عریانی حقیقت عشق
عریانی حقیقت عشق

کتاب «دیالکتیک تنهایی» که در واقع فصلی بلند از کتاب «هزارتوی تنهایی» نوشته «اکتاویو پاز» است به بررسی مفهوم تنهایی پرداخته و نگاهی نوع به این موضوع دارد. اکتاویو پاز اندیشمند، نویسنده و منتقد مکزیکی این کتاب را از منظر فرا واقع گرایی و اگزیستانسیالیسم نگاشته است. کتاب هزارتوی تنهایی در سال ۱۹۵۰ با تاثیر […]

کتاب «دیالکتیک تنهایی» که در واقع فصلی بلند از کتاب «هزارتوی تنهایی» نوشته «اکتاویو پاز» است به بررسی مفهوم تنهایی پرداخته و نگاهی نوع به این موضوع دارد. اکتاویو پاز اندیشمند، نویسنده و منتقد مکزیکی این کتاب را از منظر فرا واقع گرایی و اگزیستانسیالیسم نگاشته است. کتاب هزارتوی تنهایی در سال ۱۹۵۰ با تاثیر از متفکری اهل مکزیک به نام راموس نگاشته شده است. اکاویو پاز در فصل پایانی این کتاب، با جمع بندی کل کتاب هزارتوی تنهایی به بررسی فلسفی موضوعاتی از جمله عشق و مرگ می پردازد. این کتاب نقدی بر روش های ارتباط انسانی است و درکی دگرگون از تنهایی انسان را شرح می دهد.

