کتاب شازده احتجاب، رمانی نوشته ی هوشنگ گلشیری است که نخستین بار در سال ۱۹۶۹ وارد بازار نشر شد. در اواسط دهه ی ۱۹۲۰ و در خانه ای رو به ویرانی، آخرین بازمانده از خانواده ای اشرافی به خاطر ابتلا به بیماری سل به شکلی تدریجی در حال نزدیک شدن به مرگ است. دامنه ی […]
کتاب شازده احتجاب، رمانی نوشته ی هوشنگ گلشیری است که نخستین بار در سال ۱۹۶۹ وارد بازار نشر شد. در اواسط دهه ی ۱۹۲۰ و در خانه ای رو به ویرانی، آخرین بازمانده از خانواده ای اشرافی به خاطر ابتلا به بیماری سل به شکلی تدریجی در حال نزدیک شدن به مرگ است. دامنه ی قدرت و نفوذ این شازده ی سالخورده، اکنون به خانه اش تقلیل یافته؛ خانه ای که در آن، حسرت شکوه و عظمت نیاکان شازده دست از سر او برنمی دارد. این شخصیت به یاد ماندنی که مدام بین واقعیت و توهم در گذار است، در بخش هایی از زندگی لذت طلبانه و اغلب بی رحمانه ی اجداد خود غرق می شود. خویشاوندانی که مدت ها از مرگشان می گذرد و اکنون تنها در قاب عکس های اطراف دیده می شوند، در ذهن سودازده ی شازده جان می یابند و او را تهدید می کنند. اما با در هم تنیدن این تصاویر و خاطرات مبهم، خیلی زود مشخص می شود خاطره ی همسر شازده یعنی فخرالنسا است که بیشتر از هر چیز او را آزار می دهد.
شاخص ترین اثر هوشنگ گلشیری رمان «شازده احتجاب» است. کتابی کم حجم، که از تکنیک قطور است. در صورتی که از این کتاب به عنوان یکی از قویترین داستانهای ایرانی یاد شده است اما این کتاب در میان ادبیات عامه آن طور که باید و شاید فهمیده نشده است که البته این ناشناختگی به دلیل سبک و سیاق خلاقهای است که کتاب در قالب آن نوشته شده است. «شازده احتجاب» برای اولین بار در سال ۱۳۴۸ منتشر شد. در آن سالهایی که تقریبا داستاننویسی با گذشت حدود ۴۰ تا ۵۰ سالی هنوز در نیمه راه بود، هوشنگ گلشیری با چاپ این کتاب از این نیمه با فاصله زیادی عبور کرده بود. چاپ این کتاب تبدیل به یکی از جریانهای بحثساز در ادبیات شد. ظهور این کتاب در فضایی که سرشار از رئالیسم افراطی آن هم از نوع سوسیالیستی اش و البته تقلید از نویسندگان نسل اولی چون صادق هدایت و چوبک، یک انقلاب تمام عیار بود.
«مهدی یزدانیخرم» در مورد این کتاب نوشته است: «شازده احتجاب یکی از خوانده شدهترین کتاب های تاریخ ادبیات ایران است. اغراق نیست اگر بگوییم بین سه کتاب ادبیات نخبهگرای ایران از حیث میزانِ خوانش قرار دارد. حداقل از دهه شصت به این طرف به ندرت نویسنده و مخاطب و منتقدی بوده که کارش را آغاز کرده باشد و این کتاب جزو نخستین خواندههایش نباشد. کتاب قصهای مشهور دارد. یک شاهزاده قاجاری از نفس افتاده و در حال مرگ که در زمان میچرخد و به واسطه انگاره هایی معناساز به تماشای آن چه اجدادش کردهاند و آنچه رقم زده اند میرود. نسخههای متفاوتی، با سانسور و بدون سانسور از این کتاب توسط نشرهای مختلف به چاپ رسیده است. طبق امار دقیق تری تا سال ۱۳۵۸، دقیقا با گذشت ده سال پس از چاپ اولیه کتاب توسط نشر نیلوفر، این کتاب به چاپ چهاردهم رسید و بعد از آن به زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است.»
