«“پاییزبرگ“ میدان مشق به پهنهای بزرگ با برگ که انتهای تصویرش را پسزمینهای خاکستری و دودآلود شکل داده، تبدیل شده است. خزان یا برگریزان آمیخته با هوای آلوده، که تصویرش با تصویر همیشگی فرق دارد. اما پا به این تصویر که میگذارید تا تجربه محیطی را هضم کنید، میدان مشق با بوی […]
«“پاییزبرگ“ میدان مشق به پهنهای بزرگ با برگ که انتهای تصویرش را پسزمینهای خاکستری و دودآلود شکل داده، تبدیل شده است. خزان یا برگریزان آمیخته با هوای آلوده، که تصویرش با تصویر همیشگی فرق دارد. اما پا به این تصویر که میگذارید تا تجربه محیطی را هضم کنید، میدان مشق با بوی گندی آمیخته به شما هجوم میآورد که تصویر پیشگفته را لایهای دیگر میافزاید و این نشانه محیطی خود دلالتی را ایجاد میکند.»
موزهدار و کنشگر اجتماعی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «حالا میدان مشق دیگر آن میدان مشق سابق نیست بلکه باید به آن به مثابه یک اثر هنری نگاه کرد. وقتی از یک اثر به اصطلاح هنری صحبت میکنیم، هر کس حق دارد خوانش و برداشت خودش را داشته باشد.
حالا هنرجویان دانشگاه هنر از این قزاقخانه بیرون زدهاند تا خارج از درس و نظام رسمی کاری بکنند کاری که سه سال پیش با مشکل حتی برای یافتن برگ شروع شد و ماموران میدان حاضر نشدند بگذارند برگهای میدان سر جایشان بمانند (البته امسال هم هر روز همان کار را کردند).
حالا «پاییزبرگ میدان مشق» هم به ترکیبی اینچنین تبدیل شده است، پهنهای بزرگ با برگ که انتهای تصویرش را پسزمینهای خاکستری و دودآلود شکل داده است. حالا میتوانید خزان یا برگریزان آمیخته با هوای آلوده را ببینید. اینگونه است که این تصویر خزان با تصویر همیشگی فرق دارد. اما پا به این تصویر که میگذارید تا تجربه محیطی را هضم کنید، میدان مشق با بوی گندی آمیخته به شما هجوم میآورد که تصویر پیشگفته را لایهای دیگر میافزاید و این نشانه محیطی خود دلالتی را ایجاد میکند.
(اگرچه شهرداری مرحمت کرده است و برگهای پارک شهر را مدتی انباشته کرده تا در اثر هنری اهل دانشگاه هنر شریک شود اما ماموران به حکم وظیفه فقط رفع تکلیف کردهاند و به کیفیت این انباشت و انتقال توجهی نداشتهاند و در نهایت با خود نشانهای بر تابلو پاییزی میدان مشق افزودهاند و بویایی امکانی را به این هنری محیطی داده است تا معنایی دیگر افزوده شود.)
در لابهلای برگها را که بگردی آشغالهایی هم به چشم میخورد.