وقتی با پریناز ایزدیار صحبت کردیم خودمان هم باورمان نمیشد که او یکدهه را در این حرفه پشت سر گذاشته است؛ یکدهه پرافت و خیز که حالا نتیجهاش شده نقش فوقالعادهای همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه به نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامهدار چون حسن فتحی و در کنار چهرههایی که هر یک خود ستارهاند.ایزدیار این […]
وقتی با پریناز ایزدیار صحبت کردیم خودمان هم باورمان نمیشد که او یکدهه را در این حرفه پشت سر گذاشته است؛ یکدهه پرافت و خیز که حالا نتیجهاش شده نقش فوقالعادهای همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه به نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامهدار چون حسن فتحی و در کنار چهرههایی که هر یک خود ستارهاند.ایزدیار این روزها دور تازهای از کار را شروع کرده و دور نیست زمانیکه نقطه عطف بازیگریاش را بر پرده سینماها ببینیم.او از همان معدود استعدادهایی است که در کارهایش نشان داده چه چیزهایی در چنته دارد. در ادامه صحبت های او را می خوانید:
پرکاری مزیت نیست
تقریبا یکدهه است که در عرصه بازیگری فعالیت میکنم.سعی کردهام در این سالها آهسته و پیوسته جلو بروم.اگر بعد از آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تا بهشت» یا «زمانه» با استقبال روبهرو شدند ـ که به دنبال آنها پیشنهادات کاریام افزایش پیدا کردند ـ هر کاری را میخواستم قبول کنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود که برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمیخواست به اعتبارم که در این سالها به سختی به دست آورده ام ، آسیب بزنم.به نظرم پرکاری، مزیت نیست.ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آنها سرم را با افتخار بالا نگه دارم.
مشغلههای هنرمند بیکار
شاید یک معنای بیکاری در عرصه ما این باشد که آدم جلوی دوربین نرود اما به نظر من حتی اگر اینطور باشد بازیگر میتواند خودش را به شکل درستی با هنر مشغول نگه دارد.شخصا با تماشای فیلم و مطالعه سعی میکنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم.گزیده کار کردن و لذت بردن از کارهایی که واقعا دوستشان دارم، بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی است که دوست ندارم و آن حال خوب را در من ایجاد نمیکند.
فاصله از تلویزیون؟
از تلویزیون فاصله نگرفتهام.سه کار در تلویزیون داشتم که آثار موفق و موجهی بودند.بهویژه بعد از سریال «زمانه» و کار آقای حسن فتحی به نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ برای همین دلم نمیخواهد هر سریالی را بازی کنم.وقتی میدیدم ایشان سر کار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی میگذارند، کار برایشان مهم بود و به اصطلاح عامیانه به کار آب نمیبستند، دلم میخواست با کارگردانی کار کنم که همین ویژگیهای را داشته باشد.اگر پیشنهادی باشد که هم کار مناسب و خوبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاریاش خوب باشد، حتما میپذیرم.دوست ندارم از سطح کارهایی که داشتم عقبگرد کنم.
استادی به نام حسن فتحی
واقعا اینطور نبوده که فقط به اسمها توجه کنم و به واسطه اسم کارگردان و تهیهکننده در فیلمی حاضر شوم؛ البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی است شما با اعتماد کامل جلو میروید.من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری ندیدهام و به تجربه سر صحنه کارها یاد گرفتهام و به جرات میگویم بزرگترین استادم تا این تاریخ ایشان بودند؛ چه سر سریال «زمانه» که ۱۱ ماه طول کشید و چه در کار «شهرزاد» که هشت ماه مشغول کار بودم و مدتی طولانی بود، نکتههای بسیاری از ایشان یاد گرفتم. وجود چنین شخصی وسواس کاری شما را بالا میبرد؛ حتی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هر کاری بازی نکنم.من هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی که اسم دارند، کار کنم.گاهی با کارگردانهای کار اولی کار میکنید که از آنها هم چیزهای بسیاری میآموزید؛ مثل سام قریبیان که کار کردن با گروه او واقعا لذتبخش بود.برای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد کارگردان.
دنبال نقش نمیروم
فکر میکنم اواخر سریال «زمانه» بود که آقای فتحی اعلام کردند قصد دارند مجموعهای را برای شبکه خانگی بسازند و اینطور نبود که آن زمان به من بگویند مرا برای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنکه آن زمان هنوز فیلمنامه هم حاضر نبود.من هم از آن آدمهایی نیستم که بروم و بگویم نقشی به من بدهید که البته بعضیها میگویند و خیلی هم کار بدی نیست اگر کسی این کار را بکند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم که از دفتر آقای عفیفه با من تماس گرفتند که برای کار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم که به کار وارد شدم.
شیرین برای شهرزاد
از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم.جدای از همه مسائل مانند کارگردان، تیم بازیگران، عوامل، قصه و… کاراکتر شیرین از آن نقشهایی بود که همیشه دوست داشتم بازی کنم.کار کردن با این عوامل از خود آقای فتحی تا استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و… خیلی خوب بود و من احساس کردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفتهام.
