جعفر مومنی / یک- حتی اگر قبول کنیم شناخت فوتبال ایران، یک امتیاز است برای مربی بعدی تیم ملی، اسکوچیچ چقدر از آن بهره میبرد؟ اسکوچیچ چقدر فوتبال ما را میشناسد؟ در استقلال نبوده، در پرسپولیس، ذوبآهن، تراکتور و سپاهان. پس چه سطحی از فوتبال ما را میشناسد؟ خونه به خونه، نفت آبادان و […]
جعفر مومنی /
یک- حتی اگر قبول کنیم شناخت فوتبال ایران، یک امتیاز است برای مربی بعدی تیم ملی، اسکوچیچ چقدر از آن بهره میبرد؟ اسکوچیچ چقدر فوتبال ما را میشناسد؟ در استقلال نبوده، در پرسپولیس، ذوبآهن، تراکتور و سپاهان. پس چه سطحی از فوتبال ما را میشناسد؟ خونه به خونه، نفت آبادان و ملوان کجای فوتبال ما هستند؟ حتی خود اصل ماجرا زیر سؤال است. کار با سردار آزمون، جهانبخش، قدوس، مجید حسینی، میلاد محمدی و دیگران چه ربطی به شناخت فوتبال ایران دارد؟ تیم ملی ما حداقل تا هشتاد درصد ترکیب مشخصی در زمین و در لیست بیست و سه نفره دارد. بس کنید این حرف بیربط شناخت را. سردار آزمون را پائولو سوسا در بحرین و کاتانچ در عراق بهتر از اسکوچیچ میشناسند. حتی شاید مربیای در انگلستان، کمکمربیای در اسپانیا و مدیریتی در پرتغال.
دو- اسکوچیچ رزومه ندارد. بحث درباره رزومه او، بیفایده است، چون او اساسا کارهایی انجام داده نهایتا در حد رسیدن به نیمکت ذوبآهن. مخالف هستید؟ دلیل بیاورید. کدام موفقیت؟ موفقیت با خونهبه خونه؟ گوشهای ما دراز است که در رزومهاش مینويسید رساندن خونه به خونه به فینال حذفی؟ کاری که نکونام تا نیمهنهایی انجامش داده بود. اینکه مثلا بنویسیم تیم تیغدارش در هفته آخر با تفاضل گل از صعود جا مانده، چه معنایی دارد؟ رزومه است؟ موفقیت است؟ پس جواد نکونام که در همان سال با خونه به خونه موفق شد و بعد هم نساجی را در رده پنجم گرفت و به لیگ برتر رساند، چرا نباید مربی تیم ملی باشد؟ البته جواد هم برای نیمکت تیم ملی مناسب نیست. مگر او نبوده در النصر که جانشین والتر زنگایی شده که در فوتبال ما از اسمش هم فرار میکنند. تیمی که با زنگا از ٢۴ بازی، ٢ باخت داشته، مگر با اسکوچیچ در ٢١ بازی، ٨ بار نباخته؟ مگر او نبوده که تیم قهرمان فولاد حسین فرکی را در لیگ بعدش پنجم تحویل داده؟ در آسیا فقط یک برد از شش بازی، در جام حذفی از پارسه تهران شکست خورده و در فصل دوم حضورش چطور؟ چرا فولاد بهتر نشد؟ از ١١ بازی، ٧ باخت و اخراج. کدام روزنه امید را در رزومه او میبینید؟ موفقیت در نفت آبادان؟ فوتبال ایران پر است از موفقیت تا نیمفصل. ما حتی کارهای بزرگی در پایان فصل دیدهایم. عبداله ویسی، استقلال خوزستان را قهرمان کرده. حسین فرکی، فولاد را. سایپا با دایی قهرمان شده و نمونههای موفق دیگری. چرا آنها گزینه نیمکت تیم ملی نیستند؟ این تفاوت کجاست که ما نمیبینیم؟ دلیلش چیست که اسکوچیچ را در حد نیمکت تیم ملی دیدهاید؟
سه- نتایج اسکوچیچ به ما القا نمیکنند که با یک مربی برنده سر و کار داریم. پس او باید از نظر فنی متفاوت باشد. برای مثال روبرترو دهزربی در ایتالیا برای فوتبالش قابل احترام است. جامپائولو برای فوتبالش سرمربی میلان میشود و ستین را برای تفکراتش به نیوکمپ راه میدهند. اسکوچیچ فوتبال دارد؟ چند نفر در فدراسیون، در رسانهها، در همه ایران میتوانند از فوتبال او بگویند؟ من میتوانم از فوتبال گلمحمدی برای شما بنویسم. حتی همه ما از قلعهنویی، یک مدل فوتبالی در ذهن داریم. اسکوچیچ کجای کار است؟ میخواهد چه نوع فوتبالی را در تیم ملی پیاده کند؟ من نمیدانم. احتمالاً شما هم نمیدانید. هیچکس نمیداند؛ طنز ماجرا همینجاست.
