به نظر می رسد، آقای روحانی از چهرهِ قرص و محکم گذشته فاصله گرفته و به نوعی انفعال دچار شده است. تصویری که عموم مردم از حسن روحانی سراغ دارند، این است که رییس جمهوری با تسلط بر اعصاب گفت وگو و اظهارنظر می کند و آنچه شما گفتید، چنین چیزی را نمی بینم. به هرحال آقای روحانی رییس […]
به نظر می رسد، آقای روحانی از چهرهِ قرص و محکم گذشته فاصله گرفته و به نوعی انفعال دچار شده است.
تصویری که عموم مردم از حسن روحانی سراغ دارند، این است که رییس جمهوری با تسلط بر اعصاب گفت وگو و اظهارنظر می کند و آنچه شما گفتید، چنین چیزی را نمی بینم. به هرحال آقای روحانی رییس دولت است و لازم است با مردم و افکار عمومی اميدوار صحبت کند. با این توضیح که صحبت کردن آقای روحانی الزاما انطباق صددرصدی با واقعیت ها ندارد. چون اگر قرار باشد، رییسِ دولت يا هر مسئول دیگری همه واقعیت ها را بی كم وكاست به مردم بگويند، این نوعی انتقال نگرانی به لایه های مردم می شود. کلا رهبران سیاسی و اجرایی باید در اظهارنظرهایی که دارند، حال عمومی ملت را مراعات کنند. پس می توان گفت، اینکه همه معضلات به اطلاع جامعه برسد، الزاما اتفاق واجب و خوبی نیست و برخی اوقات مسئولان باید بار سختی ها را به تنهایی به دوش بکشند و برای رفع آن تلاش کنند. در واقع، اگر قرار باشد هرحادثه بدی از طرف مسئولان به اطلاع مردم برسد، این خلاف مروت و جوانمردی است. از این جهت، فکر می کنم رفتار فعلی روحانی در راستای همین سیاست است.
قبول دارید که بحران های فعلی برای کمتر کسی متصور بود؟
هیچکس این تصور را نداشت که وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تا به این حد آسیب ببیند.
اینکه نگرانی به مردم منتقل نشود، پسندیده است. اما عدمِ آگاهی باعث می شود مردم دولت را تنها مسبب و مقصر اصلیِ کاستی ها و مشکلات بدانند.
در اینکه دستگاههای اجرایی، بعضا ناکارآمدیهایی داشته است، تردیدی وجود ندارد و برخی از مشکلات مستقیما به دولت و مجریان دولتی بر می گردد و دولت باید ناکارآمدیها را به کارآمدی تبدیل کند تا کم و کاستیها اصلاح شوند. اما باید مرز ناکارآمدی با بحرانهایی که به سبب عوامل بیرونی و فرا دولتی به وجود آمده اند، را در نظر بگیریم که این مرزبندی برای جامعه چندان روشن نیست. دولت باید درباره هر دو این حالتها با مردم صحبت کند. توصیه می شود، دولت بخشی را که خارج از اراده او است، مثل مشکلات بدعهدی آمریکا یا توقف خرید نفت یا مشکلات همکاری بانکی با کشورهای اروپایی و … را با مردم در میان بگذارد و مهم است که مرزبندی مشکلات را هم با افکار عمومی در میان بگذارد تا جامعه بداند، کدام کاستیها ریشه اش در ناکارآمدی دستگاه اجرایی است و کدام موارد به عوامل بیرونی ربط پیدا میکنند تا از این طریق زمینه آمادگی مردم برای مقابله با هر شرایطی فراهم شود.
