مازیار اسکوئی زمانیکه در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، درست در شب بازگشایی مدارس، نیروهای دشمن بعثی به مرزهای کشورعزیزمان هجوم آورند، سرنوشت ما متولدین دهه پنجاه و اوایل دهه شصت به گونه ای دیگر رقم خورد. در جامعه ای برآمده ازانقلابی بزرگ و ناآرامیها و کشمکشهای سیاسی پس ازآن، این جنگ تحمیلی همچون کابوسی هشت ساله […]
مازیار اسکوئی
زمانیکه در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، درست در شب بازگشایی مدارس، نیروهای دشمن بعثی به مرزهای کشورعزیزمان هجوم آورند، سرنوشت ما متولدین دهه پنجاه و اوایل دهه شصت به گونه ای دیگر رقم خورد.
در جامعه ای برآمده ازانقلابی بزرگ و ناآرامیها و کشمکشهای سیاسی پس ازآن، این جنگ تحمیلی همچون کابوسی هشت ساله بر تمام جنبه های زندگی ایرانیان سایه افکند تا صدای آژیر قرمز جای لالایی شبانه را بگیرد و طنین ضد هوایی جایگزین آوای زنگ تفریح مدارس گردد.
آری، برای نسلی که تکالیف درسی خود را در زیر نور چراغهای نفتی پناگاهها و زیرزمنیها در شبهای خاموش باش انجام داد و امتداد مسیر موشکهای زمین به هوا و خانه های ویران شده را در صفحه سفید دفتر نقاشی خود ترسیم نمود، واژه هایی همچون : توجه توجه… علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضیعت قرمز میباشد، پناهگاه، شکسته شدن دیوار صوتی، پدافند هوایی، جیره بندی، کپن، صفهای طولانی در برابر فروشگاههای تعاونی، شوندگان عزیز توجه فرماییید…خرمشهر آزاد شد و … تداعی کننده خاطراتی مشترک میباشد.
سالها از پی یکدیگر گذشت تا اینبار صفهای از جلو نظام در مراسم صبحگاهی، ترکه ناظم و فراش، مدادهای سوسمار نشان، پاک کنهای قرمز و آبی، لیوانهای تاشو، پیچاندن زنگهای آخر به هوای گل کوچک در کوچه ها، همشاگردی سلام…، بازهم مدرسه ام دیر شد و … نقطه پیوند خاطرات گذشته ما گردد.
نظام قدیم، نظام جدید، آزمون ورودی پیش دانشگاهی، کنکور آزاد، کنکور سراسری ودر یک کلام تبدیل به موش آزمایشگاهی شدن! آخرین خان از دوران تحصیل و مدرسه نسلی جان سخت بود که با نسلهای پیش و پس خود به اندازه هزاران نسل فاصله دارد.
هرچند یاد آوری این خاطرات تداعی کننده حسی نوستالژیک، آمیخته با ترس و دلهره و اضطراب برای هم نسلان من میباشد ولی نمیدانم چرا باز گهگاهی دلم برای تمام آن سالهای بی بازگشت و دنیای ساده کودکیمان تنگ میشود و ناخودآگاه شعری از”حسن شیدا”، که آنرا سالها پیش از صفحه روزنامه بریده و در دفترچه خاطرات خود نگه داشته ام، را آهسته زمزمه می کنم :
گرچه دورم سالها از سالهای مدرسه
باز گاهی میتپد جان در هوای مدرسه
گوش من نشنیده هرگز درتمام زندگی
خوشتر از آوای زنگ آشنای مدرسه
یاد باد آن لحظه های درس و مشق و امتحان
یاد باد آن روزهای با صفای مدرسه
یاد باد آن دوات و آن قلمهای نیین
ترکه های ناظم و فراشهای مدرسه
یاد باد آن آن معلمها که دیگرنیستند
هست آهنگ صداشان در فضای مدرسه
آه، آن بابای پیر خنده رو یادش بخیر
می نشست او پشت در سرسرای مدرسه
باز شیدا جان من خرم شد از یاد کلاس
جان فدای لحظه های جانفزای مدرسه
قدیمیترین شرکت گردشگری جهان ورشکست شد
شرکت گردشگری و هواپیمایی «توماس کوک» پس از ۱۷۸ سال فعالیت روز دوشنبه به طور رسمی اعلام ورشکستگی کرد.
غول گردشگری بریتانیا که عنوان قدیمیترین شرکت خدمات گردشگری جهان را دارا بود، پس از متحمل شدن زیان ۱.۹ میلیارد یورویی به دلیل روند نزولی مشتری و شکست مذاکرات مدیران آن با نهادهای مالی و دولت بریتانیا برای تامین نقدینگی ۲۲۷ میلیون یورویی، با اعلام ورشکستگی به فعالیت خود خاتمه داد.
پیشتر این شرکت اعلام کرده بود روشن نبودن تحولات سیاسی و اقتصادی پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، چشمانداز بازگشت رونق به فعالیتهای آن را بیش از پیش تیره کرده است. در پی اعلام ورشکستگی شرکت توماس کوک، حدود ۶۰۰ هزار مشتری این شرکت از جمله نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر بریتانیایی در هتلهای محل اقامت خود و نیز فرودگاههای سراسر جهان بلاتکلیف ماندهاند.