مجبوریم به اسکوچیچ کم‌تجربه کمک کنیم!
مجبوریم به اسکوچیچ کم‌تجربه کمک کنیم!

  انتخاب اسکوچیچ موجی از تعجب و اعتراض را نسبت به تصمیم فدراسیون فوتبال برانگیخته است. موجی که مشابه در زمان مطرح بودن نام مربی ایرانی برای تصدی نیمکت تیم ملی شکل نگرفت. این بدان معناست که بسیاری اسکوچیچ را مربی ضعیف‌تری نسبت به همتایان داخلی او می‌دانند. اینکه اسکوچیچ را امیرقلعه نویی و علی […]

 

انتخاب اسکوچیچ موجی از تعجب و اعتراض را نسبت به تصمیم فدراسیون فوتبال برانگیخته است. موجی که مشابه در زمان مطرح بودن نام مربی ایرانی برای تصدی نیمکت تیم ملی شکل نگرفت. این بدان معناست که بسیاری اسکوچیچ را مربی ضعیف‌تری نسبت به همتایان داخلی او می‌دانند. اینکه اسکوچیچ را امیرقلعه نویی و علی دایی مقایسه می کنند، از جهت این است که اسکوچیچ در همه روزهایی که در فوتبال ایران مربیگری کرده است، حتی یک جام هم نیاورده است اما قلعه نویی ۵ بار قهرمان لیگ برتر شده بود و علی دایی هم با سایپا یک بار سابقه قهرمانی در لیگ برتر را در کارنامه داشت.

 

