رضا شریعتی، روزنامه‌نگار شهیدمنصور مهدوی نیاکی معروف‌ترین غواص از لشکر ۲۵ کربلا است که در تاریخ ۴ دی ماه ۶۵ در سن ۱۹ سالگی و در عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت رسید و پیکر پاک و مطهر وی در جریان تفحص شهدای غواص سال ۹۴ احراز هویت شد. اولین بار عکس او با دست‌های […]

رضا شریعتی، روزنامه‌نگار
شهیدمنصور مهدوی نیاکی معروف‌ترین غواص از لشکر ۲۵ کربلا است که در تاریخ ۴ دی ماه ۶۵ در سن ۱۹ سالگی و در عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت رسید و پیکر پاک و مطهر وی در جریان تفحص شهدای غواص سال ۹۴ احراز هویت شد. اولین بار عکس او با دست‌های بسته در فضای مجازی موجی را به راه انداخت، آن هم بعد از بیست و نه سال و در گورهای دست جمعی عراق. شهید نیاکی و دیگر شهدای غواصی که دست‌های بسته آنان وزنده به گور شدنشان نماد مظلومیت، شجاعت وشهامت هستند. به همین بهانه با برادر شهید سید منصور نیاکی سید رحمت الله که بزرگترین فرزند خانواده است گفت‌وگو می‌کنم. وقتی با او صحبت می‌کنم بسیار شکیبایی می‌کند تا اشک هایش خاطرم را مکدر نکند!
او و خانواده‌اش در محله‌ای بسیار کوچک در آمل زندگی می‌کردند که همان محله کوچک ۵۷ شهید داشت. بعدها اسم محله به «شهید محله» تغییر یافت. سید رحمت الله نیاکی می‌گوید: همه خانواده‌های ساکن در آن محل چند شهید داده‌ بودند. فقط ما نبودیم. همه برای جبهه رفتن داوطلب بودند چون می‌دانستند درخت انقلاب خون می‌خواهد و باید برای دفاع از انقلاب و کشور ایستاد. اعضای خانواده ما هم مرتب برای کمک به نظام و انقلاب اسلامی به جبهه در رفت و آمد بودند.

 

شهید سیدمنصور مهدوی نیاکی متولد چه سالی بود ودر چند سالگی به جبهه اعزام شد؟!
سید رحمت الله نیاکی: برادرم متولد سوم فروردین‌ سال ۱۳۴۶ آمل بود و در سال ۱۳۶۰ در سن ۱۴ سالگی از لشکر ۲۵ کربلا به جبهه اعزام شد. سید منصور چهارمین فرزند خانواده ۸ نفره بود.ما ۶ برادر و۲ خواهر بودیم. او فرد مستعد و خوش فکر بود و در کنار فعالیت‌های درسی و آموزشی به کار هنر خوشنویسی و نقاشی و همچنین به تلاش‌های ورزشی می‌پرداخت. در زمینه هنرهای رزمی و غواصی دوره تخصصی را گذرانده بود. منصور با شروع جنگ تحمیلی با وجود داشتن ۱۴ سال سن، راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد و در طی چهار مرحله اعزام به مناطق جنگی، به دفاع از کیان کشور و ارزش‌های اسلامی برآمد و جان شیرینش را بر سر پیمان گذاشت. او همواره با وجود اینکه سن کم‌تری نسبت به من داشت نصیحت‌های بزرگی می‌کرد و می‌گفت مراقب باشید تا ضد ارزش‌ها شما را از خدا دور نکند.

آیا در زمان حضور در جبهه‌ها مجروح هم شد؟! تاریخ شهادت ایشان چه سالی بود؟
سید رحمت الله نیاکی: سیدمنصور بیش از سه سال در جبهه بود و در عملیات‌های«والفجر۶» و «هورالعظیم» و «کربلای۴» شرکت داشت. او مدام در رفت و آمد بود تا عاقبت سال ۶۵ در سن ۱۹ سالگی در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید. ما مدت‌ها از او خبری نداشتیم چون هم‌ر‌زمان نزدیکش دچار موج‌گرفتگی شده بودند و نمی‌توانستند اطلاعات دقیقی از منصور به ما بدهند. به همین دلیل اول فقط اعلام مفقودیت شد، بعد از چند سال پلاک منصور در منطقه عملیاتی پیدا شد، اما نمی‌توانستیم به استناد یک پلاک بگوییم او زنده است یا شهید شده؛ بعد از ۱۳ سال طبق نقل برخی از همرزمان و اینکه کمتر کسی از آن عملیات زنده مانده بود؛ شهادت او را اعلام کردند. بعد از شهادت منصور یکی دیگر از برادرانم به نام سیدناصر مهدوی نیاکی به جبهه رفت او دانشجوی سال سوم دانشگاه صنعتی اصفهان بود که در عملیات برون‌مرزی نصر۴ در منطقه عملیاتی ماووت عراق به شهادت رسید.

