ابوالفضل سروش نماینده تهران در یادداشتی ، نوشت: ابوالفضل سروش نماینده تهران و عضو فراکسیون امید- در پی ماجرایی که برای محمد باسط درازهی، نماینده سراوان در گمرک اتفاق افتاد، بحث مجلس، شأن نمایندگی و بایدها و شایدهای آن تیررس نقد رسانهها و افکار عمومی و حتی دیگر مسئولان قرارگرفته است. گذشته از درست یا […]
ابوالفضل سروش نماینده تهران در یادداشتی ، نوشت: ابوالفضل سروش نماینده تهران و عضو فراکسیون امید- در پی ماجرایی که برای محمد باسط درازهی، نماینده سراوان در گمرک اتفاق افتاد، بحث مجلس، شأن نمایندگی و بایدها و شایدهای آن تیررس نقد رسانهها و افکار عمومی و حتی دیگر مسئولان قرارگرفته است. گذشته از درست یا نادرست بودن رفتار و برخورد نماینده سراوان با کارمند گمرک و ادامه آن ماجرا که همگان بر آن آگاه هستند، (که شخصاً به آن انتقادات جدی دارم و چنین رویهای را امری ناپسند و بهدوراز شأن وکیل مردم و منتخب مردمی میدانم) موضوع مهم دیگر جایگاه نمایندگی و جایگاه مجلس شورای اسلامی است. در واکاوی نقش نمایندگی و مجلس شورای اسلامی واژههایی چون خانه ملت، وکیل مردم بیشتر از هر عنوان دیگری معرفی جایگاه مجلس و نمایندگی است. نماینده مردم، واژهای عیان و روشن است که ترکیب یا تعریف صریحتری برای آن نمیتوان یافت، نمایندگی مردم را بر عهده گرفتن یعنی صدای مردم بودن برای طرح و پیگیری مطالباتشان و موکلشان بودن در امر تقنین و قانونگذاری. تعریفی مشخص و صریح که در دایره بزرگ نظارت و قانونگذاری بر دوش نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذاشتهشده است.
وظیفهای دشوار و حساس که بهواسطه رأی مستقیم مردم بر دوش تکبهتک ۲۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی گذاشته میشود، ۲۹۰ نمایندهای که از ۲۰۷ حوزه انتخابیه و اقلیتهای مذهبی سراسر کشور راهی ساختمان بهارستان شدهاند و وقتی زیر سقف صحن بهارستان قرار میگیرند همگی هم سوگند میشوند، وکیل همه مردم کشور هستند و نباید مسائل حوزهای و بخشی را بر مسائل ملی ترجیح دهند.
من بر این باورم که «مجلس در رأس امور است»؛ چون برخاسته از «نگاه» و «رأی» مردم است، مجلس در رأس امور است و باید باشد چون میزان «رأی ملت» است و مجلس تشکلی است که نمایندگان بیواسطه مردم به آن هویت میدهند. «مجلس در رأس امور است»؛ چون در سیل انبوه وظایفی که از سوی قانون اساسی و بعدازآن مطالبات مردمی بر دوش نمایندگان گذاشتهشده، نماینده سرگردان مانده و برچسب ناکارآمدی خورده است، دلیل برچسب ناکارآمدی خوردن بر پیشانی نمایندگان این است که نمایندگان برخلاف انتظار مردم که توصیه یا امضای نمایندگان را ذیل درخواستهای شأن میخواهند قدرت اجرایی ندارند، به همین دلیل انبوه نامههای ناکارآمد و بینتیجه نماینده که روی دستان مراجعین مردمیشان میماند، در اولین قدم جایگاه نمایندگان را نزد همان مردمی که به آنها رأی دادهاند مخدوش میکند، بهاینترتیب نمایندگان مردمی در پی برگشت نامههایش به ادارات دولتی و بانکها برای گرهگشایی از مسائل اداری و اقتصادی مردم به نمایندگانی ناکارآمد بدل میشود و از سوی مردم برچسب نابلدی میخورد. «مجلس در رأس امور است»؛ چون مردمی که نمایندگان را روانه خانه ملت کردهاند از آنها انتظار قانونگذاری، موافقت با طرحها یا لوایح مشخصی را ندارند، مردمی کاری ندارند که نمایندگان در امر قانونگذاری به چه سمتوسویی تعلق دارند، آنها از نمایندهایشان انتظار دارند با سرکشی به حوزههای انتخابیه محروم و مهجور مانده پیگیر آسفالت کشی، لولهکشی و حتی رنگآمیزی جداول کنارگذر خیابان را داشته باشد، مردم از نماینده نمیپرسند که چرا فلان وزیر را به دلیل ناکارآمدی احضار نکردی و یا ذیل فلان طرح را امضا نکردی؟! دغدغه مردم در حل امور روزمره، استخدام فرزندانشان و حل مشکلات مردم و نماینده در مقام شاکی و متشاکی قرار میگیرند عیان است جنس برخورد و سطح برخورد شاکی و متشاکی به کدام سمتوسو خواهد رفت، همانطور که در ماجرای درگیری نماینده سراوان با کارمند گمرک و یک اربابرجوع دیده شد و جو اجتماعی را در محکومیت برخورد نماینده مذکور سوق داد.
من بر این باورم ریشه بروز و ظهور ماجرای نماینده سراوان و ماجرای های پرتکرار مشابه آن را باید بسیار عمیقتر از ظرف فعلی آنکه در شبکههای اجتماعی بازتاب داده میشود دید، تا سازوکاری برای چارچوب مندی وظایف نمایندگان و انتظارات مردم از نمایندگانشان تعریف نشود تکرار ماجراهایی از این دست غیرقابلاجتناب است.