مقاله ها عمدتا با موضوع هویت مکزیکی و نشان دادن چگونگی سروکار داشته، در پایان هزارتوی وجودی، یک احساس تنهایی عمیق وجود دارد. منتقد هارولد بلوم، کتاب «هزارتوی تنهایی» را یکی از آثار هنری عنوان کرد که در فرهنگ غربی در کانون غربی مهم و تأثیرگذار بوده است (۱۹۹۴).
«دیالکتیک تنهایی» کتابی کم حجم است که در آن به موضوعات مختلفی چون پیدایش دین، اسطوره، زبان، عشق، هنر و البته تنهایی انسان گذشته و مدرن پرداخته است. البته شاید گنجاندن همه این مطالب در مقاله‌ای پنجاه صفحه‌ای تا حدودی مخاطب را سردرگم کند، گویی نویسنده وارد مبحثی شده و تا ذهن مخاطب درگیر مطلب شود به مبحثی دیگر وارد می‌شود و به این شکل سوال در سوال در ذهن مخاطب از موضوعات مختلف ایجاد می‌گردد. ولی فارغ از این‌ها همین مقاله که قبل‌تر با ترجمه احمد میرعلایی نیز به چاپ رسیده بود، ارزش خوندن دارد و در بین همه‌ی بحث‌هایی که به آن‌ها پرداخته شده بحث تنهایی انسان از ابتدا تا حال حاضر، مبحث‌ اصلی کتاب است.
نویسنده در این کتاب تلاش می‌کند عشق حقیقی را برتر از عشقی که به اجبار از دل جامعه زاده می‌شود نشان دهد. او در بررسی دیالکتیکی و رفت و برگشتی تنهایی و عشق به راه حلی برای حل مشکل تنهایی بشر رسیده است و آن استفاده از تخیل ادبی برای حمله به بت‌های ساختگی و دروغین است تا بتوان حقیقت عشق را عریان کرد.
در پشت جلد کتاب نیز آمده است: «عشق برای آنکه محقق شود باید قوانین دنیای ما را زیر پا بگذارد. عشق رسوا و خلاف قاعده است؛ جرمی است که دو ستاره با خارج شدن از مدار مقررشان و بهم پیوستن در میان فضا مرتکب می‌شوند. مفهوم رمانتیک عشق که متضمن گسستن و گریختن و فاجعه است یگانه مفهومی از عشق است که امروز ما می‌شناسیم چون همه‌چیز در جامعه ما مانع از آن است که عشق انتخابی آزاد شود.
در کتاب «دیالکتیک تنهایی» بررسی می‌شود که آدمی چرا همیشه تنهاست؟ انسان مدرن در دنیای امروز تا چه اندازه طالب این تنهایی است و خود را بیگانه و خارج از این جهان می‌داند و اصولاً تنهایی انسان می‌تواند با حضور انسانی دیگر رفع شود؟! هنر و موسیقی و ادبیات چه نقشی در این راستا ایفا می‌کنند و ضمن این پیدایش اسطوره‌ها و به وجود آمدن خدایان و ادیان چه نقشی در نجات بشر از تنهایی داشته‌اند و در این میان حضور فردی دیگر و پیدایش عشق چه‌طور؟!
آیا تنها راه نجات آدمی از تنهایی و ملال، عشق است؟! آیا تنها این عشق است که به زمان و ابدیت معنا می‌بخشد؟ انسان مدرن تا چه اندازه قادر به درک ماهیت عشق است که به نقل خود نویسنده اخلاق و قوانین اجتماعی و تفاوت طبقاتی و نژادها و حتی خود عشاق تا چه اندازه مانعی در درک این امرند؟!
همه مسائل فوق در این مقاله کم‌حجم بررسی می‌شود. مقاله‌ای که چنین شروع می‌شود: تنهایی – احساس و علم بر این‌که انسان تنهاست، بیگانه از جهان و از خویشتن – فقط ویژه مکزیکی‌ها نیست. همه انسان‌ها، در لحظاتی از زندگی‌شان، خود را تنها احساس می‌کنند. و تنها هم هستند. زیستن یعنی جدا شدن از آن‌چه بودیم برای رسیدن به آن‌چه در آینده مرموز خواهیم بود. تنهایی عمیق‌ترین واقعیت در وضع بشری است. انسان یگانه موجودی است که می‌داند تنهاست و یگانه موجودی است که در پی یافتن دیگری است.
٭ ٭ ٭
جملاتی از متن کتاب دیالکتیک تنهایی
آدمی مرگ و تولد را به تنهایی تجربه می‌کند. ما تنها زاده می‌شویم و تنها می‌میریم. در دنیای ما عشق تجربه‌ای تقریباً دست نیافتنی است. همه‌چیز علیه عشق است: اخلاقیات، طبقات، قوانین، نژادها و حتی خود عشاق. زن برای مرد همیشه آن «دیگری» بوده است، ضد و مکمل او. اگر جزئی از وجود ما در عطش وصل اوست، جزء دیگر – که به همان اندازه آمر است – او را دفع می‌کند.
زن در تصویری که جامعه مذکر بر او تحمیل کرده محبوس است، بنابراین اگر به سراغ انتخاب آزاد برود مانند این است که حصار زندان را شکسته است. عاشقان می‌گویند «عشق او را دگرگون کرده است، عشق او را آدمی دیگر کرده است.» و حق با آن‌هاست. عشق زن را به کلی دگرگون می‌کند. اگر جرئت کند عشق بورزد، اگر جرئت کند خودش باشد، باید تصویری را که دنیا او را در آن محبوس کرده است نابود کند.
عشق یکی از بارزترین مثال‌های غریزه دوگانه‌ای است که باعث می‌شود ما هرچه عمیق‌تر خویشتن خویش را بکاویم، و در عین حال از خود برآییم و خود را در دیگری تحقق بخشیم: مرگ و باز زادن، تنهایی و وصلت.
معنای دوگانه تنهایی – کسستن از یک دنیا و تلاش برای آفریدن دنیایی دیگر – را می‌توان در تصویر ما از قهرمانان، قدیسان و ناجیان دریافت. اسطوره، زندگی‌نامه، تاریخ و شعر دوره‌ای از عزلت و تنهایی دوره نوجوانی را پیش از بازگشت به دنیا و به عمل توصیف می‌کنند.احساس تنهایی، که خواهش پرحسرت و دلتنگی جسمی است که از آن جدا شده‌ایم، خواهشی است برای یافتن جایی. انسان مدرن دوست دارد تظاهر کند که تفکر او بیدار است. اما این تفکر بیدار ما را به راه‌های پیچاپیج کابوسی رهنمون شده است که در آن اتاق‌های شکنجه در آینه خرد تکراری بی‌پایان می‌یابند. وقتی سر برآوریم، شاید پی ببریم که با چشمان باز خواب می‌دیده‌ایم و خواب‌ها و رویاهای فرد تحمل‌ناپذیرند. و آن‌گاه شاید بار دیگر بخواهیم با چشمان بسته خواب ببینیم.
٭ ٭ ٭
اکتاویو پاز در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. در هفده سالگی به نویسندگی و شاعری پرداخت. پدرش وکیل بود و پدر بزرگش، داستان‌نویسی سرشناس. این هر دو در رشد و پرورش ذوق و استعداد پاز، تأثیر به سزایی داشت. در حقیقت پاز در جوانی ارزش‌های اجتماعی را از پدر و ادبیات را از پدر بزرگ خود آموخت و سرانجام شاعری را به جای وکالت برگزید. پاز در سال ۱۹۳۷ به والنسیا در اسپانیا سفر کرد تا در دومین کنگره جهانی نویسندگان ضد فاشیست شرکت کند در آنجا با لوییس سرنودا و تریستان تزارا آشنا شد. در سال ۱۹۴۳ با استفاده از کمک هزینه تحصیلی بنیاد گوگنهایم به آمریکا رفت. در آنجا با شعر نوپردازان انگلو – آمریکایی آشنا شد. هم در این کشور بود که مطالعه دامنه‌دار و عمیق خود را درباره هویت مکزیک آغاز کرد که حاصل آن کتابی شد به نام هزار توی تنهایی. در سال ۱۹۶۲ پاز به سمت سفیر مکزیک در هند گماشته شد و به آنجا رفت. در آن‌جا با «ماری خوسه ترامینی» آشنایی به هم زد و با او ازدواج کرد. خود گفته است این مهم‌ترین رویداد زندگی‌ام پس از تولد بوده است. تأثیر تمدن هند را می‌توان در کتاب‌های متعددی که طی مدت اقامت خود در آنجا نوشته است، به‌ویژه در کتاب «پرتوی از هند»، به خوبی مشاهده کرد.پاز در سال ۱۹۶۸ پاز در اعتراض به سرکوبی خونین تظاهرات آرام دانشجویان در مکزیک، قبل از شروع بازی‌های المپیک، از مقام خود کناره گیری کرد و از آن پس تا واپسین سال‌های زندگی خود، سردبیری و نشر چند مجله معتبر ویژه هنر و سیاست را عهده دار شد.

