ژان لوک گدار، کارگردان فرانسوی-سوئیسی که یکی از چهرههای کلیدی جنبش نوول وگ یا موج نو فرانسه بود که سینما را در اواخر دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ متحول کرد، در سن ۹۱ سالگی درگذشت. ژان لوک گدار فقید و بزرگ یکی از محوری ترین کارگردانان زمان خود است. او نه تنها یکی از استادان بزرگ […]
ژان لوک گدار، کارگردان فرانسوی-سوئیسی که یکی از چهرههای کلیدی جنبش نوول وگ یا موج نو فرانسه بود که سینما را در اواخر دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ متحول کرد، در سن ۹۱ سالگی درگذشت. ژان لوک گدار فقید و بزرگ یکی از محوری ترین کارگردانان زمان خود است. او نه تنها یکی از استادان بزرگ سینمای مدرن، پیشگام موج نو فرانسه و یکی از شیک ترین فیلمسازان قرن بیستم به حساب می آید، بلکه تأثیر او را می توان در طول تاریخ سینما و فراتر از آن و حتی الهام بخش دانست. گدار از اولین فیلمهای کوتاهش در اواسط دهه ۱۹۵۰، تا آخرین فیلم بلندش در کتاب تصویری ۲۰۱۸، به شیوهای متفاوت از همسن وسالان و دانشآموزانش
عمل کرده است.
گدار کار خود را در سال ۱۹۶۰ با ویژگی مرزشکنی، بی نفس آغاز کرد، که اغلب از آن به عنوان اولین فیلم موج نو فرانسوی یاد می شود. گدار در کار خود مفاهیم از پیش تعیین شده فیلمنامه را در نظر میگرفت، آنها را برش میداد و دوباره آنها را به هم میچسباند تا نوع کاملاً جدیدی از فیلمها را خلق کند.
بی نفس، همراه با فیلم های دوستان و همکارانش، فرانسوا تروفو، اگنس واردا و اریک رومر، گروهی از فیلمسازان جوان را تحت تاثیر قرار داد که شروع به تقلید و توضیح سبک خود کردند. این جنبش فیلمسازی نوول مبهم یا موج نو نامیده شد که مشخصههای آن سبک کارگردانی کمهزینه و تقریباً مستند، ویرایش تصویری تجربی و دیدگاه غالب در امور اجتماعی-سیاسی بود.بهترین فیلم ژان لوک گدار
گدار در فیلم کوتاه سرباز در سال ۱۹۶۳، مردی را دنبال می کند که در جنگ الجزایر بین دو طرف گرفتار شده است، با رنجی که جنگ برای مردم ایجاد می کند دست و پنجه نرم می کند. در سال ۱۹۶۷، گدار مصرفگرایی را نقد میکند و آشکارا درباره استفاده از خشونت برای دستیابی به اهداف سیاسی انقلابی بحث میکند.
پس از فیلم درخشان کتاب تصویری ۲۰۱۸، که به مخاطبان یادآوری کرد که موج جدید فرانسه هنوز زنده است، گدار ثابت کرده است که هنوز میتواند خارج از چارچوب فکر کند. این تصور از سینمای تجربی و هنر دلیرانه، میراث گدار باقی خواهد ماند. خواه از طریق روحیه مصمم او، نیاز عجیب او به خلق کردن یا اراده بدون مجوز او برای درگیر شدن با مخاطبانش و به چالش کشیدن عقل آنها باشد، حضور گدار برای چندین دهه آینده محسوس خواهد بود. در حالی که تقریباً هفت دهه کار در زمینه فیلم، موسیقی و هنر متأسفانه به پایان خود نزدیک شده است، در ادامه تعدادی از بهترین فیلم های ژان لوک گدار معرفی شده است.
۲ یا ۳ چیزی که درباره او می دانم (۱۹۶۷)
یک تمرکز فوقالعاده درباره مدرنیته در مرحله فیلمسازی شدیداً سیاسی گدار، ۲ یا ۳ چیزی که درباره او میدانم، نقدی گزنده از مصرفگرایی، جنگ ویتنام و پوچی وجودی است. این فیلم حول محور یک زن خانه دار بورژوا می گذرد که سعی می کند از هر طریق از زندگی روزمره خود خارج شود.