منظورتان از عامل های بیرونی را شرح میدهید؟
دولت آقای روحانی در سیاستهای کلیاش، همانی است که حد فاصل سالهای ۹۶ تا ۹۲ بود و عملکرد دولت را در پروسه چهارسال اول تایید می کنیم و این تایید هم الزاماً ربطی به حمایت اصلاح طلبان از روحانی ندارد. بر اساس ملاکهای داوری که از خط و ربطهای سیاسی شکل می گیرد، میتوان نتیجه گیری کرد، دولت اول آقای روحانی دولتی موفق بود. آقای روحانی همان آقای روحانی است و بخش عمده دولت یازدهمی ها هم در دولت مستقر فعالند. پس چطور شد، که وضعیت به شکل فعلی درآمد؟ طبيعی است، این دست اندازهایی که برای دولت پیش آمده که عمدتا اقتصادی هستند، ناشی از کاهش درآمد ارزی و ریالی دولت است. بزرگترین منبع درآمدی ما که موتور توسعه است، نفت است که چون حجم فروش بالای ۲ ملیون بشکه در روز به زیر یک ملیون رسیده است، طبیعی است که آثار ناشی از ناتوانی در فروش نفت و یا مقاومتی که برخی بازارهای اروپایی و شرقی برابر خرید کالای استراتژیک نفت ایران انجام می دهند، تاثیراتش را در روند اقتصادهای خرد در داخل هم نشان می دهد. در چنین حالتی، چرخه اقتصاد دچار ضعف شده و درآمدهای دولت کاهش پیدا میکند و افزایش قیمتها و بالا رفتن نرخ دلار را موجب می شود.
قبول دارید، افزایش قیمتها و سیرصعودی نرخ دلار هم حد و مرزی دارد و اتفاقی که از اول سال جاری افتاده، غیرطبیعی است؟
نه. ببینید اقتصاددان ها نوعا ارزش دلار را حدود ۸ هزارتومان تعریف میکنند، در دولت اول آقای روحانی عرضه دلار در بازار به وفور و با اعمال نرخ های تکلیفی همواره سعی شد تا قیمت دلار زیر ۴۰۰۰ تومان بماند. در دولت فعلی به دلیل شرایط به وجود آمده قیمت دلار رها شد در چنین حالتی، نرخ ارز جهش پیدا کرد. اما طبیعی است، هرگاه کشور دچار چنین عارضه ای شود، باعث می شود، برخی از فرصت طلبان دنبال این بروند که جیب های خودشان را پر کنند. اندکی از افزایش قیمتها ناشی از همین سوءاستفاده ها است.
رابطه اصلاح طلبان با دولت موجب شده تا هواداران جریان اصلاح طلبی نگران توقف سیر صعودیای باشند که از خرداد ۹۲ شروع شد و تا سال ۹۶ در چند انتخابات آنها را برنده کرد.
اصلاح طلبان با دولت، همان رابطه ای را دارند که در سال ۹۲ داشتند. مساله، اما این است که اصلاحات یک حزب نیست و تفکری است که در قالب چندین گروه سياسی فعالیت می کنند. پس نمی توان روحانی را نامزد یک حزب مشخصی دانست. بعد از محدودیت هایی که در سال ۹۲ نسبت به چهره های منتسب به اصلاحات توسط برخی نهادهای حقوقی اعمال شد، اصلاحات چاره ای جزء این ندید که از شخصیتی معتدل مثل روحانی در جریان انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری پشتیبانی کند. حسن روحانی در دولت یازدهم حتی فراتر از توقع اصلاح طلبان بود. اما در هرحال، آقای روحانی برگزیده حزبی نیست. اصلاح طلبان رابطه صمیمانه و همراهانه و توام با انتقاد با دولت روحانی داشته و دارند. البته در شرایط فعلی، در بخش های ناکارآمدی نقد اصلاح طلبان نسبت به گذشته بیشتر شده است.
جریان اصلاحات در ماه های منتهی به انتخابات مجلس دهم تقریبا خیالش بابت نتیجه راحت بود. سئوال این است، آن فراغ بال درباره انتخابات ۹۸ هم مصداق پیدا میکند یا شرایط بد، باعث بروز مجدد تندروها را خواهد داد؟
نه. به نظرم مشکل خاصی نیست. ببینید، انتخابات همیشه پرشور است و هیچوقت دچار ضعف نمیشود. البته ممکن است، فراز و فرودهایی را شاهد باشیم. اما معمولا انتخابات با مشارکت بالای ۶۰درصدی برگزار میشود که این آمار بعد از ۴۰ سال، قابل توجه است.
