پرداختن به زندگی برخی هنرمندان موسیقی، کار آسانی نیست زیرا با نگاه دقیق به کارنامه آنها کافی ست تا به شاخص بودن آن ها پی برده شود. عبدالوهاب شهیدی، نمونهای از آن گروه انگشت شمار در هنر آواز ایرانی است. پژوهشگران موسیقی او را در زمره نوآوران موسیقی سنتی جای میدهند. نحوه خواندن، استفاده […]
پرداختن به زندگی برخی هنرمندان موسیقی، کار آسانی نیست زیرا با نگاه دقیق به کارنامه آنها کافی ست تا به شاخص بودن آن ها پی برده شود. عبدالوهاب شهیدی، نمونهای از آن گروه انگشت شمار در هنر آواز ایرانی است. پژوهشگران موسیقی او را در زمره نوآوران موسیقی سنتی جای میدهند. نحوه خواندن، استفاده از تحریرهای ویژه و بکارگیری خط ملودیهای غیر متعارف، از دلایلی است که به او لقب موسیقیدان نوآور سنتی را دادهاند. تشخص صدای او که با رنگ و بوی عرفانی درآمیخته است با شعر فاخر کلاسییک ایران همخوانی بسیار دارد.
عبدالوهاب شهیدی متولد یکم مهر ۱۳۰۱ خورشیدی در «میمه» اصفهان بود. او از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنری خود را با فراگیری آواز، سنتور و عود نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. شهیدی بهجز آواز خواندن و آهنگسازی، نوازندهای منحصربهفرد با ساز عود بود. او همچنین سابقه همکاری با استادانی مانند جلیل شهناز، فرامرز پایور، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی را داشت. او بهویژه در رادیو و تلویزیون حضوری پررنگ داشت و به عنوان خواننده «برنامه گلها»ی رادیوی ایران نیز شناختهشده بود.
محمدرضا شجریان در توصیف جایگاه هنری عبدالوهاب شهیدی در موسیقی ایرانی او را «بزرگمرد هنر آواز ایران» خطاب میکرد و هوشنگ ابتهاج نیز دربارهاش گفته بود: «شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که درباره هنرمند داشتم. همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش.»
مجموعه برنامه پر طرفدار «گلهای تازه » را می توان گل سر سبد برنامه های آن مقطع حساب کرد و به سبب همراهی شنوندگان، گلهای دیگری نیز به این سبد عطرآگین افزوده می شود که با نام های خوشرنگ گلهای جاویدان و گل های صحرایی می درخشد.
عبدالوهاب شهیدی دانش آموخته مکتب اصفهان است و شاید دلیل این امر زادگاه او باشد اما او بر این نظر است که «مکاتب موسیقی، از نظر کلی، تفاوتی با هم ندارند و انتخاب این نامها چون مکتب اصفهان، مکتب تهران و مکتب تبریز به لحاظ محلی و موقعیت جغرافیایی است.
عبدالوهاب شهیدی، با پویندگی و تلاش تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی در این برنامه های ماندگار شرکت فعال دارد. همچنین این هنرمند گرامی، چندین بار در برنامههای جشن هنر شیراز شرکت می کند تا برای مهمانانی که از چهارگوشه دنیا آمده اند هنر فاخر ایرانی را به رخ بکشد. در این برنامهها شهیدی با هنرمندان شاخصی چون جلیل شهناز، فرامرز پایور، اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمت الله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی همراهی می کند.
عبدالوهاب شهیدی با اجرای بیش از ۲۳۰ برنامه که رتبه سوم بیشترین برنامه موسیقی در گلها را دارد شاید از نظر کمیتی، آمار بالایی داشته باشد اما از منظر کیفیت اجرا، هیچگاه او کم نمی گذارد و برای اجرای کارهایش وسواس ویژه خود را دارد تا شم سخت پسند مخاطب ایرانی همچنان آثار نو به نوی او را دنبال کنند.
شهیدی در عرصه دیگری هم خود را می آزماید که نتیجه ارزشمندی حاصل می شود؛ بطور قطع، اجرای آوازهای محلی، ریسک بالایی می طلبد. اما شهیدی از بوته تجربه به سلامت عبور می کند و نمی سوزد! تصنیف معروف «زندگی » با مطلع «آن نگاه گرم تو »، رتبه یالایی در این عرصه حساس کسب می کند. «زندگی »، در واقع نام یک آلبوم است که درحوزه موسیقی سنتی تنظیم شده و هنرمند سرشناسی چون فرامرز پایور در این شاهکار هنری حضوردارد.
او ساز محوری یعنی سنتور را با استادی می نوازد تا نمونه ای تحویل دهد که با شنیدن مکرر آن، ملالی حاصل نشود. اشعار به کار رفته در این آلبوم از خواجه حافظ شیرازی و هما میر افشار است. تصنیف معروف زندگی با مطلع اون نگاه گرم تو، چنان کولاک می کند که وقتی برای نخستین بار در ۱۳۴۷ خورشیدی در شیراز شنیده می شود حال و هوای موسیقی را جانی دوباره می بخشد تا نوار توفیقات موسیقی ایرانی در دوره معاصر تداوم یابد.
