گرفتار در موفقیت سیاه‌
گرفتار در موفقیت سیاه‌

    دکتر رضا زرینی٭/ ســال ها پیــش بــرای دوســتی هویــت برنــد طراحــی کــرده بودیـم کــه فوق العــاده بــرای خـودش و مشـتریان مـورد نظـرش جـذاب و بـه یکـی از عناصـر موفقیـت او مبـدل شــده بــود، هــر از چنــدی تمــاس می گرفــت و در مــورد مســائل کاری و گپ وگفتــی می کردیم تــا اینکــه حــدود دو […]

 

 

دکتر رضا زرینی٭/

ســال ها پیــش بــرای دوســتی هویــت برنــد طراحــی کــرده بودیـم کــه فوق العــاده بــرای خـودش و مشـتریان مـورد نظـرش جـذاب و بـه یکـی از عناصـر موفقیـت او مبـدل شــده بــود، هــر از چنــدی تمــاس می گرفــت و در مــورد مســائل کاری و گپ وگفتــی می کردیم تــا اینکــه حــدود دو ســال از او بی خبــر مانــدم.
یـک روز تلفنـم زنـگ خـورد و نـام ایشـان روی صفحـه‌اش نمایـان شـد بعــد از احــوال پرســی از اوضــاع کارش پرســیدم، گفت: اصلا خـوب نیسـت و بـرای همیـن تمـاس گرفتـم کـه راهنمایی ام کنید شــاید از ایــن گــودال بــدون دســت‌آویز بیــرون بیایــم.
از او درخواســت کــردم کــه بــه دفتــر کارم بیایــد و بــا هــم گپــی بزنیــم، قبــول نکــرد و اصـرار داشـت کـه مـن بـه کارخانـه او بـروم. قبـول کـردم و بـه کارخانـه ایشان کـه در یکـی از شـهرک های صنعتـی اطـراف تهـران بـود، رفتـم.
قبــل از رفتــن بــه دفتــر کارش، کارخانــه را نشــانم داد، نســبت بــه چندســال پیــش کــه آن جـا را دیـده بـودم تحـولات خـوب و جالبـی شـکل گرفتـه بـود، خطـوط تولیـد جدیـد، دسـتگاه های مـدرن و تجهیـزات بـه روز، فقـط یـک چیـز عجیـب دیـده می شـد، دســتگاه ها و تجهیــزات خــاک گرفتــه بودنــد و تعــداد کمــی کارگــر مشــغول کار بودنــد!
بـه دفتـر کارش رسـیدم و بعـد از چنـد دقیقـه درد دل هایـش شـروع شـد و گفـت: “دوسـال پیـش بـا کلـی دوندگـی یـک وام خـوب گرفتـم و ایــن خطــوط تولیــد و تجهیــزات مــدرن را بــرای کارخانــه خریــدم، وامــم یــک ســال اســتراحت داشــت، اما بعــد از آن بایــد هــر مــاه مبلــغ بســیار زیــادی اقســاط پرداخــت می کــردم.
از قضـا اقتصـاد چنیـن شـد و چنـان شـد و… و نتوانسـتم محصولـی بفروشـم، در نتیجـه هـر روز هزینه هـا اضافـه شـد و مـن مجبـور بـه تعدیـل نیـرو شـدم. اقسـاط وام هـم کـه امانـم را بریـده، ایـن اوضـاع همچنـان ادامـه دارد و روز بـه روز بدتـر هـم می شـود و مانـدم بـا ایـن همـه هزینـه و یـک کارخانـه نیمـه تعطیـل چـه کنـم؟ “
مـورد گفتـه شـده تنهـا یکـی از مـواردی اسـت کـه طـی ایـن چند سـال فعالیت بـا آن مواجـه شـدم.
به نظر شما ایراد کار کجاست؟ اوضاع اقتصادی؟ کیفیت محصول؟ ضعف بازاریابی؟ تبلیغات ضعیف؟ رقبا؟ یا…؟
بســیاری از کارآفرینــان ایرانــی از لحــاظ خلاقیت و سخت کوشــی بی نظیــر هســتند، مــن سـعادت هم صحبتـی بـا تعـداد زیـادی از ایـن نوابـغ را داشـته ام، افـرادی کـه نشـدنی را بـه شـدنی تبدیـل کرده انـد و علاوه بـر راه حـل، دانـش آفرین بوده‌اند و موفقیت هـای بزرگــی کســب کرده انــد. ایشان همـان افـرادی هسـتند کـه اغلـب گرفتـار موفقیـت سـیاه می شـوند و هرآنچـه کـه بــا زحمــت زیــاد به دســت آمــده را در معــرض نابــودی قــرار می دهنــد.

