مسیر طولانی همیشه جستجوگر …!
مسیر طولانی همیشه جستجوگر …!

  مجید عابدینی راد ببین رضا، آدما اشتباه می کنن که بین ناکامی و موفقیت در هر کار و هدفی، تفکیکی عمده قائل می شن! این دو تا برداشت و فکر، یکی بدون دگری به کل نمی شه. تنها مرده ها هستن که یا کاملاً به موفقیت رسیده مرده ان و یا به کام و […]

 

مجید عابدینی راد
ببین رضا، آدما اشتباه می کنن که بین ناکامی و موفقیت در هر کار و هدفی، تفکیکی عمده قائل می شن! این دو تا برداشت و فکر، یکی بدون دگری به کل نمی شه. تنها مرده ها هستن که یا کاملاً به موفقیت رسیده مرده ان و یا به کام و جایی نرسیده چشم از این دنیا برداشته ان! آخه آخرش حرف سر همون جایی ست که ما آدما می خواهیم بهش برسیم! و از طرفی هم کامی که قراره از این دنیا بگیریم! متوجه ای؟
رضا نوشت: به نظر من اون چه رو که بهش موفقیت می گیم محدوده و معنی ش باز خیلی مشخص نیست، چون برداشت های هر کدوم مون از کام و مراد و موفقیت باهم فرق می کنه!
نوشتم: بذار این طور برات از راز موفقیت بگم که اساسش روی همیشه به دنبالش بودن، بدون بهش رسیدنه. ببین، به نظر من، یه آدم موفق و به جایی رسیده دیگه جایی برای بهش رسیدن نداره و از این نظر می شه گفت که کارش دیگه تمومه! چون اصلاً دیگه نه برای خودش بیشتر جلو رفتنش ثمر و خاصیتی داره و نه برای دیگران!
می افته توی خط خسته کننده تکرار و در جا زدن و روی همدیگه گذاشتن و کوه درست کردن! می دونی از روی عکس العمل و غرض ورزی که نمی گم! چون آدم به جایی رسیده، خب دیگه جایی براش نمی مونه که بخواد بهش برسه! درسته که تا دم ‍ِ مرگ هم یه دست و پاهایی می زنه، اما به هر حال او رو باید در وضع یه غریق در نظر گرفت!
رضا نوشت: آهان می خوای بگی که طرف چه غرق در نعمت حاصل از موفقیت و جایگاهش باشه، و چه غرق در نداری و دست و پا زدن در انواع و اقسام ناکامی ها، در هر دو مورد یه غریق محسوب می شه!
نوشتم: کمابیش درسته. معمولاً هم که دیده ای، مردم از روی ترحم به این جور آدمای حریص ِ کام های جور و واجور، و یا به اونایی که به کل وامانده از مواهب زندگی و بودن در این دنیا و در میان بقیه رها شده ان نگاه می کنن! اون نگاه از روی ترحم، باز در مورد ندار یا مال باخته هم همونه! مثلا اساس رابطه و عشق من و محبوبه اگه روی این قصه جستجوی مدام و خواستاری همیشگی نبود که دو روزه از میون رفته بود! رسیدن ها، رضا جون، فقط گول خودخواهانه بشر، و هدفی تحمیل شده از طریق تفکر حاکم در اجتماعه و بس! البته توی هر وضعی گول حرف اول رو می زنه!
رضا نوشت: یعنی همه تشویق آدما به موفقیت و رسیدن برای اینه که کار دنیا پیش بره؟ نه، من قبول ندارم! یعنی حرف تو برام خیلی خارج از قاعده می آد! اگه توی عشق ورزی ایده آل برای تو مبناش فقط روی همیشه خواهانی محض، و پیوند زدن ناکامی به کامیاری برای به سعادت رسیدن باشه پس توی مسائل مادی زندگی چی!؟
مگه می شه نداری رو به دارایی دوخت تا در وضعیت همیشه دوندگی برای به هیچ جا نرسیدن قرار گرفت!؟ تو یه وقت ها حرفایی می زنی که آدم شاخ در می آره!
نوشتم: رضا، بین خودمون باشه، تو خیلی قشنگ نیت من و طرز نگاهم به دنیا رو بیان کردی، اما عجیبه که حرفم رو غریب به حساب میاری!؟ اون چه که برداشت می کنم، نگاه نظامی و حافظ برای رسیدن به سعادتمندی توی این دنیا بوده می گم.
