مسعود سلیمی در سیاست خارجی، به تعبیری در اولویت بندی دیپلماسی، همواره رابطه با همسایگان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار است. از قدیم هم این گونه بوده است، در واقع در روزگاری که امپراطوری ها با لشگرکشی های مداوم در پی گسترش نفوذ سرزمینی، تجاری، اقتصادی، امنیتی و … خود بودند، همواره، همسایگان نخستین ایستگاه […]

مسعود سلیمی
در سیاست خارجی، به تعبیری در اولویت بندی دیپلماسی، همواره رابطه با همسایگان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار است.
از قدیم هم این گونه بوده است، در واقع در روزگاری که امپراطوری ها با لشگرکشی های مداوم در پی گسترش نفوذ سرزمینی، تجاری، اقتصادی، امنیتی و … خود بودند، همواره، همسایگان نخستین ایستگاه و مقصد به حساب می‏آمدند، اصل و اساسی که امروز هم یعنی در آستانه سومین دهه از هزاره سوم میلادی در روابط خارجی کشورها رعایت می شود، در واقع باید رعایت شود.
به طور مثال ایران با توجه به مرز طولانی با ترکیه با عراق با کشورهای جدا شده از شوروی سابق، در شرق یا پاکستان و افغانستان و هم چنین با حاشیه نشین های خلیج فارس از هر نظر، از جهت اقتصادی، ترانزیت تجاری و گردشگری، از منظر اقتصادی به رابطه ادامه دار، استراتژیک و بر اساس منافع مشترک و منافع ملی، نیاز دارد، همان طور که همسایگان نیز به حفظ رابطه مناسب با ایران نیازمند هستند.
این روزها در واقع پس از شدت گرفتن تحریم ها و بالا گرفتن تنش کلامی و تحولات و مبادلات خطرناک نظامی در منطقه و به طور خاص در خلیج فارس، دیپلماسی ایران در ارتباط با همسایگان به ویژه با عراق و حاشیه نشین های خلیج فارس، به طور بی سابقه ای فعال و در عین حال در رفتار و کلام معتدل و در واقع عملگرا شده است.
چنین چرخش دیپلماتیک بی تردید با تنش های موجود، رابطه مستقیم دارد که در ذات خود، در ذات سیاست و سیاست ورزی و در روابط خارجی هم لازم است و همین که در تعریف اصولی از دیپلماسی، یک رویکرد طبیعی به حساب می آید، چنان که به قول انگلیسی ها، در سیاست، دوست و دشمن همیشگی وجود ندارد، در این راستا، اما بر اساس تجربه سال های طولانی، ما، یعنی دیپلماسی ما، زمانی منعطف و عملگرا می شود که کلی وقت، هزینه و فرصت را از دست داده باشد!
واقعیت این است که دیپلماسی پنهان و آشکار ما آن قدر خود را به در و دیوار می زند، آن قدر خود را به کوچه علی چپ می زند تا دقیقه ۹۰ و وقت اضافه، تازه به صرافت می افتد که نوع دیگری از دیپلماسی هم وجود دارد.
دیپلماسی جاده یک طرفه نیست، بده و بستانی است که با حفظ منافع مشترک و در راستای تامین منافع ملی و در زمان مناسب صورت می گیرد، باید صورت بگیرد، در غیر این صورت به جای دیپلماسی راهبردی، به دیپلماسی اضطراری می رسیم!

خانه دوست کجاست
صادق صبور
از محل کارم که بیرون زدم هوا تاریک شده بود.
طبق معمول بیشتر شب ها در پیاده رو به طرف کریم خان راه افتادم تا در میدان هفت تیر سوار تاکسی شوم. نزدیک پل کریم خان وقتی که می خواستم، از تقاطع خیابان رد شوم خانم پا به سن گذاشته ای را دیدم که با دستپاچگی، مدام این پا و آن پا می کرد تا فرصت مناسب و امنی برای رفتن به آن سوی خیابان پیدا کند.
پیرزن لاغر اندام که کیسه پلاستیکی کوچک، اما سنگینی را میان دست هایش می چرخاند تا چشمش به من افتاد با صدایی خسته و لرزان گفت:
– خدا میدونه از کی تا حالا منتظرم تا برم اون سمت، مگه ماشینا به آدم فرصت میدن. نگرانی و بی تابی از سر و روی زن می بارید، انگار منتظر حادثه ای بود که سال ها رخ نداده و چشم انتظاری او ادامه دارد.
نزدیک رفتم و پرسیدم:
-می خواهید با هم از خیابان رد شویم.
پیرزن لاغر اندام و تکیده با اضطراب کیسه پلاستیکی را با فشار به خودش چسباند و پس از اندکی تامل، شاید هم دنبال اعتماد به نفس می گشت تا دستش را برای گرفتن دستی دیگر دراز کند، با صدایی شکسته گفت:
-آره… آقا… جون
٭ ٭ ٭
دست لرزان و چروکیده او را گرفتم، تا دو نفری از خیابان بگذریم، با وجود اینکه از دور دست ماشینی نمی آمد، اما پیرزن می ترسید، نکند به آن سوی خیابان نرسد.
٭ ٭ ٭
پنجره ای باز می شود، پنجره ای بسته، خانه دوست کجاست.