی «زهره و منوچهر» که از یک داستان یونانی است و شکسپیر آن را به شعر درآورده است را ایرج میرزا به شعر درآورده است که از اشعاری است که در میان دیوان ایرج میرزا بیشتر شناخته شده است. خلاف آنچه به دلیل استفاده از الفاظ رکیک از منش و شخصیت ایرج میرزا استنباط میشود باید گفت که ایرج میرزا فردی متین و موقر و مبادی آداب بوده و در جمع بسیار لفط قلم سخن میگفته اما در جمع خصوصی و دوستانه گاهی بذلهگو بوده است.
به راستی که ایرج میرزا و ملکالشعرای بهار را میتوان صدای شعر دورهی مشروطه دانست. ایرج میرزا منتقد زمانهی خود بود؛ منتقدی بیپروا که گاهی این بیپروایی به مذاق بسیاری خوش نمیآمد. ایرج میرزا در ۲۲ اسفندماه ۱۳۰۴ در تهران به دلیل سکته قلبی درگذشت و او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.