خانواده‌تان مخالف حضور برادرانتان در جبهه نبودند؟!
سید رحمت الله نیاکی: من ومنصور هفت سال اختلاف سنی داشتیم. من فرزند بزرگ خانواده هستم. به همراه پنج نفر از برادرانمان به جبهه رفتیم. یکی از برادرانم سال ۶۲ در حالی که اول نظری بود به جبهه رفت، مجروح شد و بازگشت. بعد از او منصور هم به جبهه رفت. پس از منصور هم دیگر از برادرم به نام سیدناصر مهدوی نیاکی به جبهه رفت. چطور می‌شود چنین خانواده‌ای مخالفتی با حضور فرزندانش در جبهه ها داشته باشد؟! وقتی کسی برای اسلام می‌رود، برای دفاع از انقلاب و کشوری داوطلب می‌شود و خود را برای نبرد آماده کرده است چرا باید با او مخالفت شود؟ هیچوقت در خانه ما کسی با جبهه رفتن اعضای خانواده مخالف نبود چون همه می‌دانستیم برای اسلام باید رفت و جنگید.

جنازه شهید منصور نیاکی چگونه شناسایی شد؟!
سید رحمت الله نیاکی: مدارک شناسایی در جیبش بود وجسدش نیمه سالم است

ماجرای جنازه وپلاکی که به جای شهید نیاکی آمده بود و دفن شد را توضیح می دهید؟!
اشک‌های سید رحمت الله نیاکی امانش را می‌برد. با خودم فکر میکنم شاید دارم باعث آزار برادر ارشد خانواده نیاکی می‌شوم. خاطرات زنده می‌شود. سید رحمت الله می‌گوید: بعد از عملیات کربلای ۴ تا مدت‌ها از منصور خبری نداشتیم و برای همین در ابتدا اعلام مفقودیت شد. هم رزمان این شهید هم تعداد کمی از عملیات زنده مانده بودند که تمامی آنها درگیر موج‌های انفجار وآسیب‏های دیگر بودند تا اینکه در سال ۱۳۷۸ یک پلاک با قسمتی از جنازه‌ایی به خانواده ما اهدا شد.مادر من گفت این فرزند من نیست من می دانم فرزندم هنوز نیامده است وپذیرفت تا شهید به عنوان شهید گمنام دفن شود.

پدر ومادر شما در چه سالی فوت شدند؟!شده بود از چشم انتظاری هم گلایه کنند؟!
سید رحمت الله نیاکی: چشم انتظاری بخشی از زندگی خانواده‌های شهدای جاوید الاثر است. اما آنها همواره پای ایمان وارزش هایشان ایستاده‌اند چرا که می دانند شهدا در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند وحضرت زهرا نیز در محلی گمنام دفن شده است. پدر و مادرم هر دو در سال‌های ۸۸ و ۸۹ از دنیا رفته‌اند، ولی تا روزی هم که در قید حیات بودند فقط خدا را شکر می‌کردند، ذره‌ای بی‌تابی نداشتند، هیچ رفتاری که دشمن را شاد کند در زندگی‌شان نبود. مادرم وقتی پیکر برادر شهید دیگرم را آوردند، اول کمی اظهار ناراحتی و تألم کرد، اما بعدش فقط شاکر بود. آنها می‌گفتند ما برای انقلاب فرزندانمان را داده‌ایم و تا آخر با یاد امام حسین(ع) زندگی می‌کنیم.

می‌توانید خاطره‌ای از برادرتان برایمان تعریف کنید؟
سید رحمت الله نیاکی: مومن وانقلابی بود. از همان سال‌های کودکی نمازهای اول وقت قسمتی از زندگی منصور شد، یکبارهم نشده بود که نمازش دیر شود.به سیره ومکتب حضرت زینب عشق می‌ورزید .قرآن می‌خواند وحفظ می‌کرد .به حضرت فاطمه ارادت خاصی داشت ومی گفت قبر مادرم فاطمه (س)ناپدید است، کاش من هم مفقودالاثر باشم.

برایمان قسمتی از وصیت نامه شهید سید منصور نیاکی را بفرمایید؟!
سید رحمت الله نیاکی: برادرم به اطاعت از سیره امام خمینی (ره) و امام زمان (ع) تاکید داشت ومی‌گفت خواهران وبرادرانم در حفظ حجاب وعفت کوشا باشید مبادا قلب امام عصر (ع) با اشتباهات شما شکسته شود.