داستان شازده احتجاب از خود
و خاندانش
داستان «شازده احتجاب»، داستان فروپاشی نظام شاهی و خانی در سنت فرهنگی ایران است. شخصیت اول رمان که «شازده احتجاب» نامیده میشود، در اوهام و بازنمایی گذشته به روایت قسمتی از استبداد و بیداد خود و خانواده اش می پردازد. این کتاب با شیوه سیال ذهن نوشته شده است. با ساختاری پیچیده و پر از ابهام، نه تنها روایتگر زندگی یک شخص نیست بلکه نویسنده محور اصلی داستان را فروپاشی نظام خاندان قاجار قرار داده است و اطلاعات بسیاری دربارهی خاندان قجری به خواننده میدهد.
خرده داستانها و خرده روایتها در این رمان بسیار زیاد است. شخصیتها با این که تعداد زیادی دارند اما به سطح عمیقی در داستان رسیدهاند. با وجود پیچیدگی داستان و روایتهایی که در داستان به دنبال هم میآیند، شخصیت پردازی در این کتاب آنقدر دقیق و عمیق است که با شخصیت ها و روایتهای حول آنها می شود داستان را ادامه داد. تک گویی ها و دیالوگ های بی نظیری که در این کتاب نوشته شده، سطح پردازش شخصیتها را به عمق بسیاری رسانده است. شخصیتهای داستان «شازده احتجاب» انسانهایی بحران زده، مردد، بی هویت و در جستوجوی هویتی تازه و تا حدی مسخ شده هستند، خسته و درمانده و مرگ اندیش و مایوساند. در این میان شازده احتجاب آخرین بازماندهی خاندانی اشرافی آخرین شب زندگی خود را می گذراند.
داستان از نشستن «شازده احتجاب» روی صندلی شروع میشود و انگار که با شیوه سیال ذهن تمام داستان در یک آن از ذهن شازده احتجاب عبور میکند و در همان شب چندین و چند سال میگذرد و برای ما روایت میشود. داستان در همان شب با مرگ شازده احتجاب همراه با صدای جویدن موشها که نشانه ای از زوال است به پایان میرسد. سفر شازده احتجاب در رویا و تاریخش، در واقع داستان کتاب است. «فخر النسا»، همسر درگذشته شازده احتجاب مهمترین خاطرات را در ذهن او دارد و در حقیقت وجود او بیشترین دلیل برای رفتن شازده به گذشته است. چرا که تنها وسوسه ذهنی شازده، شناخت «فخر النسا» است. گذشته در ذهن شازده احتجاب به شکل کابوسهایی هولناک و گاهی در ابهامی تاریک، بدون ترتیب زمانی مشخص بر شازده ظاهر میشود.
با وجود گفته هوشنگ گلشیری در مورد این که استعداد شعر گفتن نداشته است اما نثر کتاب سرشار از شاعرانگی، نشانه و تکنیک نوشتاری و خلاقیت است. اگر به تازگی خواندن یا نوشتن ادبیات جدی را شروع کردهاید، خواندن این کتاب تمرینی برای شماست. آن کسی هم که خیلی طرفدار ادبیات جدی نباشد و کتاب را فقط به قصد سرگرم شدن بخواند، قطعا از تصاویر ناب و نثر قوی کتاب و علیالخصوص داستان آن لذت خواهد برد. شیوه روایت این کتاب به دلیل سیال ذهن بودن آن ممکن است تمرکز زیادی را برای خواندن از شما بگیرد اما خط به خط این کتاب لذت بخش خواهد بود.
