مجید عابدینی راد حدود ساعت یازده صبح بود که رضا اومد پیشم. بهش گفتم: تو مگه دیشب شیفت نبودی؟ چقدر زود از خواب بیدار شدی! رضا نفس عمیقی کشید و همین طور که توی مبل جا می گرفت گفت: آخه شبها بعد از ساعت ۲ بعد از نصف شب دیگه رفت و آمد زیادی توی […]
مجید عابدینی راد
حدود ساعت یازده صبح بود که رضا اومد پیشم. بهش گفتم: تو مگه دیشب شیفت نبودی؟ چقدر زود از خواب بیدار شدی!
رضا نفس عمیقی کشید و همین طور که توی مبل جا می گرفت گفت: آخه شبها بعد از ساعت ۲ بعد از نصف شب دیگه رفت و آمد زیادی توی هتل نیست و یه وقتها تا ساعت شش صبح راحت درازکی می کشم! حالا ببینم این نتایج دیدارها و نشست های گره ۲۰ توی اوزاکای ژاپن گره ای از کار ایران باز خواهد کرد، یا نه؟ هر چند موضوع ملاقات ها مسائل دیگری بوده اند! رفتم تا از توی یخچال کمی گیلاس بیارم که گفتم: والا یک مقدار حرف های تکراری از طرف ترامپ بوده که از تمایلاتش برای مذاکره گفته و خطر قبول نکردنش از طرف ایرون! البته چند بار تازگی ها این تأکید رو می آره که هیچ عجله ای نداره و اگر توافق بشه بهتره و اگر نه، گفته خبرش به گوش همة دنیا خواهد رسید! اما از همه ناجور تر حرف های ماکرونه که هم تقصیر آتش زدن نفت کش ها رو به گردن ایرون انداخته و هم یک جا خیلی رندانه می گه نباید وضعی پیش بیاد که موجب خروج بعضی از هم پیمان ها از برجام بشه! حرفی توی همین مایه ها! یعنی که فرانسه تحت هر شرایطی توی برجام نمی مونه! رضا تکونی توی مبل به خودش داد و همین طور که بمن خیره شده بود گفت: آره، این خیلی ناجوره که ماکرون هم حرف نسنجیدة وزیر امور خارجة انگاستان رو تکرار کنه! اون جانسون هم که ممکنه نخست وزیر آتی انگلیس بشه سازش خیلی با ترامپ کوکه! واقعاً اگه یه خروج دیگه اتفاق بیفته کار برجام یکسره خواهد شد! پس از قرار خبر خوبی توی کار نبوده!؟ رضا که سخت مشغول خوردن گیلاس شده بود به ناگهان مکثی کرد و گفت: پس از قرار هیچ نشونی از بهبود اوضاع و دورنمایی برای گره گشایی از این وضع بغرنج وجود نداره که هیچ، بلکه فرانسه هم افتاده به تهدید متقابل نسبت به ایرون! از بس که گیلاس ها خوشمزه بودند نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم! آخرش پا شدم رفتم به سمت سماور برای درست کردن یه قهوه فرانسه وقتی گفتم: رضا الان از همه مهمتر خوب نگه داشتن رابطه با دوستای اروپائی شه! کارها و حرف های ما نباید به نظرم حالت تهدید بخودشون بگیرن!
رضا با یه دستمال کاغذی دستهاش رو تمیز کرد و اومد سمت آشپزخونه به کمک من و گفت: عابد تو هنوز فکر می کنی ممکنه ترامپ تغییر برخورد بده و همة خصومت ها رو کنار بذاره و با پشت کردن به اسرائیل و عربستان بیآد به سمت ایرون؟ گفتم: والا رضا از موقع بیرون رفتن آمریکا از برجام تا حالا من و تو با خوش بینی روی این فکر موندیم که ترامپ بالاخره عقب نشینی خواهد کرد و به آغوش برجامی ها باز خواهد گشت! با صف بندی های فعلی و افتادن توی منطق تهدید و اعمال زور الان این اقدام برای ترامپ سخت تر شده ولی نمی شه گفت که دیگه عملی نباشه! رضا ساز رفتن کوک کرد! جلوی در آپارتمان توی پاگرد پله ها رضا توقفی کرد و برگشت گفت: یعنی عابد ممکنه این وضع بخواد چند ماه یا سال دیگه ادامه پیدا کنه؟ دستی به شونه های رضا زدم و گفتم: رضا جون پیش بینی ادامة مسیر با آمریکا خیلی سخت شده ولی من به غیر از نگاه خوشبینانه به قضایا راهی برای به آرامش رسیدن و مقابله با مشکلات نمی بینم! رضا هم وقتی از پله ها پائین می رفت خندید و گفت: پس زنده باد خوشبینی! چند ساعت از رفتن رضا نگذشته بود، داشتم خونه رو جمع و جور می کردم که خبر آمد، ذخایر اورانیوم غنی شده ایران از حد مجاز گذشت و بعد هم واکنش های منفی جهانی شروع شد و ترامپ هم دوباره شروع کرد به خط و نشون کشیدن، تو این افکار بودم که رضا تلفن زد: عابد… شنیدی… حالا اوضاع چه جوری میشه؟ یعنی خوشبینی ما…. پریدم وسط حرف رضا و گفتم: اومدی پیشم، راجع بهش حرف می زنیم!