یک زن یک زن است (۱۹۶۱)
اولین فیلم گدار با استفاده از فیلمبرداری رنگی، یک زن یک زن است، احتمالاً دومین همکاری بزرگ بین آنا کارینا و ژان پل بلموندو است. فیلم معمولی گدار «یک زن یک زن است» با روایت داستان زنی که میخواهد کودکی را به این دنیای بیرحمانه بیاورد، تفاوتهای ظریف عاشقانه و غرایز تکاملی ما را بررسی میکند.
گدار با آمیزهای از حس کمدی، فیلمنامهای خندهدار در مورد فمینیسم قرن بیستم و نقشهای جنسیتی که توسط هالیوود در آن زمان به پیش رانده شده بود، میسازد. فیلمبرداری رائول کوتارد در سینما مسحورکننده است و اجمالی از دنیایی عجیب را به ما ارائه می دهد.بی نفس بهترین فیلم ژان لوک گدار
بی نفس (۱۹۶۰)
فیلمی که همه چیز را آغاز کرد و توپ را برای موج جدید فرانسه قرار داد. «بی نفس» اغلب به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای گدار ذکر می شود. همچنین باعث میشود برخی افراد پس از تماشای بینفس، کارگردان را اخراج کنند. اگرچه فیلم مهم است، اما مطمئناً نشان دهنده بهترین فیلم نیست که گدار به عنوان یک فیلمساز به آن رسیده است.
با گفتن این نکته، مطمئناً یکی از اساسی ترین نقاط عطف در تاریخ سینماست، زیرا گدار با بی نفس، ورود زبان سینمایی جدیدی را اعلام کرد که با قطع شدن و بی احترامی لذت بخش شکل گرفته است. این فیلم هدف گدار بود که اعلام می کرد او کارها را به روش خودش انجام می دهد که قطعاً جذاب بود.
مذکر مونث (۱۹۶۶)
مذکر مونث با بازیگرانی مانند ژان پیر لو و چنتال گویا، سندی از آگاهی جوانان در دهه ۶۰ است. این فیلم که با سبکهای بصری آوانگارد فیلمبرداری میشود، یک ایدهآلیست جوان را دنبال میکند که عاشق یک ستاره پاپ خود شیفته میشود و ظاهراً از یک آپارتمان بلند خودکشی میکند.مذکر مونث بهترین فیلم ژان لوک گدار
گذران زندگی (۱۹۶۲)
پایان دوران بازیگری مسحورکننده آنا کارینا در گذران زندگی، او نقش یک هنرپیشه مشتاق را بازی میکند که رویاهایش زیر بار واقعیتی تلخ خرد میشوند. وقتی او به حقایق ذاتی جامعه مدرن پی می برد، برای زنده ماندن تبدیل به یک فاحشه می شود، اما دلال بی توجهش با او مانند یک بدن مطیع رفتار می کند. فیلمبرداری کوتارد طعم متفاوتی در گذران زندگی دارد و حس ناامیدی غیرقابل برگشتی را در ذهن مخاطب برمیانگیزد که واقعاً هرگز از بین نمیرود. گدار مانند بسیاری از فیلمهای دیگرش، شکاف بین بحثهای آکادمیک درباره محدودیتهای زبان و سرنوشت یک کارگر جنسی پست را با برخورد دو جهان پر میکند.
دسته جدا افتاده ها (۱۹۶۴)
حتی بیشتر از بی نفس، این درام جنایی ساخته گدار محصول ۱۹۶۴ است که میتوان از آن به عنوان همان تعریف آزادی سینمایی یاد کرد. گدار از طریق یک داستان کوچک جذاب درباره سه جوان که قصد سرقت دارند، تفسیری کاملاً تازه از ژانر گانگستری را در کنار هم
قرار می دهد.
لحظهای فراموشنشدنی در دسته جدا افتاده وجود دارد، جایی که تمام دنیا متوقف میشود، زمانی که آنا کارینا «رقص مدیسون» را در کافهای مملو از آب انجام میدهد که فقط میتوان آن را سینمای ناب توصیف کرد. کوئنتین تارانتینو آنقدر این صحنه را دوست داشت که از آن در داستانهای تخیلی استفاده کرد و حتی نام شرکت سازندهاش را به نام فیلم نامید.
