![](https://jomlehonline.ir/wp-content/themes/aban/img/none.png)
مجید عابدینی راد از خودم می پرسیدم حالا که ایران در انجام تعهدات برجامی اش یک گام دیگه هم برداشته، اونوقت تکلیف با اروپائی ها چی می شه؟ در جواب بخودم گفتم: بالطبع سه قدرت بزرگ و تعیین کنندة سیاست های اروپا خیلی از این برخورد خشنود نمیاد ولی در حال حاضر از اون […]
مجید عابدینی راد
از خودم می پرسیدم حالا که ایران در انجام تعهدات برجامی اش یک گام دیگه هم برداشته، اونوقت تکلیف با اروپائی ها چی می شه؟
در جواب بخودم گفتم: بالطبع سه قدرت بزرگ و تعیین کنندة سیاست های اروپا خیلی از این برخورد خشنود نمیاد ولی در حال حاضر از اون طرف چاره ای هم بجز کنار اومدن با وضع موجود رو ندارن!
بعد از سنجیدن عکس العمل های احتمالی این سه متعهد برجامی برای خودم این تأکید رو آوردم که: وضع کمی با بیرون رفتن انگلستان از جامعة اروپا می تونه تغییر پیدا کنه! آخه از همین توقیف نفتکش ایرونی توسط انگلیس باید متوجه شد که رابطه بدتر می شه!
توی این فکر بودم که رضا رسید و چیزی نگذشت که هر دو در مقابل دو تا چای داغ روبروی هم توی مبل ها قرار گرفتیم! رضا جرعه ای نوشید و گفت: عابد سر و صدای اینکه تصمیم مسئولین رفته به سمت خروج گام به گام از برجام تقریباً توی بیشتر جاهای شهر شنیده می شه! از اونطرف هم قیمت ها بیداد می کنن!
منهم از چائیم نوشیدم و گفتم: با اینکه بین این دو موضوع رایطة مستقیمی وجود نداره ولی با روشن کردن تکلیفی توی این دنیای پریشون از بلاتکلیفی در همة ابعاد، شاید ترمز بالا رفتن بی رویة قیمت ها هم کشیده شد! آخه همیشه رضا جون کفگیر که به ته دیگ می خورده تازه مسئلة چیکار کردن و از چه راهی سامون آوردن مطرح می شه!
رضا یک تکه سوهان به دهان گذاشت و بعد از اینکه کمی زیر زبونش اینطرف و اونطرفش کرد گفت: من هم قبول دارم که درد اصلی ما چه برجامی بر پا بمونه یا نمونه، بی برنامگی توی همة زمینه ها ست! آخه وقتی سرمون توی چاه نفت و با سیاست بریز بپاچ، اونهم برای گروهی خاص از ارزان بگیران و رانت خواران، مملکت رو اداره می کنیم، واقعا هیچ نیازی به برنامه و سازمان دهی درست کارها نداریم! نمی دونم عابد از طرز حرف زدنت این طور می فهمم که انگار وضع فعلی رو به خودمون اومدن، می دونی که بدم نیست!
گفتم: درسته رضا جون، چون وضع بدی نیست اگر واقعا قصد مسولان، درست عمل کردن و توی وضع صلاح جمعی جلو رفتن در میون باشه، اما بدبختی اینه که برعکس تا فشارهای خارجی رومون زیاد میشه، به مسائل حاشیه ای داخل دامن می زنیم. رضا کمی چای نوشید و گفت: اینو قبول دارم که هر وقت توی کار برنامه ریزی های کلان اقتصادی و باز کردن گره های عمده مردم، می مونیم، مثلا مسئله اخراج مهاجرهای افغانی رو پیش میاریم که بیشتر حالت تهدید اروپایی ها رو داره، مگه نه؟!
گفتم: درسته. همین برنامه ساز و کار مالی که با اروپائی ها تازه راه افتاده رو می دونی برای چی محدود و بی اثر خواهد ماند؟ برای اینکه اصلاً ما چهارتا قلم کالای مناسب و طبق استاندارد و با بسته بندی درست نداریم که بخواد مورد تهاتر قرار بگیره! در حدّ نخود و لوبیاش هم باز مسئلة بسته بندی استاندارد اروپائی نداشتن رو دارند! صنایع دستی مون هم تبدیل شده به جنس های بی ریخت تولید کردن که اونور آب، کوچکترین بازاری رو ندارن! بعد هم عزیزم راه دور نباید رفت آدمهایی افتاده اند توی کار صادرات که اینکاره نیستند! یعنی فقط بدنبال معاملات ارزی هستند!
در حالی که رضا برای رفتن آماده می شد، گفتم: رضا جون غصه نخور! الان دوره دورة نجومی بگیرهای به قول تو بی سواد و غیر کارآمده! فکر نکن که توی زمینه های کشاورزی و صنعت و موسسات مالیمون به عنوان مثال وضع فرق می کنه! جامعة ما از قدیم الایام ایلاتی بوده!
رضا توی پاگرد پله ها گفت: عابد فکر نمی کنی که نظام اقتصادی ما دچار مافیازدگی شده از دست کسی هم کاری برای براه درست انداختنش بر نمی آد!؟ دستی به شونه های رضا زدم و گفتم: مبارزه با مافیا هم راه داره عزیزم!