 

 

فیلم زندگی «سالوادور دالی» در جشنواره تورنتو

فیلم «دالی‌لند» که برگرفته از زندگی نقاش بزرگ اسپانیایی «سالوادور دالی» است به عنوان فیلم اختتامیه جشنواره فیلم تورنتو انتخاب شد.این فیلم با بازی «بن کینگزلی» در نقش هنرمند سورئال «سالوادور دالی» نخستین نمایش جهانی خود را روز ۱۷ سپتامبر و در اختتامیه چهل و هفتمین جشنواره فیلم تورنتو تجربه خواهد کرد.«مری هارون» کارگردان کانادایی که پیش از ساخت فیلم‌هایی چون «روانی آمریکایی» و «من به اندی وارهول شلیک کردم» را در کارنامه دارد، کارگردانی فیلم «دالی‌لند» را بر اساس فیلمنامه‌ای نوشته «جان سی والش» بر عهده داشته و علاوه بر «بن کینگزلی»، «ازرا میلر» نقش دورن جوانی «سالوادور دالی» را ایفا کرده و «باربارا سوکووا»، «کریستوفر برینی»، «روپرت گریوز» و «سوکی واترهاوس» دیگر بازیگران این فیلم هستند.«دالی‌لند» داستان سال‌های آخر زندگی دالی و ازدواج او با همسر سلطه‌جویش «گالا» را روایت می‌کند، در حالی که پیوند ظاهراً تزلزل ناپذیر آنها شروع به گسست می‌کند. داستان «دالی‌لند» که در نیویورک و اسپانیا در سال ۱۹۷۳ اتفاق می‌افتد، از نگاه «جیمز» دستیار جوانی روایت می‌شود که می‌خواهد نام خود را در دنیای هنر مطرح کند و به این هنرمند عجیب و غریب کمک می‌کند تا برای یک نمایشگاه بزرگ آماده شود.«سالوادور دالی» با نام کامل «سالوادور فلیپه ژاسنتو دالی دوفک» نقاش و هنرمند معروف اسپانیایی بود که در سال ۱۹۰۴ در شهر کوچکی در شمال اسپانیا زاده شد. معروف‌ترین اثر «سالوادور دالی»، «تداوم حافظه» نام دارد که در سال ۱۹۳۱ خلق شد. این نقاش معروف به دلیل شخصیت متظاهر و سبک نقاشی ویژه‌اش یکی از بهترین هنرمندان دوره‌ مدرن باقی مانده است.