آلفاویل (۱۹۶۵)
یکی از بزرگترین و غیرمعمولترین فیلمهای علمی تخیلی قرن گذشتهاست. آلفاویل گدار یکی از آن جواهرات سینمایی نادری است که با ایجاد حسی در مخاطب به جای قرار دادن او در معرض پیچیدگی ژانر، دنیایی غیرعادی میسازد.الفاویل بهترین فیلم ژان لوک گدار
تحقیر (۱۹۶۳)
تبلور ازدواج بریژیت باردو با رسانه سینمایی، تحقیر، زندگی کافکیایی فیلمنامهنویسی را دنبال میکند که برای اقتباسی از ادیسه هومر توسط یک تهیهکننده آمریکایی نفرتانگیز استخدام میشود تا زیر نظر فریتز لانگ کار کند. با این حال، همه چیز از هم می پاشد زیرا او این پروژه را انجام می دهد که گویی توسط نیروهای کیهانی تسریع شده است. فیلمبرداری مسحورکننده کوتارد و موسیقی کاملاً متحرک جورج دلرو، تحقیر را به یکی از بهترین بازتابهای سینمایی که تا به حال درباره محال بودن عشق ساخته شده است، تبدیل میکند.
پیرو خله (۱۹۶۵)
پیرو خله یکی از دوستداشتنیترین فیلمهای گدار است و به درستی هم همینطور است. در این فیلم، بلموندو و آنا کارینا بازی می کنند که به دنبال فرار از محدودیت های دنیای مربوطه خود هستند و با ماشین مرد مرده ای به بیابان قلمروی ناشناخته می روند.
اگرچه شخصیت بلموندو فردیناند نام دارد، معشوق او ماریانا (کارینا) اصرار دارد که او را پیروت (دلقک غمگین) بنامد که این فیلم را درباره تک تک ما می سازد. تعداد بسیار کمی از فیلمها توانستهاند این همه تصاویر خاطرهانگیز را در کنار هم ببافند، از یک دلقک غمانگیز که خود را در کنار اقیانوس منفجر میکند تا عکس یک پل هوایی ناقص در میان ناکجاآباد.
آخر هفته (۱۹۶۷)
هیچ شاهکاری وجود ندارد که بهتر از آخر هفته نشان دهد که گدار کیست. یکی از دشوارترین و در عین حال پرارزشترین سفرهای سینمایی که تا به حال توسط استاد فرانسوی ساخته شده است، آخر هفته بیشک بهترین چیزی است که موج نو فرانسه ارائه میکند. آخر هفته از خلأ یک بحران سیاسی که هر چیزی را که لمس می کند به آتش می کشد، به شکلی زیبا آخرالزمانی که تهدیدی برای از بین بردن یکپارچگی رسانه سینمایی است، ایجاد می شود. یک برداشت بیمارگونه خنده دار از فضای سیاسی-اجتماعی فرانسه، تنها گدار می تواند فیلمی درباره یک زوج بورژوا در یک سفر آخر هفته بسازد و آن را به تفسیری فرا داستانی درباره وضعیت انسان تبدیل کند.خداحافظی با زبان بهترین فیلم ژان لوک گدار
خداحافظی با زبان (۲۰۱۴)
چهل و دومین فیلم بلند گدار به وضعیت موجود پایبند نبود. گدار مجذوب تکنولوژی فیلم سه بعدی بود و دید خود را برای فیلمی که به صورت سه بعدی گرفته شده بود ایجاد کرد. در این فیلم جاهطلبانه و خلاقانه، گدار با بسیاری از جنبههای فنی بازی میکرد تا فیلمی بسازد که از سه بعدی به عنوان راهی برای ایجاد نماهایی با نوردهی دوگانه استفاده میکند، جایی که صحنهها روی هم قرار میگرفتند و همزمان پخش میشدند. خداحافظی با زبان، اثری ابتکاری متأخر از گدار است که هنوز هم بسیاری از مضامین کلاسیک او درباره عشق و زندگی را تکرار میکند.
تاریخچه سینما (۱۹۸۸)
برخی میگویند این اثر بزرگ گدار: فیلمی ۲۶۶ دقیقهای و هشت قسمتی که تاریخ فرهنگ مدرن، سینما و چگونگی بررسی هر دو را از دریچه فیلم بررسی میکند. گدار که گاهی «نقاشی سینمایی» یا یک مقاله تصویری نامیده میشود، دههها هنر، موسیقی و فیلم را بررسی میکند تا فیلمی زیبا را که بهعنوان مراقبهای درباره معنای هنر و چگونگی تعریف آن از زندگی ما است، کنار هم بسازد.
