مجيد عابديني راد دست آخر آدم خوب نمي دونه كه پرده هاش رو بهتره كنار بزنه يا نه، بسته نگه شون داره! اين قضيه پرده ها به خصوص براي آدم هايي كه مثل من توي تنهايي زندگي مي كنند خيلي جايگاه غريبي رو داره!  از زمان دانشكده توي پاريس يكي از مسائل عمده زندگي […]

 

مجيد عابديني راد

دست آخر آدم خوب نمي دونه كه پرده هاش رو بهتره كنار بزنه يا نه، بسته نگه شون داره!

اين قضيه پرده ها به خصوص براي آدم هايي كه مثل من توي تنهايي زندگي مي كنند خيلي جايگاه غريبي رو داره!  از زمان دانشكده توي پاريس يكي از مسائل عمده زندگي ام تعيين تكليف با پنجره ها از يك طرف و با پرده ها از طرف ديگه بود!

بين يك زندگي بي پرده و باز به دنيا و يا در پوشش نگه داشته شده هميشه بي شيله و پيلگي زيستن رو ترجيح مي دادم و حتي در معماري به دنبال ترويجش هم بودم!  آخه اين انتخاب، در سطح شهر و جامعه خيلي در نوع و شيوه زندگي جمعي تأثير داره،  چون حساب كنيد كه همه خلاف كاري ها در پشت پرده ها صورت مي گيرند و وقتي پرده اي در كار نباشه آدم ها بهتر تكليف خودشون رو مي تونند تشخيص بدن…

اين طوريه كه هر جا پرده بيشتر رايج است فساد هم رخنه بيشتري كرده و مي كنه!

حالا راجع به اين مقوله يك دنيا حرف اساسي هست كه بلكه يه روز يه كتابش كنم! آخه رابطه با پرده خيلي هم دست خود آدم نيست كه با اختيار كامل هر كاري دلش خواست بتونه بكنه! بايد خواست و نياز دگري رو هم در نظر گرفت و نصف پيچيدگي ها مربوط به نگاه غير هم است!

اينطوري شد كه سال هاي خيلي زيادي رو توي اين شهر در زير شيرواني ساختمان هاي قديمي و بلند مرتبه زندگي كردم. جاهايي كه مي شه توشون پنجره هات رو دائمأ باز نگه داري و بي پرده با دنيا كنار بياي! تازه بعضي از اين محل ها باز شوهايي رو به آسمون دارند كه به كل پرده خور هم نيستند!

راه حل هاي ديگه رو هم سال هاي زيادي آزمايش كردم مثل آپارتمان هاي در طبقات بالا يا جاهاي دنج تر كه پنجره هاشون رو به طبيعت باز مي شن… الان ولي در جايي كه هستم در مقابلم صدها پنجره ي ساختمون هاي ساخته شده روي دامنه تپه مون مارت هست كه بعضي هاشون نسبتأ بهم دور هم هستند!

يعني يك جورهايي بگي نگي همه پنجره ها رو بهم ديد دارند! توي اين محل هر پنجره و پرده اي ساز خاص خودش رو مي زنه! اينطوري شد كه من رفتم بدنبال خارج از خط ساز زدن و بهم ريختن وضع موجود!

اين قصه شروع پرده بازي از اينجا پيش اومد كه براي راحتي خيال و احساس آزادي بيشتر گره انداختن و داد پرده ها رو در آوردن برام شد يك راه كارساز كنار اومدن با ديگر پنجره ها!

چپ شب پیش كه متوجه شدم كه يكي از همسايه هام داره يواشكي از پرده هام فيلم مي گيره بخودم گفتم شايد بهتر باشه به اين تغيير روزمره آوردن در چيدمانشون ادامه بدم! توي اتوبوس كلارا مي گفت او هم زندگي بدون تغيير دائم رو دوست نداره! گفت شوهرش رو به اين قضيه شركت در تغيير جاهاي اشياء و دكور خونه عادت داده و دختر كوچيكش رو هم در اين جهت داره تعليم مي ده!

موقع خداحافظي ، باهم هم عقيده بوديم كه عقب زدن مرگ و دست دادن روزمره با زندگي نياز به تغيير دائم آوردن براي نگاهمون داره! حيف شد كه يه نشوني از هم نگه نداشتيم!

 

کاشف دینام و شیمیدان خودآموخته

 

۲۲ سپتامبر ۱۷۹۱ : ۲۲۸ سال پیش در چنین روزی مایکل فرادِی در روستایی در حومه لندن زاده شد.  او مواد شیمیایی بنزن و کلر مایع را کشف و تولید کرد و با ساختن دینام یعنی تولید برق از نیروی مغناطیسی قانون القای الکترومغناطیس را پرداخت و پایه ساخت موتورهای الکتریکی را ریخت. پیش از او دانشمندان اثبات کرده بودند که از الکتریسیته نیروی مغناطیسی پدید می‌آید. اکنون او با عمل عکس آن از نیروی مغناطیسی الکتریسیته پدید آورد.

از آنجا که او تحصیلات آکادمیک نداشت نمی‌توانست دیدگاه‌هایش را در کالبد ریاضی و محاسبه ارائه دهد و تنها با آزمایش‌های تجربی آنها را معرفی و اثبات می‌کرد. به این خاطر برخی از کشف‌هایش به نام فیزیکدانان دیگر از جمله ماکسوِل ثبت شده‌اند. با این همه واحد بیان میزان ذخیره انرژی در خازن به یاد او “فاراد” نامیده می‌شود.