مگر چند قطعه ماندگار تاکنون توانسته اند در این نود سال اخیر خودنمایی کنند؟ ترانه هایی چون «مرا ببوس » با صدای حسن گلنراقی، «تو ای پری کجایی» از حسین قوامی، «ای ایران » و «الهه ناز» از غلامحسین بنان، « روی برگی بنویسیم »، «چرا عاشق نباشم » و « مرحبا دل » از اکبر گلپایگانی، «کهکشان » و روزهای بی غروب » از محمدنوری، «مرغ سحر»، « بیداد » ، «آستان جانان » و « ایران ای سرای امید » از محمدرضا شجریان، در کنار آثار خوب عبدالوهاب شهیدی، قطعاً در سینه ملت ایران باقی خواهد ماند. خود این هنرمند تعبیر کوتاه و زیبایی در باره عمر طولانی برخی قطعه ها دارد که شنیدنی ست: «کاری که اصیل باشد، همیشه دیده میشود.». البته شهیدی قطعات جاوید دیگری هم دارد؛ از آن میان میتوان به تصنیفهایی مثل «یار بی وفا»، توجه کرد. عبدالوهاب شهیدی قطعات قدیمی معروفی مانند آثار عارف قزوینی را نیز اجرا کرده است که از میان آنها میتوان به تصنیفهای «گریه را به مستی بهانه کردم» و «گریه کن» اشاره کرد.
استاد عبدالوهاب شهیدی، به جز خوانندگی در عرصه موسیقی سنتی ایران، به نوازندگی یک ساز بسیار قدیمی هم روی می آورد؛ عود ساز حساسی ست که وقتی با شنیدن یک قطعه آوازی، در میان سازها نوبت به او می رسد خود به خود، دلهای مشتاق را به یک سکوت سوق میدهد تا با احترام بیشتری نوای ایرانی را دنبال کند. نوایی که به او کمتر پرداخته شده و از حرف های ناگفته در دل ها حکایت دارد.
می توان گفت که عود با صدای نجواگونه اش، نقطهعطفی برای خط سیر یک ترانه محسوب می شود. شهیدی سالها در جامعه باربد فعالیت میکرد که کانونی برای فعالیت های موسیقایی محسوب می شد. محمدرضا شجریان از اعضای قدیمی این جامعه درباره عبدالوهاب شهیدی می گوید: «استاد مهرتاش، موسس جامعه باربد، عشق و علاقه عجیبی به آقای شهیدی داشتند و او را اعتبار «جامعه باربد میدانستند… او دارای منشی بزرگوارانه در موسیقی ماست. هر جا که او بود، بالاترین عنوان هنری را داشت… اعتبار شهیدی چنان زیاد بود که همیشه خودم را پشت او پنهان میکردم تا کسی مرا نبیند. من از او یاد گرفتم که رفتار هنری باید چگونه باشد. »
این نوازنده قهار ساز عود، سبکی در این ساز به وجود می آورد که تا به امروز، علاقمندان این ساز،آن را پی گرفته اند و آنچه را هنرجویان آموزش میبینند، شیوه عودنوازی این هنرمند است. یعنی نواختن آن به شیوه ای که در موسیقی کهن اقوام بوده. او در این باره میگوید: «سنتور ساز اول من بود اما با صدای ساز عود از «رادیو خاورمیانه عربی» آشنا شدم و خیلی تحت تأثیر این صدا قرار گرفتم. آقایی بود به نام «خضوری» از یهودیان عراق و از ترس آن که به اسرائیل نبرندش، از بصره به ایران آمده بود. وقتی به جامعه باربد آمد، آقای مهرتاش او را استخدام کرد.
او استاد قانون بود اما در نوازندگی عود هم تبحر داشت. به طور اتفاقی با ایشان برخورد کردم و برایم یک عود آورد و طرز کوککردن و انگشتگذاری را به من یاد داد. چون با تار آشنایی داشتم خیلی زود با عود ارتباط برقرار کردم. من تنها کاری که روی عود انجام دادم این بود که این ساز را از فراموشی بیرون آوردم و صدایی که امروز از ساز عود شنیده میشود نتایج زحمات من و شیوه کاریام است. من سبک نواختن تار را روی عود پیاده کردم و سالها در این باره تلاش کردم. شنیدم که قرار است این ساز به نام ایران ثبت جهانی شود و از دوستانی که در این باره زحمت میکشند تشکر میکنم؛ چرا که اتفاق بسیار خوبی است و هر آن چه را در راه کشورم ایران باشد و صورت بگیرد، حرفی ندارم و موافقت خود را اعلام میکنم.»
اما برای شهیدی زمانی فرا می رسد که با وجود دارا بودن کوهی از تجربه، خلوت گزینی پیشه می کند و از خنیاگری در میان مردم، دست می شوید. البته او اکنون هم امیدش را نبریده و به حیات دوباره موسیقی ایران باور دارد. زیرا او به نسل جوانی ایمان دارد که با عشق و شور ملی، در پی آبادانی موسیقی اصیل است.
عبدالوهاب شهیدی دو دکترای موسیقی دارد که از نوع درجه یک هنری است؛ یکی برای ساز عود و دیگر برای آواز اصیلش. او سبکی منحصر به فرد در خواندن تصنیف ها دارد و میگوید: «صدا بیانکننده شخصیت انسان است. شخصیت من هم به گونهای تعیین شده بود که موسیقی اصیل یعنی موسیقی محلیهای کشورمان که فولکلور است را بیاموزم و بخوانم که بیشترین آن هم آثاری از بزرگان موسیقی در دوره ساسانیان است. من موسیقی فولک را دنبال کردم و روی آهنگهایی که بجای مانده بود اشعار بزرگان را پیاده کردم. تمام این آثار ریتمیک بود و در واقع کاری کردم که کسی از موسیقی من خسته نشود و الحمدلله هم انجام شد.»