حالا توی مورد مادیات، مثل به فرض اولیه ترین چیز، یعنی سرپناه و خونه ای داشتن؛ باز من می گم اون جا هم همین قاعده هست که آدم رو سرزنده نگه می داره که همیشه بدنبال دستیابی بهش باشیف اما به دنبال صاحب شدنش نباشی! من یه آدمی رو می شناسم که نیم قرنه که همش به دنبال صاحب خونه شدن دویده و هنوز هم بهش نرسیده! خب نظیر این آدم توی جامعه مون خیلی زیاده! این بابا در نود سالگی و بالاتر از این باز هم اطمینان دارم با انرژی به جستجوش ادامه خواهد داد! تو این آدمو توی کدوم دسته قرار می دی؟ مجبوری رضا یه دسته خاص براش در نظر بگیری!
رضا نوشت: نکنه تو این جور آدما رو موفق تر از صاحب خونه ها می بینی! یعنی با نگاه تو صاحب هر چی شدن در این دنیا، به روزگار آدم به ته خط رسیده و بیهوده برای خودش و دیگران شباهت داره. و چون صاحب شده، دیگه به درد لای جرز می خوره! همینه؟! بالاخره باید قبول کرد که جامعه از بدو پیدایشش طبقاتی بوده و حساب هر طبقه از اون یکی جدا ست!
نوشتم: ببین سؤال اول تو در رابطه با موفق شدن و تا حدودی معنی این پدیده و برداشت بود! خب من فقط دارم می گم؛ داشتن و صاحب بودن با موفق بودن در زندگی همیشه هم راستا نیستن!
رضا نوشت: ببین، به فرض من الان هم زن دارم و هم خونه و دو تا بچه که برا خودشون دنبال سامانی مثل خود من یا بهتر از من، هستن؛ خب با این که بازنشسته شدم، به خاطر چندر غاز، سال هاست مشغول انجام کار شاق گردانندگی مسافر خونه حاجی هستم؛
حالا تکلیف من توی این جور دسته بندی های تو چیه؟ یعنی به اعتقاد تو جزو اون هایی هستم که کارشون به انتها رسیده، یا هنوز جای امیدی برام وجود داره؟!
نوشتم: رضا داری اذیت می کنی! من دارم از یه وضع ایده آل و تحول یافته صحبت می کنم! از جامعه امروز و معیارهاش که نمی گم. تو که ادعای موفق بودن در زندگی به خاطر رسیدن به این علائق دنیایی رو نداری و نداشته ای! پس برای تو هنوز جای امیدواری هست! چون آخرش خارج از این امکانات اولیه هنوز خواست بهبود وضع رو برای خودت و زنت و بچه هات داری. این جاست که وضع تو با اونی که پولش از پارو بالا می ره خیلی فرق می کنه!
این همه چیز داری دیگه انگیزه ای برای بودن باقی نمی ذاره! متوجه ای؟ طرف به آخر غرض از زنده بودنش رسیده و از اون جا به بعد دیگه می افته توی وضع ول معطلی! من کل حرفم اینه که باید همیشه در راه رسیدن و به دست آورن و ایجاد شرایط رسیدن قدم برداشت.
رضا نوشت: آهان، می فهمم. چون الان با شرایط فعلی آدمی مثل خود تو، یا اون کسی که می شناسی، حداقل ده یا بیست سال دیگه وقت در این دنیا لازم داره تا به نیت صاحب خانه شدنش برسه! یک بار هم راجع به تموم کردن و ناتموم گذاشتن چیزها یادمه که باهم خیلی صحبت کردیم. اون جا هم تو ایده اتمام رو معادل با مرگ و تموم کردن می دونستی!
نوشتم: خب همین الان در زبان هم که می بینی تموم کردن و مرگ یه معنی رو می ده! حالا از عشق به معشوق و به مال گذشته، در مورد عشق به کار هم قضیه به همین صورته!
اگه یک کاری رو تا انتها بری و بقول معروف توش موفق هم بشی، دیگه کارت در اومده و کیف از انجام اون کار، و عشق ورزیدن بهش هم پایان می گیره! قبول نداری!؟ حالا به فرض در رابطه با کار ِ بی انتهایی که من دارم به جلو می برم هر چه بیشتر جلو برم باز توش تموم شدنی در بین نیست! یعنی که توی چنین وضعی کیفش دائمی و مستمره!