رویداد
۳ فیلم ایرانی در جشنواره «اسپلیت» کرواسی
بیست و هفتمین جشنواره فیلم «اسپلیت» در کشور کرواسی میزبان نمایش دو فیلم بلند و یک فیلم کوتاه ایرانی خواهد بود.در این جشنواره که از قدیمیترین رویدادهای سینما و رسانه در کشور کرواسی محسوب می شود، فیلم «ملخ» به کارگردانی فائزه عزیزخانی، تهیه کنندگی منیژه حکمت و مهشید آهنگرانی فراهانی و پخش بین المللی شرکت ایریماژ در بخش مسابقه فیلمهای بلند حضور دارد که با فیلم «ابلیس» ساخته پتر برونر (اتریش)، «پرستار بچه» ساخته مونیا شکری (کانادا / فرانسه)، «تابستانی اینچنین» ساخته دنی کوته (کانادا)، «بازگشت به خاک» ساخته لی رویجون (چین)، «من و جای خالی من» ساخته آدرین سیلوستره (اسپانیا)، «یامابوکی» ساخته جوچیرو یاماساکی (ژاپن) و «حمله» ساخته عادلخان یرژانف (قزافستان / روسیه) رقابت خواهد کرد.همچنین فیلم «کُشتن خواجه» به کارگردانی «عبد آبست» در بخش «Frame Extended» و فیلم کوتاه «آیدنتیبای» به کارگردانی سجاد شاه حاتمی نیز در بخش مسابقه آثار کوتاه رقابت میکند. بیست و هفتمین جشنواره فیلم «اسپلیت» از تاریخ اول تا نهم سپتامبر (۱۰ تا ۱۸ شهریور ماه) در کشور کرواسی برگزار خواهد شد.
ادبیات
درگذشت نویسنده رمان «نجواگر اسب»
نیکلاس ایوانز، نویسنده رمان «نجواگر اسب» که رابرت ردفورد با اقتباس از آن فیلمی ساخت، درگذشت. این روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی خالق رمانی بود که رابرت ردفورد فیلمی اقتباسی از آن به همین نام ساخت. ایوانز بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت. وی ۷۲ ساله بود.رمان «نجواگر اسب» سال ۱۹۹۵ منتشر شد و ۲۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت و در ۲۰ کشور به پرفروشترین کتاب سال بدل و به ۴۰ زبان ترجمه شد. در سال ۱۹۹۸ رابرت ردفورد تهیه کنندگی و کارگردانی فیلمی به همین نام را با اقتباس از این کتاب انجام داد. کریستین اسکات توماس، سام نیل، دایان وبست و اسکارلت جوهانسون دیگر بازیگران فیلم بودند. این فیلم که با بودجه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شد بیش از ۱۸۶ میلیون دلار فروش کرد و با تحسین زیاد هم روبهرو شد.
ایوانز این رمان را با الهام از سخنان نعلبندی در جنوب غربی انگلستان نوشت که درباره نجواگران با اسب با او صحبت کرد و گفت افرادی هستند که از این استعداد برخوردارند تا با صحبت کردن با اسبها، موجب شفای اسبهای آسیب دیده میشوند.ایوانز در رشته حقوق در آکسفورد تحصیل کرده بود و در دهه ۱۹۷۰ به عنوان روزنامهنگار با تمرکز بر سیاست خارجی فعالیت میکرد. او در دهه ۱۹۸۰ با تلویزیون همکاری کرد و فیلمهایی درباره لارنس اولیویه، فرانسیس بیکن و دیوید هاکنی برای تلویزیون ساخت. فیلمی که وی درباره کارگردان دیوید لین ساخت موجب شد تا این فیلمساز افسانهای به مرشد او بدل شود.
ایوانز به عنوان فیلمنامهنویس «قتل توسط کتاب»، «عمل خیانت»، «سلاح مخفی» و «درست مثل یک زن» را نوشت و رمانهای پرفروش دیگری چون «حلقه»، «پرنده دود»، «شکاف» و «شجاع» را خلق کرد.