موفقیـت سیـاه چیست؟
همــه شــما میــوه مــوز را می شناســید، ابتــدا رنگــش ســبز و کال اســت هنگامــی کــه میرسـد زرد و شـیرین می شـود، اما بعد از این کـم کـم سـیاه می شــود و می‌گنــدد و حتــی در وجــودش قارچ هــا و ســموم خطرناکــی هــم بوجــود می آیــد، موفقیــت هــم همین طــور اســت، بســیاری از کارآفرینــان زمانــی توانســته‌اند نــه تنهــا موفقیت هــای چشــمگیری کســب کننــد بلکــه چیــزی شــبیه بــه معجــزه پدیــد آورنــد کــه ســیل درآمــد و رونــق را بــه ارمغــان آورده اســت ایــن قســمت خــوب ماجراســت، فاجعـه وقتـی رخ می دهـد کـه می خواهنـد بـا تکـرار همـان عمـل موفقیت آمیـز گذشـته نتیجــه ای مشــابه در آینده بگیرنــد افسوس که اغلب نتیجــه معکــوس می گیرنــد. و از آن بدتــر کــه بــر ایــن عقیـده خـود پافشـاری می کننـد و نمی خواهنـد آن را کنـار بگذارنـد (مانند شرکت کداک که به علت پافشاری رو عکاسی با نگاتیو، قربانی موج دوربین های دیجیتال شد).
موفقیت های تاریخ گذشته ای کـه اکنـون ماننـد زنجیـری بـه پـای کارآفرینـان بسـته شـده و مانـع پیشـرفت آنهـا گردیـده اسـت. اینکه چرا اکنون این موفقیت ها دیگر کارآمد نیستند مطلبی است در انتهای کتاب” نام طلایی” تشریح کرده ام، اما چه کنیم تا در گرداب موفقیت های سیاه گرفتار نشویم موضوعی است عمیق که به اشاره ای بسنده نموده تا مخاطبان گرامی خود حدیث مفصل بخوانند از این مجمل:
بپذیریم که اکوسیستم اقتصادی وارد عصر برندینگ شده و مقتضیات این دوران را بشناسیم (عصری که مشتریان ترجیح میدهند بر اساس ارتباطات انسانی، عاطفی و بر پایه اعتماد خرید کنند)
به افراد جوان و خوشفکر اعتماد کنیم و به ایشان میدان بدهیم (به هر حال مخاطبان ما امروزی هستند و تفکرات نسل خود را بهتر می پذیرند)
بپذیریم که چشم مشتری جلوتر از مغز اوست و برای اغنای بصری مشتریانمان کاری بکنیم (سطح توقعات انسان ها هروز رو به افزایش است و نادیده گرفتن آن یعنی افتادن از چشم مشتریان)
مولفه های حاکم بر بازار امروز را شناسایی و استراتژی متناسب با آن طراحی کنیم.
(بهترین استراتژی های عصرما آنهایی است که بر پایه “برد-برد-برد-برد” باشد:
برد اول: سود و منافع تولید کننده یا خدمات دهنده
برد دوم: سود، منافع و امنیت افرادی که برای ما کار می کنند
برد سوم: سود و منافع مشتریانی که ازما خرید می کنند
برد چهارم: سود و منفعت جامعه از وجود کسب و کار ما “کارهای عام المنفعه”)
*کارشناس برندینگ و مولف کتاب نام طلایی
Email: info@brandoxin.com