با روند انتخاب اسکوچیچ هم کاری نداریم. در این باره زیاد نوشته شده و البته برخی آن را مشکوک دانسته اند و فدراسیونی ها و طرفدارانشان هم پاسخ داده اند که انتخاباشان درست است و مشکوک نیست و هیچ ماجرای پیچیده ای وجود ندارد. در این یادداشت می خواهیم طور دیگری به اسکوچیچ نگاه کنیم. هر چند گفته اند که هر چند نمی‌توان اسکوچیچ را در زمره مربیان به روز دنیا قرار داد و کارنامه شاخصی برای او دست و پا کرد اما در همین دوران مربیگری‌اش در ایران، اما همه می دانیم که او قابلیت‌هایی بالاتری از برخی از مربیان ایرانی نشان داده است. هر چند خاک ایران دامن‌گیر مربیان کروات می‌شود و این مربیان خیلی راحت به فوتبال ایران راه می‌یابند و ایرانیزه می شوند (موفق مثل برانکو، معمار چون ایویچ و جذاب و پرسر و صدا مثل بلاژویچ و عجیب و غریب مثل بگوویچ) اما نمی‌توان از برخی قابلیت‌های اسکوچیچ هم به سادگی عبور کرد. تیم‌های تحت هدایت او در لیگ ایران اغلب فوتبالی قابل دفاع ارائه داده‌اند و این گونه نبوده که او یک مربی هم‌سطح مربیان معمولی ایرانی باشد. یادمان نمی‌رود که چندباری نام او برای هدایت تیم‌های بزرگ و پرطرفدار ایرانی هم مثل استقلال و پرسپولیس مطرح شده بود و همه این‌ها علاوه بر داشتن یک ایجنت ایرانی که روابط خوبی با رسانه های مطرح و پربازدید دارد، به خاطر عملکرد نسبتا خوب این مربی در دوران حضورش در ملوان و فولاد بوده و اخیرا هم در آبادان تاثیر حضور او در سبک بازی و نتیجه‌گیری نفت، بارز بود. با این حال رسیدن از کی‌روش و ویلموتس به اسکوچیچ مسلما یک عقب‌گرد محسوب می‌شود همانطور که رسیدن از کی‌روش به ویلموتس، با توجه به نقدهای فنی و غیرفنی به کی روش و ویلموتس وارد بود هم نوعی عقب‌گرد بود.
سوال مهم اینجاست که اگر دایی یا قلعه‌نویی به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب می‌شدند عقب‌گرد محسوب نمی‌شد؟! شاید استدلال منتقدان انتخاب اسکوچیچ این باشد که اگر قرار به انتخاب یکی مثل او برای سرمربیگری تیم ملی بوده پس همان بهتر که به سراغ مربی ایرانی می‌رفتیم. تلاشی که فدراسیون فوتبال در این راستا انجام داد و در نهایت نتوانست مقدمات حضور یک ایرانی را روی نیمکت فراهم کند. دایی که از اول هم چندان گزینه نبود و البته نظر وزارت ورزش و جوانان روی او هم زیاد مثبت نبود و امیرقلعه نویی که می خواست همزمان سرمربی تیم ملی و سپاهان باشد و البته نگاه فازی نداشت و می خواست تا پایان جام ملتهای آسیای ۲۰۱۳ چین، روی نیمکت تیم ملی بنشیند. چه تیم ملی را به جام جهانی می برد و چه نمی برد. در هر حال فدراسیونی ها به اسکوچیچ رسیدند و حالا فدراسیونی ها دارند همه انتقادات را به جان می خرند.
برخی می گویند کی روش را فدراسیون فوتبال نخواسته و برخی هم می گویند وزارت با ماندن او موافق نبوده است. آنهایی که از نزدیک فوتبال ایران را تعقیب می کنند کی روش با فدراسیون فوتبال در آن زمان به مشکلاتی خورده بود و حدس می زد که در ایران ماندنی نیست. او با همه حامیان بزرگ رسانه ای و سیاسی اش، متوجه شده بود که نزدیک به هشت سال ماندن در ایران، برای او به اندازه کافی آورده و سود داشته و او با دو بار بردن ایران به جام جهانی، رکورد ویژه‏ای از خودش به جا گذاشت. او چون با فدراسیون فوتبال ایران به مشکل خورده بود، می دانست که باید مذاکره با یک فدراسیون موازی را پیش ببرد و آن فدراسیون، فدراسیون فوتبال کلمبیا بود. مهدی تاج هم با کی روش مشکلاتی داشت و بهتر می شود گفت که هر دو نفر، یکدیگر را فقط تحمل می کردند. ی‌روش قبل از پایان جام ملت‌ها و در حالی که تیمش در کوران مسابقات بود با کلمبیا تمام کرده بود و اگر فکر می‌کنیم که کی‌روش ایران را به کلمبیا ترجیح می‌داد معلوم است که چیزی از جاه‌طلبی و اخلاق مرد پرتغالی نمی‌دانیم! کی‌روش با هوش اجتماعی اش فهمیده بود که دیگر ایران محل کار کردن نیست‌. دو قطبی او و برانکو شکل گرفته بود. او با زیرکی خاص علیه برانکو موضع می گرفت و طرفداران استقلال عاشق او شده بودند. در حالیکه کی روش برای جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه، وریا غفوری و سید حسین حسینی را از لیست نهایی تیم ملی خط زد اما استقلالی ها زیاد علیه او موضع نگرفتند. وریا غفوری هم با زیرکی خاصی سکوت کرد هر چند خط خوردن او از تیم ملی، ضربه بدی به کیفیت غفوری زد و از نظر روحی روانی هم او را به هم ریخت. سکوت وریا به این دلیل بود که احساس می کرد می تواند در جام ملتهای آسیای ۲۰۱۹ امارات حضور داشته باشد. آن زمان کی روش دیگر نمی‌توانست پولش را به موقع بگیرد و نمی‌توانست بودجه زیادی برای تیم ملی فوتبال ایران بگیرد. اطلاعات محمد دادگان رییس اسبق فدراسیون فوتبال در برنامه ورزش و مردم جمعه هفته پیش، زیاد درست نیست. اگر وزارت ورزش و جوانان هم کی روش را نمی خواست، فدراسیون فوتبال مهدی تاج هم کی روش را نمی خواست.
کی روش با همه خوبی ها و بدیهایش رفت اما مشکل آنجا بود که بعد از رفتن او، پروسه انتخاب ویلموتس و مسیری که به قرارداد با سرمربی بلژیکی منجر شد، اشتباه و پر حرف و حدیث بود. مردی که با قراردادی سنگین به ایران آمد و در واقع نیامد! اینجا باید پرسید که چرا فدراسیون فوتبال با داشتن پولی که به ویلموتس قرار بود بدهند، نتوانستند مربی بهتری از کی روش را به ایران بیاورند؟ چرا هروه رنار نیامد؟ بعد هم که خزانه خالی فدراسیون را دیدند دست به کار شدند تا کار او را در ایران به هر نحوی خاتمه دهند. خزانه ارزی خالی و رسیدن به یک مربی ریالی، شرایط تحمیل شده به فدراسیون فوتبال بود. خزانه‌ای آن قدر خالی که حتی باعث شد تا برانکو نیمکت عمان را به نیمکت ایران ترجیح دهد. وگرنه چه گزینه‌ای دم دست تر از برانکو که هدایت تیم ملی را در دست بگیرد. با این شرایط گزینه‌ها محدود به دایی و قلعه‌نویی شد و سرانجام یک مربی کروات هدایت تیم ملی را به عهده گرفت. البته برانکو هم مثل قلعه نویی و دایی حاضر نشد تیم ملی را به صورت فازی و تا پایان خرداد ۹۹ سرمربیگری کند.
اما درباره اسکوچیچ باید گفت که تنها یک بار تجربه حضور در رقابت‌های آسیایی را با النصر عربستان دارد. این یک نقطه ضعف بزرگ برای اسکوچیچی است که تجربه‌اش محدود به رقابت‌های داخلی لیگ است. سرمربی تیم ملی ایران باید آن قدر تجربه رویارویی با حریفان آسیایی را داشته باشد تا تیمش در مصاف با آنها دچار اشتباهات معمول نشود. حتی کی‌روش هم در اوایل حضورش در ایران در مصاف با حریفان آسیایی و به خصوص عربی گیج می‌زد! و به مرور زمان متوجه شد که برای بردن این تیم‌ها چه روش و تاکتیک فنی و روانی را باید به کار گیرد. شاید به نظر برسد در مدت محدودی که اسکوچیچ برای آماده‌سازی تیم ملی در اختیار دارد او قادر نباشد اندیشه‌های تاکتیکی خود را در تیم پیاده کند. اما مهم آن است که او بتواند همه چیز را سر جای خود بگذارد. مهمترین وظیفه او در زمان اندک باقیمانده تا رقابت‌های مهم مقدماتی جام جهانی پیدا کردن سیستم مناسب آرایش بازیکنان و انتخاب صحیح بازیکنان برای هر پست است. و در کنار آن دادن نظم به اردوهای تیم ملی و خالی کردن اطراف بازیکنان از حواشی. حالا که او عهده‌دار هدایت تیم ملی شده چاره‌ای جز حمایت از او باقی نمی‌ماند و ادامه انتقاد از او اعتماد بازیکنان به او را سلب می‌کند و این می‌تواند معضل بزرگی برای تیم ملی باشد. اگر فوتبال می خواهد به جام جهانی صعود کند و افکار عمومی فوتبال خواهان حضور در جام جهانی ۲۰۲۲ است باید به اسکوچیچ و تیم ملی کمک کرد. تیم ملی که بیش از تاکتیک به همدلی و روحیه بالا برای صعود به جام جهانی نیاز دارد. ما مجبوریم به تیم ملی کمک کنیم. می فهمید؟ مجبوریم!