 

نمایش مردمی‌بودن
یکی از ویژگی‌های نظام‌های سیاسی مدرن حضور مسئولان دولتی در میان مردم به هنگام بلایای طبیعی یا حتی فجایع انسانی است. این اقدام تلاشی است برای نشان‌دادن یکانگیِ دولت و مردم. هدف تلقینِ حسی از «ما» بودن است: اینکه همه سوگوار فاجعه‌ایم و دولت به نمایندگی از همه آحاد جامعه در کنار آسیب‌دیدگان است و البته چنین حضوری کارکردهای اجتماعی بسیار هم دارد. اما تردیدی نیست که وجوه نمایشی و نمادین داستان بر دیگر وجوه می‌چربد و به این معنا در تقریباٌ سراسر جهان وجهی «پوپولیستی» هم دارد. جدای از هر چیز، آنان که قدرت را در اختیار دارند خود را ناگزیر به همراهی می‌دانند، چون همواره پای انتخابات دیگری در میان است و باید جایگاه خود و حزب متبوعشان را در انظار عمومی ارتقا دهند. در عین حال می‌شود به تفاوت‌های حضور در میان مردم، در کشورهای مختلف پرداخت و مثلاً به مقایسه وضعیت ایران با سایر کشورها پرداخت. در غالب کشورها، حضور «میدانی» سیاستمداران یا صاحبان قدرت حضوری نمادین است و نه «عملیاتی». قرار نیست آن‌ها اصطلاحاً شال و کلاه کنند، لباس کار بپوشند و خود مستقیماً مسئولیت عملیات امداد و نجات را بر عهده گیرند؛ آن هم به یک دلی ساده: تخصصی در این کار ندارند، شناختی از ابعاد فنی ماجرا ندارند و اساساً صلاحیت مداخله عملیاتی در وضعیت را ندارند. و اتفاقا مداخله آن‌ها در وضعیت کار را بدتر می‌کند و مخل امدادرسانی مناسب است. بنابراین بهترین کار همان حضور نمادین است. با پوششی رسمی و موقر حاضر می‌شوند، با آسیب دیدگان ملاقات می‌کنند. نمایشی از عواطف و احساسات هم در کار است، دست دادن، بغل کردن. قول همراهی و جبران و تمام. دلیل دیگر برای عدم مداخله مستقیم مسئولان اینکه آن‌ها به سازمان‌هایی که مسئول عملیات هستند اعتماد دارند. می‌دانند این سازمان‌ها برای چنین موقعیت‌هایی آموزش‌ دیده‌اند و کارشان را کمابیش به خوبی انجام می‌دهند. همین خود زمینه اعتماد آسیب دیدگان را هم فراهم می‌کند. در ایران اما داستان از لون دیگری ست. مسئولان با تیم رسانه‌ای بر موقعیت‌ها هوار می‌شوند، لباس عملیات بر تن می‌کنند، با بیسیم‌هایی در دست و تا زانو در گل، در میان فلش‌های ممتد عکاسان دستوراتی صادر می‌کنند. همراه با اکیپ پرتعداد همراهان این جا و آنجا می‌روند، شلوغش می‌کنند و دست آخر، پس از دو سه ساعت و چند مصاحبه تلویزیونی و فریاد مردمی‌بودن و خاکی بودن صحنه را ترک می‌کنند تا مگر تیم‌های امداد به کارشان برسند. مهم برای آن‌ها لحظه است و اینکه این لحظه را از دست ندهند. حضورشان هم عموماً دردی را دوا نمی‌کند، نه تنها عملیات را تسریع یا کارآمدتر نمی‌کنند که خود، با خیلی همراهان مخل امدادرسانی می‌شوند. و این نمایشی است که تقریباً در همه موارد تکرار می‌شود.