زندگی می کنیم در غرقابه ی روزهای رفته در غریو آن نگاه های دزدانه پشت لبخندهای پنهانی و بی قراری… امان از تپش های بی امانش و کودکی از دست رفته! به حبس می کشیم به تبعید وامی داریم تمامیت آن مشت کوچک را روحمان سکته می کند در پس آن شلیک و سرگیجه ی […]

زندگی می کنیم
در غرقابه ی روزهای رفته
در غریو آن نگاه های دزدانه
پشت لبخندهای پنهانی
و بی قراری…
امان از تپش های بی امانش
و کودکی از دست رفته!
به حبس می کشیم
به تبعید وامی داریم
تمامیت آن مشت کوچک را
روحمان سکته می کند
در پس آن شلیک
و سرگیجه ی زندگی خالی
در پُر دود، هوای مه آلود چشم هایش
بی رمق
بی نگاه
بی نوا…
به دوش می کشیم
خونابه ی جریحه دار مسکوت را
در سوگواری ابدی پُر مزار
ناکجا آبادش
به ناموزون ترین زبان بی زبانی!

نویسنده و قربانی انقلاب
۱۸ ژوئن ۱۹۳۶؛ ۸۳ سال پیش در چنین روزی ماکسیم گورکی در مسکو درگذشت.
ماکسیم گورکی در نیژنی نووگورود در شمال روسيه که هم اکنون به یاد او گورکی نام گرفته، زاده شد. نام اصلی ماکسیم گورکی، الکسِی ماکسیموویچ پِشکوف و پدرش نجار تنگدستی بود.
۱۰ ساله بود که پدر و مادر را از دست داد و ۱۳ ساله بود که به علت نارسایی‌های مالی و خشونت‌های پدربزرگ خانه و مدرسه را واگذاشت و ۹ سال به عنوان پادو، کمک آشپز، پرنده‌فروش، نقاش خیابانی، سوزن‌بان، ملوان و … کار کرد.
۱۹ ساله بود که در یک نانوایی کار می‌کرد که صاحب آن کتابخانه بزرگی داشت. او در آنجا هر کتابی به دستش می‌رسید را می‌خواند و از آنجا که حافظه بی‌مانندی داشت، به گواه هم‌زمانانش همه را از بر داشت. ۲۰ ساله بود که از فرط مشکلات مالی و شخصی به یک خودکشی ناموفق دست زد.
در همان سال تصمیم گرفت پیاده از شمال روسیه به سمت گرجستان برود تا کشورش را بهتر بشناسد.
در گرجستان با انقلابیان و مخالفان تزار بیشتر آشنا شد و دوستانش، از جمله نویسنده بنام کارولنکو، به او پیشنهاد کردند دیده‌ها و شنیده‌هایش را بنویسد. ۲۴ ساله بود که نخستین سری داستان کوتاه خود را با نام مستعار “گورکی” به معنی “تلخ” در روزنامه محلی قفقاز منتشر کرد.
داستان‌ها، نمایشنامه‌ها و رمان‌هایش‌، سازگار با زندگی و تجربه‌های سختش، همه درباره “انسان‌های کوچک” و تضاد میان توانگران و تنگدستان و فرادستان و فرودستان جامعه بود. ۳۳ ساله بود که پس از چند بار دستگیری از سوی نیروهای امنیتی از روسیه گریخت و ۱۷ سال در فرانسه، آمریکا و ایتالیا در تبعید زیست.
۶۰ ساله بود که به پیشنهاد استالین به روسیه بازگشت، اما با وجود وعده پیشین استالین به او اجازه خروج ندادند و زیر فشار رژيم اتحاد شوروی از او یک مبلغ و نویسنده فرمایشی نظام ساختند.
حتی هنگامی که رئیس سازمان امنيت نظام عاشق زن پسر او شد و پسرش را از میان برداشت، صدایش درنیامد. ماکسیم گورکی در ۶۸ سالگی در پایتخت کنونی روسیه درگذشت.