«اسپیلبرگ» فاتح جشنواره تورنتو
چهل و هفتمین جشنواره تورنتو با اعطای جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان به «فبلمنز» ساخته جدید «استیون اسپیلبرگ» به کار خود پایان داد. فیلم «فبلمنز» ساخته جدید «استیون اسپیلبرگ» با کسب جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان جشنواره فیلم تورنتو، نام خود را به عنوان یکی از فیلمهای اصلی در فصل جوایز سینمایی مطرح کرد.
این فیلم با الهام از دوران کودکی «اسپیلبرگ»، به عنوان یک پرتره شخصی از کودکی در قرن بیستم آمریکا توصیف شده و داستان آن در مورد کشف یک راز خانوادگی توسط یک مرد جوان است که به قدرت سینما برای کمک به دیدن حقیقت در خودمان و دیگران نیز اشاره دارد. «میشل ویلیامز»، «پل دانو»، «ست روگن»، «گابریل لابل»، «جین برلین»، «جولیا باترز»، «رابین بارتلت»، «کیلی کارستن» و «جود هیرش» تیم بازیگران ساخته جدید «استیون اسپیلبرگ» را تشکیل میدهند و «اسپیلبرگ» با همراهی «تونی کوشنر» نگارش فیلمنامه آن را بر عهده داشته است.
جایزه اصلی جشنواره فیلم تورنتو یکی از قابلاعتمادترین پیشبینی کنندههای جوایز اسکار محسوب میشود و در گذشته فیلمهایی چون «کتاب سبز» و «سرزمین آوارهها» پس از کسب این جایزه موفق به کسب جایزه بهترین فیلم در جوایز
اسکار شدند.
از زمان راهاندازی جایزه بهترین فیلم از نگاه مخطاطبان جشنواره تورنتو (people’s choice award) در سال ۱۹۷۸، تاکنون ۷ فیلم برنده این جایزه در نهایت موفق به دریافت بهترین فیلم اسکار شدهاند و از میان ۵ فیلم در دو دهه اخیر این عنوان را کسب کردهاند. در سایر بخشها، جایزه مخاطبان در بخش مستند به «یخ سیاه» و جایزه بخش جنون نیمهشب هم به فیلم «عجیب: داستان آل یانکویچ» اعطا شد. تمامی فیلمهای حاضر در بخش رسمی جشنواره تورنتو واجد شرایط دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان هستند که با رای تماشاگران انتخاب میشوند.
امسال سینمای ایران نیز چهار فیلم در جشنواره تورنتو داشت، فیلم «شب، داخلی، دیوار» ساخته وحید جلیلوند در بخش سینمای معاصر جهان، «تفریق» به کارگردانی مانی حقیقی در بخش پلتفورم، «بیرویا» از آرین وزیردفتری در بخش منتخب صنعت سینما و فیلم «خرس نیست» از جعفر پناهی هم در بخش نمایشهای ویژه به نمایش گذاشته شدند. چهل و هفتمین جشنواره تورنتو از ۱۷ تا ۲۷ شهریورماه (۸ تا ۱۸ سپتامبر)
برگزار شد.
