بیش از یک دهه پیش، جرج بوش در استانبول ترکیه را الگوی جدید کشورهای اسلامی خواند. امروز اما، این نظرِ بوش، مثل غالب دیگر گفته هایش نادرست جلوه می کند. دولت اردوغان حالا، تمام آن چیزی است که یک کشور دموکراتیک نباید باشد. اردوغان در این سال ها، با ابزارهای مختلف، دموکراسیِ نیم بند […]
بیش از یک دهه پیش، جرج بوش در استانبول ترکیه را الگوی جدید کشورهای اسلامی خواند. امروز اما، این نظرِ بوش، مثل غالب دیگر گفته هایش نادرست جلوه می کند. دولت اردوغان حالا، تمام آن چیزی است که یک کشور دموکراتیک نباید باشد. اردوغان در این سال ها، با ابزارهای مختلف، دموکراسیِ نیم بند ترکیه را به محاق برد. در ترکیه، دیگر نظامیان نیستند که کودتا می کنند، بلکه خودِ دولت مستقر است که این کار را می کند. اردوغان مانع از چرخش قدرت و گردش نخبگان می شود، سودای تغییر قانون اساسی را دارد، در داخل کشور امان منتقدان و روزنامه نگارها را بریده و در کار خفه کردنِ صداهای مختلف است. جاه طلبی هایش فقط اقتصادی نیستند. می گویند در پی اعاده امپراتوری عثمانی است و حالا در نظم معاصر جهانی، از معدود دولت هایی است که جاه طلبی های ارضی هم دارد. ترکیه ای که این همه سال ها، و برای فرونشاندنِ صدای ملت های ساکن در این کشور، بر تقدم دولت ملت تاکید کرده بود، حالا حتی مرزهای دولت ملت های دیگر را به رسمیت نمی شناسد. اردوغان ترکیب دهشتناکی برقرار کرده است از ایدئولوژی های نژاد محور و دینی، و به پشتوانه این ایدئولوژی ها ابایی هم از کشتارهای گروهی- مردمی ندارد. همه این ها در متنِ اقتصاد تضعیف شده ترکیه رخ می دهد. رویترز گزارش داده که پس از نزدیک به یک دهه، اقتصاد ترکیه وارد دوره ای از رکود می شود. و حالا دهشت اردوغانی با حمله به شمال سوریه، به قصد پاک سازی کردها، دارد کامل می شود؛ درست در انظار آن چیزی که جامعه جهانی خوانده می شود.
جهانی شدن؛ حالا دیگر می دانیم که این اصطلاحِ فریبنده، چیزی است فقط مربوط به انتقال راحت مدها و کالاهای روز، مربوط به نقل و انتقال سرمایه، امکانی برای سرمایه داران تا راحت ترین وکم هزینه ترینِ جاها را انتخاب کنند؛ هیچ دلالت رهایی بخشی ندارد. وضعیت امروز را مقایسه کنید با نیمه اول قرن بیستم، با جنگ داخلی اسپانیا. ببینید که در صفوف جمهوری خواهان آن روز در نبرد با فاشیسم، رد آدم هایی از همه جای دنیا دیده می شود. آن روزها، رهایی ایده ای جهانی تر بود، حالا اما کشتار آدم ها به صورت زنده پخش می شود و کسی هم کاری نمی کند.
زادروز حكيم ابوالقاسم فردوسي
حكيم ابوالقاسم فردوسي در سال ۳۱۳ شمسي مصادف با ۳۲۹ هجري قمري برابر با ۹۴۰ ميلادي در روستاي “باژ” از ناحيه طابران طوس متولد شد. او در خانوادهاي مرفه و ممتاز رشد كرد و در دوران جواني به تحصيل علوم پرداخت. او همچنين به ادبيات فارسي و تاريخ و ساير علوم رايج زمان خود آشنايي كافي داشت. اثر جاويدان فردوسي، شاهنامه نام دارد و در شمار بهترين آثار حماسي عالم است. شاهنامه بر اثر نفوذ شديدي كه در ميان طبقات مختلف ايرانيان يافت، در همه ادوار تاريخي بعد از قرن پنجم هجري مورد توجه بود و همه شاعران حماسه گوي ايراني تا قرن اخير تحت تأثير آن بودهاند.
پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند. تنها سرودهای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه.ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان برد و در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ه.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م، در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند. سرودههای دیگری نیز به فردوسی منتسب شدهاند، که بیشترشان بیپایه هستند. نامورترین آنها مثنویای به نام یوسف و زلیخا است. سروده دیگری که از فردوسی دانسته شده، هجونامهای در نکوهش سلطان محمود غزنوی است. فردوسي در حفظ جانب امانت به هنگام نقل مطالب، به كار بردن نهايت مهارت در وصف مناظر طبيعي و ميدانهاي جنگ و قهرمانان منظومه خود و نظاير اينها و نيز ذكر مواعظ دلپذير كمال توانايي را نشان داده است. حكيم ابوالقاسم فردوسي سرانجام در سال ۴۱۱ هجري قمري برابر با سال ۱۰۲۰ ميلادي در هشتاد سالگي درگذشت و در طوس به خاك سپرده شد.