آرتین زهرابی / آنچه مالک بخش خصوصی باشگاه تراکتور از وقایع رخ داده در این تیم روایت کرده، نشانه بروز یک فاجعه عظیم در فوتبال ایران است. ادعای واپسین زنوزی درباره وکیل سوئیسی باشگاه و افراد مرتبط با او که در پرونده استوکس فاجعهای بزرگ برای تراکتور در حکم فیفا رقم زدند […]
آرتین زهرابی /
آنچه مالک بخش خصوصی باشگاه تراکتور از وقایع رخ داده در این تیم روایت کرده، نشانه بروز یک فاجعه عظیم در فوتبال ایران است. ادعای واپسین زنوزی درباره وکیل سوئیسی باشگاه و افراد مرتبط با او که در پرونده استوکس فاجعهای بزرگ برای تراکتور در حکم فیفا رقم زدند در یک کلام چگونه قابل توجیه است؟ مالک تراکتور میگوید در پروندههایی که تمام مستندات به نفع باشگاه بود و بازیکنان تمام دستمزد خود را طبق قرارداد دریافت کرده بودند به طور عجیبی شکست خوردیم. او تاکید میکند ارئه لوایح ناقص به فیفا منجر به صدور این احکام شده است.
در این زمینه توپ در زمین خطیر و نصیرزاده می چرخد اما واقعیت این است که مسئول حضور مربیانی مانند جان توشاک در تراکتور قاعدتا آن افراد نیستند. محمد تقوی و ژرژ لیکنز را این افراد خاطی – به زعم زنوزی – به تراکتور نبرده بودند و بیتردید پیرامون حضور مصطفی دنیزلی هم نقشی ایفا نکردند. چگونه است که همه این مربیان، بدون داشتن نقشی خاص در ایجاد تحولات عمیق به تراکتور آمدند و خیلی زود هم رفتند؟ آیا این اتفاقات نشانهای بر فرآیند عجیب باشگاهداری خصوصی در ایران نیست؟
از مدیران دولتی در عرصه فوتبال حمایت نمیکنیم اما صنعت باشگاهداری، قبل از غلطیدن به جریان خصوصیسازی باید صاحب مدیران کارآمد باشد. این ناکارآمدی واضح در باشگاهداری نحیف و خصوصی ما نشان میدهد که مدیریت به زبان ساده را باید یاد بگیریم و تنها علاقه به حضور در فوتبال و منتفع شدن از شهرت ناشی از آن را ملاک قرار ندهیم.
مدیران ما در انتخاب بازیکن، مربی، دلال، وکیل و سایر موارد، از افرادی مشورت میپذیریند که بیشتر در اندیشه درآمدزایی از جیب آقای مالک هستند؛ در غیر این صورت تراکتور که نباید این همه پرونده در فیفا داشته باشد؛ آن هم پروندههایی که آرای بسیار سنگین علیه تیم تبریزی صادر شده است و سرمایه کلان مالک باشگاه را به مخاطره انداخته است. سرمایهگذاری در فوتبال ایران اتفاقی ارزشمند است اما به شرطی که بدانیم این همه پول چگونه و در چه راهی هزینه میشود…