فیلم «پوست» ترکیبی از چند ژانر وحشت، عاشقانه، آیینی و اسطورهای است که اتفاقا در سینمای ایران کمتر فیلمی در ژانر وحشت و آیینی و اسطورهای ساخته شده است و این خود مایه تاسف عمیق است که با همه افسانههای محلی و باورهای قومی، در سینما به جز چند مورد انگشت شمار فیلمی در […]
فیلم «پوست» ترکیبی از چند ژانر وحشت، عاشقانه، آیینی و اسطورهای است که اتفاقا در سینمای ایران کمتر فیلمی در ژانر وحشت و آیینی و اسطورهای ساخته شده است و این خود مایه تاسف عمیق است که با همه افسانههای محلی و باورهای قومی، در سینما به جز چند مورد انگشت شمار فیلمی در این مایهها دیده نشده است و البته این بزرگترین اشکال فیلم عدم توانایی در برقراری ارتباط میان موضوعات مختلف و ساخت یک مولتی ژانر است.
موضوع فیلم حول محورهای عشق، جادو و خرافه پرستی میگردد و برگرفته از افسانههای قدیمی آذربایجان است. برادران ارک برای باورپذیرتر کردن ماجراها و القای حس عاشقانه فیلم به مخاطب، زبان محلی و فضاهای محلی را برگزیدهاند و برای ساخت بخش وحشت و جادویی ماجرا هم از جلوههای ویژه سنگین و هالیوودی استفاده نکردهاند و این شاید تنها نقطه قوت فیلمنامه است چرا که در پرداخت و ساخت سکانسهای وحشتناک فیلم، با عدم بهره گیری از موسیقی و حرکات خاص دوربین و قاب بندیهای نادرست از یکسو و نشان دادن اجنه و فضاهای وهمآور قبرستان در حالی که طراحی صحنه و لباس درخشانی ندارند.
در نهایت تاثیری که مد نظر سازندگان است روی بیننده گذاشته نمیشود و آنطور که باید و شاید درگیر این فضاهای خوفناک نمیشود. توجه به این نکته ضروری است که ساخت فیلم در این ژانر بهخصوص با امکانات کم هم میسر است، مثال قابل قبول برای بیننده ایرانی تماشای فیلم دیگران بر پرده سینما است که با بهره گیری از فضاسازی و طراحی صحنه و لباس و گریم و فیلمنامه چفت و بست دار درست، تا لحظات آخر و قبل از رازگشایی نهایی، بیننده کاملا درگیر فضا است و مشتاقانه فیلم را دنبال میکند و این اتفاقی است که در پوست نیفتاده چرا که فیلمنامه گره گشایی و نقاط عطف قوی ندارد و شاید بهتر بود که این فیلم هم در قالب فیلم کوتاه داستانی ساخته میشد تا تاثیر نهایی خود را روی بیننده بگذارد.
از دیگر سو ساخت فیلم به گونه ایست که انگار تماشاگر فیلمی مستند داستانی هستیم و همانطور که در سطور پیشین اشاره کردم، ناتوانی داستان و الکن بودن آن در دو بخش افسانهای و باورهای عامیانه از یکسو و تم عاشقانه فیلم از سوی دیگر و عدم ارتباط این دو موضوع کلی و آن پایان هپیاند که انگار به فیلم سنجاق شده است همه و همه باعث میشوند که با فیلمی کشدار و حوصله سربر مواجه باشیم.
البته نمیتوان از این موضوع غافل شد که جسارت کارگردانان در ساخت چنین اثری – آن هم در سینمایی که به جز فیلمهای اجتماعی و پرداختهای اغراق شده از مشکلات و معضلات جامعه امروز ایران فیلم قابل توجه دیگری حداقل در این دوره از جشنواره شاهد نبودیم- قابل تقدیر است چون بدعت و نوآوری در ژانر، استفاده از افسانهها و داستانهای فولکلور ایرانی، استفاده از جغرافیایی غیر از تهران خاکستری در فیلم و به کارگیری زبانی پرکاربرد یعنی آذری در فیلم از یکسو و ورود به مسائل ماورایی که در دین هم به آنها اشارات فراوان شده و اثرات ورود عوامالناس به حوزه علوم غریبه و مشکلات پیش آمده از این ورود افراد ناآگاه و استفاده نکردن از چهرههای مطرح و مشهور سینمایی، همگی در سینمای ایران تازه و نو هستند و برای تماشاگر دلزده و خسته از دیدن مشکلات ریز و درشت که از فرط تکرار در فیلمها به ماجرایی ملالآور تبدیل شدهاند.
دیدن این فیلم در این فضا میتواند تازگی داشته باشد، به شرطی که همه اینها در یک قالب درست ساخته شده و در نهایت اثری روی پرده سینما برود که مناسب مدیوم فیلم بلند سینمایی باشد تا سازندگان اثر، به هدفی که داشتهاند برسند و متاسفانه این فیلم علیرغم استفاده از سوژهای نو و کمتر پرداخت شده و بازی نسبتا خوب نابازیگران فیلم نمیتواند تماشاگر را تا لحظات آخر به دنبال خود بکشاند.