/هومن حکیمی آن ۱۱نفری که وقتی سوت آغاز بازی اول ایران در روسیه مقابل مراکش به صدا درمی‌آید، داخل زمین خواهند بود بچه‌های این سرزمین و نماینده کشور عزیزمان هستند در مستطیل سبز. فرقی هم نمی‌کند که اهل کجای این آب و خاک و عضو کدام باشگاه هستند. اگر مراکش را ببریم یا بازی با […]

/هومن حکیمی

آن ۱۱نفری که وقتی سوت آغاز بازی اول ایران در روسیه مقابل مراکش به صدا درمی‌آید، داخل زمین خواهند بود بچه‌های این سرزمین و نماینده کشور عزیزمان هستند در مستطیل سبز. فرقی هم نمی‌کند که اهل کجای این آب و خاک و عضو کدام باشگاه هستند. اگر مراکش را ببریم یا بازی با نتیجه مساوی تمام شود یا خدای نکرده به آنها ببازیم هم فرقی نمی‌کند. تیم ملی، همیشه تیم ملی است. وقتی هم که سرمربی ما کسی است که در این مدت تاثیر مثبت فراوانی در بهتر شدنمان گذاشته و به دانشش اعتماد داریم، پس باید به انتخابش احترام بگذاریم و به‌خصوص در این زمان حساس اندک باقی‌مانده تا شروع جام‌جهانی، صبر کنیم و حمایت کنیم و امیدواریم باشیم اما یک‌چیزهایی هست که اگر نگویی و ننویسی، مثل خوره به روح و جانت می‌افتد و آدم را آزار می‌دهد… .

سیدجلال حسینی برای من معنای واضح و ملموسی از فن و تعصب و اهمیت و اثرگذاری و عشق در فوتبال است. کسی که هروقت هست، آدم خیالش از خیلی چیزها در زمین بازی راحت است. که یک نفر هست که اگر همه اشتباه کنند او جلویش را می‌گیرد. که اگر در این سال‌ها تک و توک اشتباهاتی در زمین داشته، صدها و هزاران بار هم کارهایی کرده کارستان. که بخش زیادی از رکورد کم گل خوردن تیم ملی و پرسپولیس مدیون حضور اوست. که در این وانفسایی که پول و مادیات بر همه‌چیزمان چنبره زده، چند نفری مثل او هستند که تعصبشان را به پول نمی‌فروشند. که مگر چند نفر را می‌شود در این فوتبال پیدا کرد که سال‌ها در یک سطح بالا و بدون حاشیه و با محبوبیت، حتی در بین طرفداران تیم رقیب، بازی کنند. با سیدجلال آدم یاد جواد زرینچه می‌افتد از نظر محجوبیت، یاد مجتبی محرمی می‌افتد به لحاظ غیرت و توانایی فنی، یاد سیروس قایقران می‌افتد از نظر افتادگی در عین پرباری…؛ یاد گوهرهای گران‌بهایی که امروز، هم خودشان نیستند و هم مثل آنها خیلی کم وجود دارند. این آیا یک یادداشت احساسی است؟ حتما همین‌طور است، اما قطعا یک نوشته تخریبی نیست چون خوشبختانه یا متاسفانه معتقدم که حرف آخر را در تیم ملی، سرمربی می‌زند و کارلوس کیروش هیچوقت تصمیم نابخردانه و بدون دلیل نمی‌گیرد اما… .

کیروش را خیلی دوست داشتم. با او یک جور دیگر شده‌ایم، باصلابت و بین‌المللی و صاحب تفکر. دارای اندیشه بازی و علم؛ در این فوتبال سراسر حاشیه و رانت، اما الان با حذف سیدجلال که یک تکه از روح تیم ملی بود و هست، کیروش را دیگر خیلی دوست ندارم. می‌دانم که جام‌جهانی، جام‌جهانی است و کیروش بیش از هر چیزی به اعتبارش اهمیت می‌دهد و می‌دانم که برای انتخاب بازیکنانش دلیل دارد ولی کیروش که خدا نیست، هست؟ و می‌دانم که می‌شد سیدجلال باشد، حتی اگر جزو آن ۱۱نفر نهایی داخل زمین نباشد و می‌دانم بدون سیدجلال؛ حتی اگر انشاالله همه چیز در زمین خوب پیش برود، یک جای کار می‌لنگد. اینهایی را هم که الان اشاره کردم حتما از احساساتم نشأت گرفته‌اند اما دلیل هم دارند. پرسپولیس بدون سیدجلال جلوی الهلال، پرسپولیس بدون او جلوی الغرافه، تیم ملی بدون او جلوی تمام رقیبان دور مقدماتی…؛ آسیب‌پذیر و نامتوازن… .

چند دقیقه قبل از آن گل نجات‌بخش جلوی الغرافه در تهران، وقتی حسینی به آن شکل معرکه توپ را از چند قدمی دروازه پرسپولیس و بیرانوند تسلیم شده، دور کرد و یک گل را خرید، مطمئن‌تر شدم که تیم ملی جلوی رقبای تا دندان مسلحش در جام‌جهانی، یک سد محکم دارد. مردی که وقتی باید باشد، هست و نجات می‌دهد و حالا سرمربی‌ای که عمیقا به او معتقدم، مدافعی را که عمیقا به او معتقدم و دوستش دارم، از فهرست نهایی کنار گذاشته است. تناقض عجیبی است، نه؟ و خب، فوتبال عین زندگی و اصلا خود خود زندگی است و زندگی، سرشار است از موقعیت‌های متناقض و این بخشی از جذابیت‌های مزخرف آن است.

سیدجلال در میانه دهه چهارم عمرش یک‌جوری دیگر نیست. نه اینکه می‌بایست همیشه باشد چون هر بازیکنی یک عمر محدودی دارد اما این‌جوری نبودنش مرا اذیت می‌کند. انگار به قتل رسیده است، آن هم به دست کسی که هنوز به او معتقدم، هرچند دیگر مثل قبل دوستش ندارم!

این نوشته می‌تواند هرگز به پایان نرسد و می‌تواند موافقان و مخالفانی داشته باشد و می‌تواند توالی و ساختار دیگری هم، اما هر متنی باید تمام شود. مثل ۹۰دقیقه هر بازی فوتبالی که بالاخره به پایان می‌رسد، مثل عمر فوتبالی هر بازیکنی که یک روز تمام می‌شود؛ حتی اگر سیدجلال باشد که قرار نبود الان و این‌طوری به پایان ملی برسد و امیدوارم آقای کیروش بداند و درک کند که من از ته قلب آرزو می‌کنم که تیم ما در روسیه بهترین نتایج را بگیرد اما امیدوارم این را هم بداند و درک کند که او یک سیدجلال به من و خیلی‌ها بدهکار است.