طنز «جمله» درباره انواع کلیدواژه و معنی؛ لفظ قلم حرف می‌زنی ازت خوشمون بیاد؟!
طنز «جمله» درباره انواع کلیدواژه و معنی؛ لفظ قلم حرف می‌زنی ازت خوشمون بیاد؟!

داوود بصیری – نویسنده و ترانه‌سرا/   آقا تا حالا شده به خودتون بیاین؟ خودمونیم اصلاً این ترکیب فعلی به نظرتون غیرعادی نمیاد؟ انگار یکی فعل و فاعل رو جویده! بیاین؟؟؟؟ کجا بیایم داداش؟! فازت چیه؟! تازه‌شم ما به خودمون میایم تو برو فکر خودت باش که به ما نمیای! خود دانی داداچ ولی به […]

داوود بصیری – نویسنده و ترانه‌سرا/

 

آقا تا حالا شده به خودتون بیاین؟ خودمونیم اصلاً این ترکیب فعلی به نظرتون غیرعادی نمیاد؟ انگار یکی فعل و فاعل رو جویده! بیاین؟؟؟؟ کجا بیایم داداش؟! فازت چیه؟! تازه‌شم ما به خودمون میایم تو برو فکر خودت باش که به ما نمیای! خود دانی داداچ ولی به نظرم داری اشتباه می‌زنی. ما مگه چند نفریم که میگی خودتون؟! مثلاً که چی؟ در نقش اینکه خیلی مؤدبی، لفظ قلم حرف می‌زنی ازت خوشمون بیاد! تازه‌شم چرا دستور میدی؟ مگه تو کی هستی؟ نمی‌خوایم بیایم. کجا بیایم؟ واسه چی بیایم؟! تو اصلاً وسط ما یعنی ما و خودمون چیکار می‌کنی؟ پیشته… پیشته… چخه… برو عمو خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه. دیدین فعله یه چیزیش میشد! حالا خوبه من باهاش منطقی برخورد کردم. بگذریم…، عرض می‌کردم، مثلاً فعل «درکردن» اصلاً معلوم نیست معنیش چی هست! جون من ببینین عین لیونل مسی همه‌جا هست لاکردار. مثلاً شما قضاوت کنین این جمله‌ها که میگم چه ربطی به هم دارن: «یارو داره قمپز درمی‌کنه»، «طرف داره خستگی درمی‌کنه»، «این بابا داره پز درمی‌کنه»، «اون اسکل داره تیر درمی‌کنه»! این آدمایی که دیدین، دارن همه‌جور کاری می‌کنن جز درکردن! به نظرم نویسنده‌ها هیچی از درکردن نمی‌دونن! بین خودمون بمونه، من راجع‌به این موضوع و معنا عمیق تحقیق کردم و به نتایج نگران‌کننده‌ای رسیدم! فهمیدم که هر فعلی حداقل سه تا معنی داره. معنی اول: معنی بین‌المللی. معنی دوم: معنی عامیانه. معنی سوم: مازندرانی! البته مدیونین و مشغول ذمبه؟ مشمول ذمه؟ مغشول ذمره؟! نمی‌دونم، همون که بابابزرگم میگه هستین اگه من و جدی بگیرین! بابا من نیتم خیره. می‌خوام شما رو ناراحت کنم به خودتون بیاین! خب حالا که قول دادین پشت سر ما صفحه نمی‌ذارین منم به تشریح سامورایی انواع (معنی) یه تفألی می‌زنم ببینیم چه خبره.

کلید واژه‌ اول: مرد (man)
معنای بین‌المللی: مؤدب، موقر، مهربان، محافظ و مدافع، مقاوم در محیط خانواده.
معنای عامیانه: سلیمون، عشق دیزی، آقا بالاسر، هاشم غیرت، گرگ جاده و تاج‌سر منزل، ضعیفه‌ترسون.
معنای مازنی: مِن دَنی واشِم شِما وِشنایی جِه مییِر نِنِی، یَک مُشتِ اَرمِنجیِ مِفتِخوار مِ دُور جَمع بَیینِه. بیستا مِن خوامبِ بَخوسِم!

کلید واژه‌ دوم: پول ((money
بین‌المللی: اهرم تعیین‌کننده‌ی نهایی در تجارت، قدرت، سیاست، حمایت، جنایت.
عامیانه: چرک کف دست، نشاط، دلبر، ناناز، لیره، اِسکِن، جاده صاف کن و مرده زنده کن.
مازنی: عُمِر، نَفِس، جُان، جُان، هَمیتی جُان…!

کلید واژه‌ سوم: گراز (kheeee)
بین‌المللی: جانور گیاه‌خوار وحشی. تقریباً در همه‌جای دنیا یافت می‌شود به جز قطب.
عامیانه: بی‌قواره، بی‌ریخت، ترامپ، نافهم، بی‌تربیت، راننده‌ خودرو درحال لایی‌کشی، پسرخاله‌ یکی از بچه‌ها.
مازنی: اینجا خودش دو جور معنا میده. اول به نیت تعریف و تمجید استفاده میشه. به معنای زورمند و پهلوان با تلفظ «خی»، مثلاً: «جانِمی مِه بِرار. گِردِن خی گِردِنِه موندِنِه». در معنای دوم توهین مستقیم محسوب می‌شود: «خی واری سَرِ پایین دِمبِدایی کِجِه گَندِه دَر بَوِردی؟ هِرِس هارشِم». یا جمله‌ معروف، کوتاه، پر استفاده و تکان‌دهنده‌ «اِهِههه… خودِ خی»!
کلید واژه‌ چهارم: کودک (chaild)
بین‌المللی: موجود دارای اولویت، معصوم، زیبا، مورد حمایت، خط قرمز قانون.
عامیانه: تخس، پررو، مردنی، چهارپاره استقون، بلای جون، دید در شب، نون‌خور مفت.
مازنی: زِلفِ کافور ، گَندال، مَش قادِرِگَتِه کُتِه، فِنی‌سِک خوار، خَفِه بَواش بی‌ادِب!

کلید واژه‌ پنجم: نماینده‌ منتخب
بین‌المللی: سناتور، قانون‌گذار، مسئول ترمیم زیرساخت‌ها، دیدبان مصالح ملی.
عامیانه: مردی که در پوستر به خودکارش لبخند می‌زند، آن که شب‌ها قیمه‌ مفتی می‌دهد، قبل انتخابات خدوم مادرزاد، بعد انتخابات مفقود فی‌البلاد.
مازنی: مِه وَچِه وِسِه کار خار هاکُن، اَمِه کُوچِه رِ آسفالت هاکُن، تِه صمِد لوچِ وَچِه هَستی؟ چَندِ گَت بَیی. مِن تِه پیِرِ رَفِخِمِه اِتا وام مِه وِسِه بَیراا!

بعدنوشت:
آقا شوخی کردیم مثه همیشه. خاک پای همه‌ خوبای دنیا و مردم باصفای ایران و مازندرانیای گل هستیم تا ابد. به زودی دوباره می‌بینیمتون. زود زود. شِمِه خِنابِدون!