چهار- میگویند تاکتیسین است. حرف روی هوا. اگر اسکوچیچ تاکتیسین است، پس استراماچونی چه بود؟ استراماچونی که خودش از مربیان سطح یک دنیا، چند فرسخ فاصله دارد. چرا با ما حرف نمیزنید؟ بنویسید چرا فکر میکنید اسکوچیچ تاکتیسین است و مثلا تارتار نیست.
پنج- میگویند تنوع تمریناتش زبانزد بازیکنان است. کدام بازیکنها؟ بازیکنهای نفت آبادان؟ چند مربی مگر دیدهاند؟ مگر همین حرفها را در مورد پائولو سرجیو نشنیدیم؟ چرا او نباید سرمربی تیم ملی باشد، با سابقهای به مراتب بهتر از اسکوچیچ؟ اصلاً کی گفته در تمرینات، تنوع مهمترین اصل است؟ چند نفر در فوتبال ایران از مدل تمرینات کیروش با خبرند؟ او ٨ سال فوتبال تیم ملی را با مدل تمرینی periodisation tactic جلو برد. مدل خاص مربیان پرتغالی. چقدر در مورد این مدل تمرینی میدانیم؟ خاویر تاماریت دستیار اسپانیایی مائوریتسیو پلگرینو که از علاقمندان به این روش تمرینی است، اعتقاد دارد در ٩٠ درصد تصمیمات بازیکنها، با عادتها سر و کار داریم. عادتهایی که در تمرینات ایجاد میشوند؛ با تکرار. پس تنوع در تمرینات، همیشه نمیتواند نشانه خوبی باشد. ضمن اینکه درست بودن تمرین، مهمترین مسئله است. از کیروش بخوانید: «نکته کلیدی در آماده سازی هر تیم، انجام تمرینات هستند. همیشه باید بدانیم چه تمرینی برای بازیکنان در نظر گرفته شود تا آنها موفق شوند. برای مثال تمریناتی که من در تیم ملی چندین بار برای حفظ توپ انجام میدهم شاید تمریناتی نباشد که یک مربی دیگر در تیمی با آن به اهدافش برسد. چون من با توجه افکاری که دارم تمریناتم را طراحی میکنم تا تاثیرگذاری زیادی در تیمم داشته باشد. به همین دلیل برخی مربیان ایرانی درک دیگری از تمرینات حفظ توپ من دارند. وقتی شما در تیمی مثل منچستر کار میکنید ۱۰ بازیکن انگلیسی دارید که با طرز تفکر خاص مدرسهای انگلیس بزرگ شدهاند. در کنار اینها بازیکنانی از فرانسه، آرژانتین یا ایتالیا در اختیار دارید پس شما باید با انجام یک تمرین مناسب کاری کنید تا شور و اشتیاق بازیکنان حفظ و تمام بازیکنان با طرز تفکر مختلف کنار هم جمع شوند. در نتیجه شما باید تصمیماتی بگیرید که به روز و آپدیت باشد و با بازیکنان تطبیق پیدا کند و با دست گذاشتن روی نقاط تاثیرگذار به اهدافتان برسید.»
شش- مدیریت اسکوچیچ چگونه است؟ با کدام تجربهاش، به این نتیجه رسیدهاید که میتواند تیم ملی را مدیریت کند؟ مثلا برای دهبیازی میشد تجربه ٧ سالهاش در آلبانی را مثال زد. در مورد اسکوچیچ چه؟ از بازیکنهای تیم ملی، کوچکتر نیست؟ از جایگاهی که اشغال کرده چطور؟ چطور میخواهد حواشی را جمع کند؟ چند نفر از او حمایت میکنند اگر تصمیم بگیرد سردار آزمون یا مهدی طارمی را از تیم کنار بگذارد؟
هفت- کنار مربی بزرگ نبوده. در تیم بزرگی نبوده. در لیگ بزرگی سابقه مربیگری نداشته. از کشوری نیامده صاحب فوتبال. کروات ها کجای دنیای مربیگری فوتبال هستند؟ از بهترینهای کروات هم نیست. سالهاست از جایی جز ایران پیشنهاد ندارد. مگر دیگران دیوانهاند که مربی به این ارزانی را استخدام نمیکنند؟ حتی گزینه نمیشود. کادر مربیگری ندارد. فلسفه فوتبالی مشخصی ندارد. دیگر ادامه نمیدهم.
هشت- با دروغ آمده؛ با فریب. مدل آمدنش به اندازه خودش روی نیمکت تیم ملی، زشت است. بحثهای زیادی اطرافش وجود دارد. راهی نداریم جز اصلاح این اشتباه. اخراج نه، بنویسید لغو انتخاب اسکوچیچ و ماجرا را تمام کنید. حالا که با انتخاب او فهمیدهایم مربی خارجی ممنوع نیست. ممنون آقای اسکوچیچ بابت این چند ساعت. بزرگترین خدمت شما به فوتبال ایران همین بود. ما به مربی خارجی بزرگتر نیاز داریم.