هیچ جور دیگه ای به خوشبختی نمی شه رسید الا افتادن در یک مسیر طولانی همیشه جستجوگر با اعتقاد باقی موندن، با امید و اشتیاق به رسیدن به ساحلی برای پهلوگرفتن و بعد هم خوبیش اینه که در وضع تمرکز، فکر روی اسباب رسیدن خود و جامعه هم سریع تر متحول می شه!
رضا نوشت: الان بهتر می فهمم که تو چی می گی! یعنی منظورت دست آخر کیف بری از بودن و چشیدن واقعی از لذات زندگی ست! اون جایی که مرز بین موفقیت یا ناکامی، تمومی و نیمه کارگی، از بین رفته، راه به سعادت رسیدن برای بشر باز می شه. تو آخرش می گی اعتبار اصلی رو باید به مستمر «در مسیر بودن» و «حرکت و جهت گیری درست برای رسیدن» قرار داد و به کل نباید آدم در تعصب به رسیدن، و در جلوی صف تصاحب و تملک قرار بگیره! و برای اون رسیدن هم تازه پا روی خیلی از ارزش ها بذاره و خیلی ها رو هم زیر پر و پای خودش خرد کنه و از نفس بندازه! همینه؟
نوشتم: خلاصه برای همینه که به فرض با اینکه من توی زندگی هر جدایی رو‌ چه در رابطه با یه شریک زندگی و یا یه دوست و یا یه سازمان و همکاران مربوط به دوره ای مشخص، به عنوان منابع مهم درک و یادگیری از واقعیت ها تلقی کرده ام.
می دونی آخه من غم های ناشی از این جور وقایع تلخو، در هر مورد، مثل یه گنج در درون خودم نگه داشته ام و سعی در تحلیل و درس گیری ازشون کرده ام و برام خنده داره که کسانی نام شکست رو‌ روی این تجربیات سازنده بگذارن! به برداشت من این راهیه که نظامی و بعد از او حافظ برای به سعادت رسیدن ما آدما بر روی کره خاکی، توصیه کرده ان!
رضا نوشت: ببینم به فرض اگه بعد از همه تلاشات آخرش نتونی به اون کار نهایی مورد نظرت در رابطه با تصحیح آثار نظامی و حافظ برسی اونوقت چی؟ یعنی با این نرسیدن احتمالی تو چه برخوردی خواهی داشت؟
نوشتم: ببین این سؤال تو رو چندین بار از خودم در طول این مدت طولانی کار روی این آثار کرده ام. اولاً به اون مرحله رضایت کامل که از حالا بهت بگم هیچ وقت نخواهم رسید! من نهایت تلاشمو خواهم کرد، اما همیشه این احتمال نرسیدن به اون غایت تعیین شده برام وجود خواهد داشت!
بعد هم تازه به خودم می گم همه این سالا رو در بالاترین وضع لذت بری ازشون گذرانده ام و روح خودم یکی رو حداقل صفا داده ام! چه بهتر از این؟ بعد هم همون کارهای نیمه انجام شده من شاید بتونن در آینده به درد محققانی که بخوان بقیه این راهو ادامه بدن بخورن….
رضا نوشت: یعنی اونی که توی این معرکه خودشو توی راه موفقیت های بزرگ، بدون نیت رسیدن بهشون، قرار می ده و جلو می ره، دست آخر سعادتمند تر از بقیه از آب در می آد! حالا خواه در رابطه با یه همسر ِ از هر نظر یکتا باشه، یا کار و فکری بکر و بسیار خاص، و یا مال و منال این دنیایی! توی راه کسب دائم بودن، بدون نیت به هر قیمت رسیدن! همینه؟
نوشتم: بابا تو دیگه کی هستی که نیت و غرض های اصلی منو بهتر از خودم، با زبانی گویا، بیان می کنی و خوب می شناسی! خب دیگه دیر وقت شده و من کمی باید استراحت کنم تا فردا سرحال باشم. راستی جای من یه دوری هم توی خیابون زیبای مختاری بزن که دلم برای دیدنش یه ذره شده!
پاریس ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۱