سرویس بین الملل برخی مدیران حوزه سیاست خارجه و روابط بینالملل دولت سیزدهم و عقبه جناحی آن، بر این باور هستند که ایده «ما و دیپلماسی؛ دو خط موازی» اوج اقتدار را برای کشور ما به ارمغان میآورد و آینده و حتی پیشرفت کشور را تضمین میکند و احتمالاً یکی از دلایلی که گفتوگوهای […]
سرویس بین الملل
برخی مدیران حوزه سیاست خارجه و روابط بینالملل دولت سیزدهم و عقبه جناحی آن، بر این باور هستند که ایده «ما و دیپلماسی؛ دو خط موازی» اوج اقتدار را برای کشور ما به ارمغان میآورد و آینده و حتی پیشرفت کشور را تضمین میکند و احتمالاً یکی از دلایلی که گفتوگوهای برجامی هنوز از سر گرفته نشده و وزیر امور خارجه هم وعده «بهزودی» میدهد نیز غلبه همین رویکرد است.
این مدیران و تصمیمسازان درحالی بر این رویکرد تأکید دارند که همه کسانی که از وضعیت دولت آگاهند، تأیید میکنند که دولت سیزدهم وارث مشکلات اقتصادی بسیاری است و جمهوری اسلامی ایران بیش از هر زمانی به تعامل سازنده با دنیا بهویژه جهان غرب و در رأس همه «تروئیکای اروپایی و ایالات متحده» نیاز دارد تا قدری از تحریمهای نفتی و پولی را کنار بزند و فضایی فراهم کند که اقتصاد ملی، نفس بگیرد اما از منظر این حضرات، گویا «تصورات ذهنی و ایدهآلهای سیاسی» آنان بر واقعیتهایی که «اظهرمنالشمس» هستند و بر بدیهیاتی که نیاز به احتجاج ندارند، میچَربند و ما در این جا تصمیم داریم اصالت و اعتبار این رویکرد- رویکردِ مذاکرهگریز- را در پیوند با تحرکات اخیر اسراییل در برخی کشورهای همسایه بسنجیم.
از حدود سه سال قبل با همفکری دولت ترامپ و اتاق فکر اسراییل، طرحی با نام «معامله قرن» برای صلح در داخل مرزهای اسراییل در نظر شد که بهرغم مانور خبری سنگین، از طرف فلسطینیها –دولت و حماس- و بسیاری از دولتهای مسلمان منطقه، مورد پذیرش قرار نگرفت و تنها در حدِ رضایت آمریکا و اسراییل ماند و گویا در زمان فریز شد.
پس از آن، اسراییل که عموماً به تهدیدهای داخلی و اساسی که دارد، بیتفاوت است و مانند کَبک، سر در زیر برف کرد و توجهی به سه تهدید بزرگ داخلی خود ندارد، دست به اقدامی دیگر زد که به نظر من وزارت امور خارجه هنوز متوجه آن نیست و آن «پیمان صلح ابراهیم» است.
استراتژی تلآویو از این پیمان، ایجاد امنیت در «خارجِ نزدیک» کشور است و ناگفته پیداست که خارجِ نزدیکِ اسراییل، تقریباً معادل مرزهای جمهوری اسلامی ایران است و نزدیکی اسراییل به دولت ترکیه و همچنین رخدادهای مربوط به کشور آذربایجان همه درحقیقت، فازهای پیوسته به پیمان صلح ابراهیم هستند و تلاش دارند خارج نزدیک اسراییل را امن کنند و جمهوری اسلامی را درگیر، نگران یا سرگرم نگاه دارند.
اسراییل در مرزهای جنوبی ما به دنبال یارگیری و بازگشایی سفارتخانه و امضای قراردادهای اقتصادی و تبادل توریسم از طریق پیمان ابراهیم در چند کشور اسلامی بود، پیمانی که حتی چند ردِّ پا از خود در منطقه کردستان عراق هم گذاشت و ما تا امروز برای بیاثرکردن آن، فقط محکوم کردیم درحالیکه این امکان را داشتیم تا دیپلماسی اسراییل را با دیپلماسی خودمان و مذاکره با کشورهای مورد نظر، بیاثر کنیم.
در خصوص نزدیکی اسراییل با ترکیه و شخص اردوغان نیز ما تنها تماشا کردیم و ناظر بودیم و با حملات برخی رسانهها به رییسجمهوری ترکیه، در برخی مقاطع خودمان یک کشور اسلامی را به سمت دشمن شماره یک خود هُل دادیم.
در ماجرای یکماه گذشته نیز باید گفت فتح حوزه مرزهای شمال غرب و تنش آذربایجان، بیش از آنکه متکی به دیپلماسی هوشمندانه اسراییل و همکاری ترکیه با رژیم صهیونیستی باشد، نتیجه قهری دیپلماسیگریزی وزارت امور خارجه بود که هم در بحران سال گذشته و جنگ قرهباغ، ناشیانه رفتار کرد و طرف آذربایجان را گرفت و هم پس از آن، نتوانست از این جانبداری به نفع کشور بهره بگیرد و روابط سیاسی و مناسبات اقتصادی بیشتری با این کشور پیریزی کند، چون دستگاه دیپلماسی گویا اصالتی برای دیپلماسی و مذاکره قائل نیست یا آن را تنها برای دوستان، مباح میداند در حالیکه اتفاقاً دیپلماسی و مذاکره ابزاری کارآمد است که با آن باید از سطح اختلافات و تنش کاست و دشمن را به دوست تبدیل کرد.
دستگاه دیپلماسی در همین یکماه گذشته با اتخاذ ادبیاتی تند و تنشزا و به کنار نهادن دیپلماسی، به وضوح کشور همسایه، دوست و همکیش را به آغوش دشمن فرستاد و همین رفتار عجیب، تا اندازهای به دولت تلآویو اعتماد به نفس داد که روز گذشته و در پی درج اخباری مبنی بر عزم دولت جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان به نزدیکی و بازگشایی سفارتخانهها، روزنامه «هاآرتص» از یک مقام دولتی اسراییل تیتر زد: «نزدیکی جمهوری اسلامی ایران با ریاض، جبهه ضد ایران در منطقه را تضعیف میکند» و اگر ما رویکرد «مذاکره گریز» برخی مدیران حوزه سیاست خارجی را در کنار این گزارهها بگذاریم تأیید میکنیم که البته نه به عمد اما ناخواسته، طرفداران این نگرش، بیش از آنکه منافع ملی ما را تأمین کنند در جهت اهداف و آرمانهای استراتژیک دولت رژیم صهیونیستی گام بر میدارند.
سیاستگذاران دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید یک بار برای همیشه این مسأله را برای خود و مدیران ارشد خود، روشن کند که وظیفه آنان حل مشکلات سیاسی و حتی امنیتی احتمالی از طریق مذاکره، گفتوگو و مراودات دیپلماتیک است نه اینکه در زمانیکه دشمنان ما در اندیشه تأمین امنیت خود با دوستان ما مینشینند، آنان در اتاقهای خود ساکت و صامت باشند و زمانیکه دشمنان، همسایگان ما را تحریک میکنند، به جای فعالکردن ماشین دیپلماسی، راه انداختن گفتوگوهای متعدد و مذاکرات مستمر با کشورهای همسایه، امر بر آنان مُشتَبَه گردد و خود را در کالبد فرماندهان نظامی ببینند و «میدانداری» کنند و تنها به همین یک قرائت از «عزت و اقتدار ملی» متعهد بمانند تا در نتیجه چنین رفتاری، کشور حتی در کنار مرزهای خود نیز منزوی و تنها بماند.