هومن حکیمی- دبیر گروه فرهنگی / سینمای «ژاپن» را با «هفت سامورایی» شناختم و باعث شد دوستش داشته باشم؛ «ژاپن» را میگویم چون با هر چه در شرق آسیاست، فرق دارد (حالا میگویم چرا). شمشیر در دستان این هفت سامورایی، شمشیر در دستان راهزنان؛ تفاوت از زمین تا آسمان است… . ۱ […]
هومن حکیمی-
دبیر گروه فرهنگی /
سینمای «ژاپن» را با «هفت سامورایی» شناختم و باعث شد دوستش داشته باشم؛ «ژاپن» را میگویم چون با هر چه در شرق آسیاست، فرق دارد (حالا میگویم چرا). شمشیر در دستان این هفت سامورایی، شمشیر در دستان راهزنان؛ تفاوت از زمین تا آسمان است… .
۱
ژاپن نه با این چینیهای خفاشخور قرابتی دارد و نه مثلا مثل تایلندیها، اهل فلان و بهمان است و نه مثل کرهشمالی، مدعی مضحک توخالی. ژاپن، یک وجه بارز سنتی دارد که در اوج مدرنیته هم خودش را حفظ کرده (که کرهجنوبی با فاصله زیاد هم گاهی آن را دارد)؛ اوج مدرنیته و تکنولوژی همراه با اوج سنتها. ویژگی متمایز ژاپن برای من این است…
۲
اینقدر ژاپن را برایتان مثال میزنم تا از نفس بیفتد دستم و چشمان شما هم! فوتبال ژاپن، روزنامه و رسانه و سایت و اینترنت ژاپن، سیاست ژاپن، اقتصاد ژاپن و باز از همه مهمتر، فرهنگ ژاپن، خیرهکننده است…
۳
انتخابات در ایران را رصد میکنم؛ فرآیندش را با تمام جزییات. انتخابات در ژاپن را تصور میکنم؛ با کلیاتی که میبینم و جزییاتی که میتوانم فرض کنم. آنچه در جامعه روی میدهد معمولا برگرفته از یک ریشه تاریخی فرهنگی و گاهی براساس عادت است. عادتی که به مرور شکل میگیرد که اگر برگرفته از آن تاریخ و هویت و فرهنگ باشد، میتواند منجر به اتفاقات خوبی شود. در غیر اینصورت، عادت، روندی خلاف آنچه باید باشد پیدا میکند و به تدریج تبدیل به ضد فرهنگ خواهد شد…
۴
سنتها، باورها، رفتارها و… که فرهنگ را تشکیل میدهند، در کشور ما خاص و منحصربهفردند. پس چه چیزی باعث شده کسی مثل من که رشته تحصیلی و شغلش، به فرهنگ وابسته و مرتبط است، ژاپن را بهعنوان یگ الگوی متمایز مثال بزند؟ همین ژاپنی که هنوز روزنامههایش، در صدر پرتیراژترین روزنامههای جهان است. ژاپنی که وقتی ما در کشورمان اولین روزنامه را منتشر کردیم، تازه حدود ۳۰ سال بعد، اولین روزنامهاش را منتشر کرد. همین ژاپنی که فوتبالش، چنان پیشرفتی کرده که خیلیها دوست دارند مثل آنها برنامهریزی کنند. همین ژاپنی که بعد از جنگ جهانی دوم، کسی فکرش را نمیکرد که به زودی بشود یکی از قطبهای صنعتی و اقتصادی دنیا…
۵
ما در کشورمان، نویسنده و ژورنالیست دارم؛ اهالی قلم! سیاستمدار و فعال سیاسی و تحلیلگر سیاسی هم. ژاپن هم دارد حتما؛ همانطور که انتخابات. اما بعید میدانم آنجا مثل اینجا، قلم که میتواند اسلحه باشد را بهعنوان تفنگ و شمشیر و… علیه رقیب و همکار و…، به کار ببرند.
خیلی دوست دارم بدانم که نقد و نقد کردن در ژاپن، چطور انجام میشود…
۶
«علی مطهری» تایید صلاحیت نشده است. چند نفر دیگر هم به همچنین. این تایید شدن یا نشدن را میگذارم کنار که ماهیت دیگری غیر از فرهنگی هم دارند و خیلی در تخصص من نیستند اما تخریب دیگران به قیمت پیروز شدن را میفهمم. حالا نه اینکه در ژاپن، اصلا کسی، کسی را تخریب نمیکند (بعید است که کلا این اتفاق نیفتد) ولی ما در اینجا این کار را انجام میدهیم و در آن افراط هم میکنیم. این، ربطی به اینکه چه کسی وارد مجلس یا رییس جمهور یا عضو شورای شهر میشود ندارد. این، خطریست که معنیاش فقط تخریب دیگران نیست؛ تخریب یک فرهنگ و هویت باسابقه و تاریخیست…
۷
وقتی فیلمی از مرحوم «کیارستمی» و خودش، در ژاپن این قدر طرفدار و محبوبیت دارد. وقتی «اصغر فرهادی» برایشان قابل احترام است. وقتی آنها درگیر حافظ و سعدی و… میشوند. وقتی «علی دایی» را بهعنوان سمبل فوتبال آسیا و ایران میستایند…، یعنی ما خودمان را خیلی دستکم گرفتهایم. یعنی حواسمان به خودمان و فرهنگمان و سیاستمان و اسلحهمان نیست. یعنی قلم در قالب نوشتن ژورنالیستی (و قالبهای دیگر) نباید تبدیل به تفنگ و شمشیر بشود. اسلحه بودن قلم، معنای دیگری دارد و ما گاهی از مفهوم و معنای واقعی کلمهها جا میمانیم…
۸
«احمدرضا احمدی» گفته؛ «سراپا در باد ایستادهام/ من فقط یک نفرم…» و «کوروساوا» از ساموراییها به مثابه یک سنت، استفاده صحیحی برای انتقال یک مفهوم جذاب سینمایی کرده است. شمشیرها در دستان کسانی قرار میگیرند که قرار است از آنها برای رسیدن به هدفی استفاده کنند. حالا یکی برای مردم و یکی علیه مردم.