سئوال این است، انگیزه ای که در هفت اسفند ۹۴ رای بالایی به فهرست امید داد، در اسفند ۹۸ هم مشاهده خواهد شد؟
فضای انتخابات ۹۴ در سال ۹۸ هم تکرار خواهد شد. شرایط اصلاح طلبان شرایطی است که نشان می دهد، زمینه هایی برای انگیزه مردم جهت حضور در انتخابات وجود دارد که میتوان به ضرورت انسجام ملی و وحدت برای رویارویی با دشمن است که نزد اصلاحطلبان و اصولگراها مشترک است تا از این طریق جوابی به فزونطلبی های آمریکا بدهند وبا مشارکت در انتخابات به این هدف مشترک برسند.
جریان اصلاحات در انتخابات یازدهم مجلس هم با اعتدالیون و برخی از اصولگراها ائتلاف خواهد کرد یا قرار را بر حضوری صددرصد اصلاح طلبی خواهد گذاشت؟
اعتدالیون اساسا بخشی از تفکر اصلاحات هستند و خودشان را اینطور تعریف میکنند. لیکن پیش بینی این است، اصلاح طلبان دستشان برای مشارکت و معرفی نیروهای اصلاح طلب برای فهرست انتخاباتی از سال ۹۴ بازتر از حامیان دولت باشد و سهمیه بیشتری نسبت به چهره های نزدیک به دولت خواهد داشت و دولتی ها عدد بزرگی در فهرست نخواهند داشت.
اصولگرایان معتدل چطور؟
عرصه رقابت همیشه آزاد نیست و مشخصا اصلاح طلبان نمیتوانند امید داشته باشند که نهادهای نظارتی بخش بزرگی از نیروهایش را تایید کند که در چنین وضعیتی، لاجرم باید به موارد تنزل یافته تن بدهند.
یعنی نمی شد در سال ۹۴ به جای چهره هایی چون کاظم جلالی و یا بهروز نعمتی، افرادی همتراز با پروانه سلحشوری یا غلامرضا حیدری را پیدا کرد و در فهرست امید قرار داد؟
سخن ما این اسـت، اصلاح طلبان چون فعالیتی جبهه ای دارند، مجبورند برخی از مناسبات احزاب خودشان را بارعایت مصالح جبهه ای دنبال کنند. طبیعی است، آنچه که رهبران اصلاحات مدنظر دارند، این است که کاندیداها از حداقل صلاحیت لازم برای حضور در پارلمان برخوردار باشند. حالا هر کسی می تواند باشد. اینکه به برخی از چهره های اصولگرا اشاره کردید، طبیعی بود که در آن برهه آنها بهترین گزینه بودند وگذر از آنها باعث میشد تا به افراد فروتر رجوع شود.
نسبت به شورای عالی انتقادات پراکندهای طرح می شود. عملکرد این شورا را چطور میبینید؟ برخی اینطور می گویند که چرا تصمیمها توسط ۱۲ نفری گرفته شوند که توسط سیدمحمدخاتمی تعیین شده اند؟
گرچه آقای خاتمی در گذشته محور تعیین کننده و جهت دهنده فعالیت های اصلاح طلبان بود، اما ایشان علاقه مند است، نقش شخصی کمرنگ شود و اين نقش عمدتاً به ساختار و نهادی پایدار منتقل شود. با توجه به اینکه آقای خاتمی به صفتِ انسانی فردی واجد کاریزما است و اذعان داریم که نفوذ و موقعیت و اعتبار او و همچنین اعتماد مردمی و ملی به سیدمحمدخاتمی چندین برابر کلِ احزابی است که مشی و مرام اصلاح طلبی را برگزیده اند. در چنین حالتی، طبیعی است که حقِ مسلم او باید باشد تا راس هرم شورای عالی اصلاحطلبان را سر و سامان بدهد.
پس چنین فرایندی را منطقی می دانید؟
بله. همه دیدند در انتخابات مجلس دهم با «تکرار میکنم»ی که آقای خاتمی به همه توصیه کرد، در تهران و برخی از شهرها جهت گیری پیروزی کاملا عوض شد و لیست اصلاحات رای صددرصدی آورد. در واقع ایشان به شخصه بیش از تمام احزاب نقش ایفا میکنند. از این رو می توان این طور نتیجه گیری کرد؛ انتقادهایی که به نقش و سهم پذیری سیدمحمدخاتمی در تصمیم سازیهای شورای عالی طرح می شود، منطقی نیست. البته کسی نمی خواهد به حرف و نظر منتقدان بیتوجهی نشان بدهد.