«وودی آلن» از سینما خداحافظی میکند
«وودی آلن» در یک مصاحبه جدید عنوان کرد که پنجاهمین فیلمش، آخرین حضور او در سینما خواهد بود. «وودی آلن» کارگردان ۸۶ ساله و کهنهکار سینما در مصاحبه با روزنامه اسپانیایی «La Vanguardia» تائید کرد که پنجاهمین فیلم بلند کارنامه سینماییاش را با عنوان «زنبور ۲۲» پائیز امسال در پاریس کارگردانی خواهد کرد و دیگر فیلمی نخواهد ساخت.او همچنین عنوان کرد میخواهد بیشتر بر روی نویسندگی تمرکز کند و پروژه بعدی او نگارش یک رُمان خواهد بود. این اولین باری نیست که آلن درباره عقب نشینی از تجارت سینما صحبت میکند و چندی پیش در گفتگو با الک بالدوین نیز گفته بود قصد دارد یک یا دو فیلم دیگر را کارگردانی کند چرا که «هیجان تجربه سینمایی از بین رفته است.»دو فیلم اخیر «آلن» شامل «یک روز بارانی در نیویورک» در سال ۲۰۱۹ و «جشنواره ریفکین» در سال ۲۰۲۱ که در اسپانیا مقابل دوربین رفت، هر دو در طول همهگیری اکران شدند و فیلم «جشنواره ریفکین» عملکرد خوبی در گیشه نداشت، اما فیلم «یک روز بارانی در نیویورک» با بازی «تیموتی شالامی» و «ال فانینگ» در صدر جدول گیشه نیز قرار گرفت.«یک روز بارانی در نیویورک» همچنین اولین فیلمی بود که پس از پایان قرارداد ساخت پنج فیلم «وودی آلن» با آمازون در نتیجه حواشی پیرامون شکایت دخترخواندهاش «دیلن فارو» مبنی بر سوء استفاده جنسی، اکران شد. جنجالهایی پیرامون «آلن» به دنبال اتهامات سوء استفاده از «دیلن فارو» در مستندی از کمپانی HBO محصول ۲۰۲۱ مورد بررسی قرار گرفته است اما «آلن» این اتهامات را رد کرده است.این کارگردان ۸۶ ساله تاکنون ۲۴ بار نامزد اسکار و چهار بار برنده آن شده که این جوایز شامل یک اسکار بهترین کارگردانی و سه جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی میشود.«آنیهال»، «صحنههای داخلی»، «منهتن»، «خاطرات اکلیلی»، «امتیاز نهایی»، «آلیس»، «ویکی کریستینا بارسلونا»، «گلولههای بر فراز برادوی»، «آفرودیت قدرتمند»، «نیمهشب در پاریس»، «تقدیم به رُم با عشق»، «یاسمن غمگین»، «کافه سوسایتی» و «مرد بیمنطق» از جمله دیگر ساختههای این کارگردان صاحبنام سینمای جهان است.
خاموشی «لوور» و «ورسای»
چراغهای موزه لوور و دیگر اماکن دیدنی فرانسه، در پی بحران انرژی در اروپا، چند ساعت زودتر از موعد همیشگی خاموش شدند.
ریما عبدالملک ـ وزیر فرهنگ فرانسه ـ در این زمینه گفت: موزههای لوور و ورسای چراغهایشان را زودتر از موعد همیشگی خاموش میکنند. این یک حرکت نمادین برای یادآوری بحران انرژی در اروپا در پی جنگ روسیه با اوکراین است. او افزود: چراغهای موزه لوور که قبلا ساعت یک بامداد خاموش می شد، در ساعت ۱۱ شب و کاخ ورسای نیز به جای ساعت ۱۲ در ساعت ۱۱ خاموش خواهند شد.
عبدالملک با بیان اینکه این کارهای نمادین برای ارتقای سطح آگاهی عمومی بسیار مهم است، در عین حال افزود: البته حرکت های نمادین برای کاهش مصرف انرژی کافی نخواهند بود. وزیر فرهنگ فرانسه از موسسات فرهنگی خواست تا روشهای صرفهجویی در مصرف برق را اتخاذ کنند؛ مانند کاری که موزه ورسای انجام داد. این موزه با جایگزین کردن چراغهای ال ای دی به جای چراغهای قبلی، سبب شد تا هزینههای مصرف برق، یک سوم کاهش یابد.
وی افزود: با سینماها هم در حال مذاکره هستیم تا با تغییر پروژکتورهایشان به پروژکتورهای لیزری، در مصرف برق صرفهجویی کنند.
بر اساس این گزارش، چند روز قبل هم در شهر پاریس چراغهایی که اماکن دیدنی این شهر را تزیین میکنند، چند ساعت زودتر از همیشه خاموش شدند. در نتیجه برج ایفل و دیگر اماکن دیدنی شهر پاریس در پی افزایش هزینه انرژی در اروپا، در تاریکی فرو رفتند.
اروپا در پی جنگ روسیه با اوکراین دچار بحران انرژی شده است. تحریمهای اروپا علیه روسیه نیز سبب افزایش قیمت انرژی در تمام جهان از جمله خود اروپا
شده است.