داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا / «متلک به قلم مرحوم دهخدا، حرف مفت، دریوری، کلفتگویی، حرف برخورنده، شوخی و مزاح زننده معنی شده است. خشونت گفتاری، توهین زبانی و نگاههای خیره و چندشآور در جامعه معضلی است که متأسفانه به گستره تاریخ و به وسعت جهان فراگیر است. حتی در کشوری مانند عربستان […]
داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا /
«متلک به قلم مرحوم دهخدا، حرف مفت، دریوری، کلفتگویی، حرف برخورنده، شوخی و مزاح زننده معنی شده است. خشونت گفتاری، توهین زبانی و نگاههای خیره و چندشآور در جامعه معضلی است که متأسفانه به گستره تاریخ و به وسعت جهان فراگیر است. حتی در کشوری مانند عربستان و در شهرهایی مثل مکه و مدینه هم علیرغم محجبه بودن زنان، از این نوع سوءرفتار جامعه در امان نیستند. در این مقال به ریشهیابی فرهنگی این پدیده مذموم خواهیم پرداخت.
با علم به این حقیقت که آزار خیابانی یک بازخورد اجتماعی است، میتوان بهسادگی دریافت که به هیچوجه نمیتواند معلول یک علت باشد. شکی نیست که این بزه جنبههای فرهنگی گستردهتری دارد و تقلیل آن به یک علت مثل روابط محدود جنسیتی درک ما را در ماهیت حقیقی این آسیب دچار مشکل میکند. چنین رفتار ناهنجاری حتی در کشورهایی با روابط باز بین جنسیتی هم وجود دارد. پس علت واقعی بروز چنین رفتار سخیف و دامنهداری در جوامع مدنی چه میتواند باشد؟
در این مقوله شاید علت و معلول هردو در یک کلمه خلاصه شوند؛ آگاهی. اغلب بانوان در مواجهه با چنین اتفاقی سکوت را ترجیح میدهند؛ گاهی از روی وحشت و گاه بابت حفظ آبرو و این گاهی خود موجب شیوع چنین رفتار نامناسبی با گستاخی بیشتر میگردد. آموزش آداب و افزایش سطح آگاهی تنها راه گریز از واکنشهای مذموم بشری در معاشرت و برخورد با سایرین است. دانش جامعهشناسی صریحا میگوید قویترین فاکتوری که منجر میشود شخصی در اجتماع مرتکب متلک گفتن شود، ضعف تربیتی او در بنیان خانواده است. بیتردید، خانواده اولین نقطه استراتژیک در جبهه آموزش است. پیشینه و سبک زندگی و نوع تربیت هر شخص در جامعه، نقشی مهم در بروز رفتارهایی مانند گستاخی افراد دارد. افزایش سطح توانمندی ذهنی و جسمی اطفال، سازگاری با محیط پیرامون، مسوولیتپذیری، استقلال عاطفی و هدفمند بودن احساسی، مؤلفههایی است که اگر خانوادهها روی آن تمرکز کنند، بخش عمدهای از آسیبهای رفتاری افراد ساکن یک جامعه قابلکنترل خواهد بود. جامعه سنگر دوم کارزار تعلیم و تربیت در مسیر یک توسعه فرهنگی بهحساب میآید.
استدلالی منطقی مشخص میسازد که یک شهر و اجتماع ناهنجار، شهروندان ناهنجار تربیت میکند. توجه به بعد دیگر مشکل موردبحث خاطرنشان مینماید که سهم کلانی از مزاحمتهای رایج در جامعه، متلکهای جنسی است؛ الفاظی لجامگسیخته که از محرومیت و ناکامیهای جنسی نشأت میگیرد. اینجاست که جایگاه ارزشهای مذهبی و تدین در یک کلنی بهعنوان یک عامل بازدارنده رخ مینماید. هرگاه جامعهای از فرهیختگی دور بماند و نقش تربیت علمی و باورهای مذهبی به فراخور در تمدنها کمرنگ شود، احتمال ازدیاد افراد مهاجم و گسترش رفتارهای نابهنجار مثل مزاحمتهای خیابانی در آن جامعه افزایش پیدا میکند.
تحقیقات نشان میدهد که اغلب موارد متلکها جنبه بیاحترامی و تحقیر دارند. این متلکهای توهینآمیز را حتی میتوان گونهای از خشونت جنسی علیه زنان نامید. وقتی شهروندان آموزش نبینند که از راههای سالم و منطقی، نیازهای روانی و فیزیولوژیک خود را برطرف سازند، میتوان انتظار داشت بزهکاریهایی با ریشههای روانی در جامعه، جایگزینی برای ارضای نیازهای خفته افراد شود. بیکاری، بالا رفتن سن ازدواج، عدم دسترسی به منابع مالی مکفی، فقر فرهنگی و ناامیدی، از عوامل تشدیدکننده این نوع از رفتارها هستند. دورنمایی که نشان میدهد شرایط اجتماعی و سهلانگاری در فرهنگسازی، تا چه اندازه میتواند در بروز این دست مصائب مؤثر باشد. همواره برخورد قاطع قانونی نیز بهعنوان یک عامل بازدارنده برای مواردی که فرهنگسازی در آن جغرافیا نیازمند زمان است، برای عبور از دوران گذار اجتنابناپذیر مینماید. البته همیشه در هر جامعهای، عدهای حضوری بیمارگونه دارند که فرهنگ برای آنها نتیجه چندان مثمرثمر و کارآمدی ندارد و این افراد معمولا زبان قهر و زور را بیشتر میفهمند.
آمار نشان میدهد این قوانین در اغلب کشورهای جهان برای مجازات افراد مزاحم وجود دارد، اما واقعیت این است که عموما قانون درباره اینگونه خشونتهای کلامی با نرمش برخورد میکند؛ با منطق نادانی مجرمین. البته قطعیتی وجود ندارد که سطح تحصیلات بزهکاران از دیگر افراد جامعه پایینتر باشد و گاه این عادت ناپسند ریشههای متنوع و نگرانکننده روانی و خانوادگی دارد که در جای خود معضلی کلان است. تنها نکته واضح، این واقعیت است که خانواده میتواند مهمترین عاملی باشد که فرد به بدزبانی و خشونت زبانی عادت کند و از انجام این کار، حس بدی نداشته باشد؛ هرچند تأثیر محیط رشد، جنس دوستان، فضای کاری، سطح محل اقامت و ویژگیهای شخصیتی نهادینهشده در افراد هم یقینا در بهوجودآمدن این عادت بیتأثیر نیست.
بههرروی، افزایش سطح آگاهی، کلید اسرار فرداهای روشن است و وقت تنها هدیهای است که میتوانیم به تحقق سلامت رؤیاهای فرزندانمان ببخشیم؛ زمانی بیدریغ برای تعلیم و تربیت.