مسعود سلیمی از سال ۹۲، یعنی آغاز ریاست جمهوری روحانی تا امروز، یعنی در عرض ۶ سال گذشته بارها و بارها از حذف یارانه نقدی و بیش از آن،از برخی دهک های جامعه، به ویژه سه دهک بالا سخن به میان آمده که با نشست و برخاست های متعدد، مخالفت های جناحی و صد البته […]
مسعود سلیمی
از سال ۹۲، یعنی آغاز ریاست جمهوری روحانی تا امروز، یعنی در عرض ۶ سال گذشته بارها و بارها از حذف یارانه نقدی و بیش از آن،از برخی دهک های جامعه، به ویژه سه دهک بالا سخن به میان آمده که با نشست و برخاست های متعدد، مخالفت های جناحی و صد البته نتایج بی حاصل همراه بوده است و طبق معمولِ رفتارهای پوپولیستی نه تنها اراده ای برای حذف یکی از مصیبت بار ترین تصمیمات اقتصادی کشور وجود نداشته، بلکه بر سر متعادل کردن پرداخت از منظر درآمد مردم نیز اقدامی صورت نگرفته است، آخر در کجای دنیا در کدام کشور می توان سراغ گرفت که بخشی از درآمد کشور بدون در نظر گرفتن شرایط اقشار مختلف جامعه تقسیم شود، بدون اینکه کمترین استدلال علمی و عملی و به تبع آن اقتصادی پشت آن باشد، مگر عوام فریبی که در همان روزهای آغازین، کارشناسان آگاه و دلسوز نسبت به پیامدهای منفی آن در اقتصاد کشور و زندگی مردم هشدار داده بودند که گوش شنوایی در کار نبود. هنگامی که واژه “حذف” در ارتباط با یارانه حتی دهک های مرفه پیش می آید، حتی در شرایط کنونی اقتصاد کشور، دست و دل مسئولان می لرزد که نکند، جناح دیگر آن را ماننو چماق بر علیه دیگری و اسبابی برای تحت تاثیر قرار دادن مردم استفاده کند. از آغاز پرداخت یارانه نقدی، بخشی از ثروت مملکت بدون اینکه ارزش افزوده ای داشته باشد و بدون اینکه در اصطلاح نرخ انرژی و حتی اندکی در کاهش هزینه مردم – منظور اکثریت جمعیت کشور-به ویژه با افزایش بی وقفه تورم و گرانی، اثر داشته باشد، بر باد رفته است و امروز دوباره بحث حذف دهک های بالای جامعه مطرح شده که طبق معمول مشخص نیست که دهک های بالای جامعه به چه قشری گفته می شود؛ آن هایی که در شهرک لاکچری لواسان زندگی می کنند، آن هایی که درآمدهای نجومی دارند و با پول های انباشته هم چنان یارانه دریافت می کنند؟ کدام یک؟! ۴۵ هزار تومان که هنوز آخر ماه به حساب، فکر می کنم ۹۸ درصد ایرانیان، حتی خارج از کشور واریز می شود! هرچند یک تعریف کلیشه ای ست، اما در میان مشکلات عدیده در ساختار مدیریت کشور ما این است که همیشه جنبه راحت کار را در نظر قرار می دهیم، مثلا به جای آموزش ماهیگیری که دانش، پشتکار و زمان می خواهد، ماهی میان مردم تقسیم می کنیم، غافل از این که روزی می رسد که ماهی تمام می شود!
اسطوره منزوی سینمای ایران
ناصر تقوایی سومین ضلع مثلثی است که در سال ۱۳۴۷ موج نوی سینمای ایران را شکل دادند. مسعود کیمیایی با «قیصر»، داریوش مهرجویی با «گاو» و ناصر تقوایی با «آرامش در حضور دیگران» بنیان سینمای متفاوت ایران بنا نهادند و توانستند جریان سینمای ایران را به طور کل عوض کنند.تقوایی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تحصیل کرد و قبل از شروع کار در سینما، جذب تلویریون شد. او با ساخت سریال تلویزیونی مورد توجه قرار گرفت. او فعالیت سینمایی خود را با همکاری در گروه فنی فیلم خشت و آینه به کارگردانی ابراهیم گلستان آغاز کرد.
تقوایی شروعی بسیار مهم در سینما داشت و آرامش در حضور دیگران را در سال ۱۳۴۹ ساخت. وی هوشمندانه به سراغ کاری از غلامحسین ساعدی رفت و آن را به فیلمنامه برگرداند. دهه ۱۳۶۰ دهه شگفتیهای سینمای ایران بود و یکی از این شگفتیها بازگشت تعدادی از فیلمسازان باسابقه به سینمای بعد از انقلاب بود. ناصر تقوایی با فیلم ناخدا خورشید(۱۳۶۵) که در جشنواره فجر به نمایش درآمد و چند جایزه دریافت کرد و منتقدان نیز حسابی فیلم را تحویل گرفتند، بازگشت خود را اعلام کرد. تقوایی داستان فیلمش را بر اساس رمان داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوی بنا کرد و به خوبی توانست آن را با فضای بومی یک جزیره جنوبی منطبق کند. او بیش از چهار دهه است که در گستره ادبیات و سینما فعالیت دارد؛ اگر چه او را اغلب به عنوان سینماگر میشناسند؛ سینماگری که در طول فعالیت سینماییاش هیچگاه شتابی برای تولید انبوه نداشته است.