شرط اول؛ اعتماد به نفس
به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد به نفس است که در گویش عامیانه شاید بتوان به آن پررویی هم گفت و این برای هر بازیگری لازم است.وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمرکزت را از دست میدهی و چیزی از کاری که انجام میدهی متوجه نمیشوی؛ به همین خاطر پلانها را از دست میدهی. شاید شروع کاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» با کمی هیجان همراه باشد اما ترس و اضطراب نبود.در این کار بهخصوص همه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» برای من قبل از آنکه به بازیگری وارد شوم، بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در همنسلهای خود بهترین است اما اصلا نگاه از بالا به پایین ندارد.استاد نصیریان هم که بینظیر هستند و من از انرژی خوبی که میدادند، بسیار احساس خوبی داشتم؛ همینطور سایر هنرمندانی که در کار حضور داشتند.
نقشی کاملا دور از خودم
نقش شیرین حتی زمانی که فیلمنامه را میخواندم برایم جذاب بود.درواقع همه کاراکترهای«شهرزاد» فوقالعاده هستند و برای کسی که بخواهد آن را بازی کند، پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت.اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بیشک سراغ شیرین میرفتم چون خیلی دور از خودم بود و میخواستم ببینم چگونه از پس آن برمیآیم.سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته به جز تلاش خودم، راهنماییهای آقای فتحی هم جای خودش را داشت.
عشق دوران کودکی
بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود.همیشه از کودکی هم بازیگری را بهشدت دوست داشتم.درست است که مثل هرکس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم اما برایم اصل نبود؛ ضمن اینکه حالا برایم تا حدودی عادی شده؛ یعنی برای همه آنها که بازی میکنند بعد از مدتی عادی میشود و چه بسا بعضیها بخواهند این مقوله کمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.
خانواده تحصیلکرده من
من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانوادهام مخالف بودند.هم برادر و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نیز وکیل هستند.برای همین خانوادهام دوست داشتند یا پزشک شوم یا وکیل.اما بعد که اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند که حتما یک رشته درست و حسابی و به قول خودشان سنگین و رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیک خواندم.
حس نگرانی و استرس
آن اوایل که بازیگری را شروع کردم شاید حرفهای نبود اما باز هم جدی و مهم بود؛ حتی جاهایی ناامید شدم چون هم کار سختی است و هم اینکه به هر حال وقتی تازهوارد هستید آنقدر کاری برای شما وجود ندارد.شاید تنها تعداد اندکی بازیگر بودند که از همان اول، کارشان را با قدرت و کارهای خاص شروع کردند.برای همین همیشه یک حس نگرانی و استرس با من بود؛ حتی در دورهای حدود یک سال و نیم کار نکردم تا اینکه تلهفیلمی را با علیرضا امینی کار کردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد.راستش چون با وجود همه مخالفتها و زحمت بسیار آمده بودم دلم میخواست به خودم ثابت کنم که میتوانم.آدم سرسختی هستم و اگر چیزی را بخواهم میجنگم و آن را به دست میآورم.
از روانشناسی تا فلسفه
وقتی درگیر کار بازیگری باشم یا درگیر کارهای زندگی و شخصیام نباشم، حتما یا مطالعه میکنم یا فیلم میبینم.اینها اولویتهای من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود که مدتی است فرصت نکردهام سمت آن بروم ولی حتما آن را هم دنبال میکنم.کتابهای رمان و روانشناسی بهخصوص در زمینههای خودشناسی و فلسفه یونگ را زیاد میخوانم؛ یکجورهایی سلیقهام است که هم در زندگی شخصی زیاد به من کمک کرده و هم در انتخابها و بازی کردن نقشها برایم مفید بوده است.
برنامههای موسیقایی
خیلی دوست داشتم که موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه بیاستعداد بودم یا به آن شکل جدی و حرفهای دنبالش نرفتم.به هر حال در برنامهام هست که حتما یادگیری ساز را شروع کنم.درباره سبکهای مورد علاقهام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبک خاصی نیستم.هر آهنگی که خوب باشد را میشنوم؛ خواه سنتی باشد یا پاپ یا راک یا هیپهاپ.از موسیقی بهشدت لذت میبرم.یکجورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم است یا در خانه که هستم حتما دوست دارم روزم را با شنیدن موسیقی شروع کنم یا دست کم، تلویزیون روشن باشد و صدایی در نزدیکی باشد که بشنوم.
راههای رسیدن به آرامش
سعی میکنم هنگام کار حتما ذهنم را خالی و آماده کار نگهدارم چون به تمرکز احتیاج دارم.برای تمرکز هم مراقبه نمیکنم.برنامه من برای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده وگرنه قبلا اینطوری نبودم.نخستین کارم این است که گوشی را سایلنت میکنم و برای مدتی که مشغول کارم به گوشیام نزدیک نمیشوم؛ این خیلی مهم است.بعد هم اینکه سعی میکنم به چیزی فکر نکنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود که شما به چیزی فکر نکنید اما با تمرین میشود به این مرحله رسید.تمام تمرکزم را روی کار میگذارم./ زندگی ایده آل