شهلا منصوریه   پنج سال از حضورش در خانه های ما می گذشت. بیست و نهمین روز از خرداد ۹۳ بود که برنامه ای زیست محیطی بر روی آنتن رفت تا آموزش های لازم برای حفظ محیط زیست را یادآور شود. در بیشتر ایام سال دوربین سرزمین ما به روستاها و شهرهای ایران زمین می […]

شهلا منصوریه

 

پنج سال از حضورش در خانه های ما می گذشت. بیست و نهمین روز از خرداد ۹۳ بود که برنامه ای زیست محیطی بر روی آنتن رفت تا آموزش های لازم برای حفظ محیط زیست را یادآور شود. در بیشتر ایام سال دوربین سرزمین ما به روستاها و شهرهای ایران زمین می رفت تا ثبت کننده ناشناخته ها و خاطرات تلخ و شیرین محیط زیست ایران باشد. حوادث و برنامه هایی که نشان از واقعیت زندگی پیرامونمان داشت و تلخی و شیرینی حقیقی را به تصویر می کشید. با زیبایی هایش شاد شدیم و نقشه ها کشیدیم که به آن منطقه برویم و از نزدیک آن را لمس کنیم و با خرابی ها و آلودگی هایش درد کشیدیم و تلاش کردیم تا به آموزش و فرهنگسازی، بیشتر بها دهیم.
این برنامه یک ساعت از هفته را به خود اختصاص می داد و صبح ‌های پنجشنبه، با اجرای ایرج میلانی و مجید غضنفری دو مجری خوشنام رسانه ای روی آنتن می رفت. برنامه ‌ای منتقدانه با آیتم ‌های کوتاه که تلاش می‌ کرد تصویری چند وجهی از محیط ‌زیست ایران را منعکس کند.
حال مدتی است که پنجشنبه ها این برنامه در فهرست برنامه های شبکه یک قرار ندارد. برنامه ای که تریبونی برای مشارکت و فعالیت فرهنگی و هم اندیشی تشکل های زیست محیطی کشور و فرهنگ مشارکت در حل معضلات زیست محیطی بود؛ شنیده ها حاکی از این است که برنامه «سرزمین ما» گذشته از «سلیقه»!، به دلیل آمارِ کم مخاطبین و پیامک های دریافتی پخش نمی شود. اگر با این رویکرد که باورپذیری آن چندان محکم نیست، به این موضوع نگاه شود، حقیقت تلخی آشکار می شود که نشان از دغدغه مند نبودن مدیران رسانه به یکی از مهمترین مسائل روز دنیاست. زیرا با تغییر رویکرد و هم اندیشی با عوامل برنامه و تبلیغ مناسب در فضاهای رسانه ای، موجب جلب رضایت مردم به این مساله اساسی می شد. رسانه هایی که در شکل محتوای خبری یا سرگرمی، ظهور و رشد زیادی در این مدت داشته اند و همه آنها سیل عظیمی از مخاطبان را دارند که برای پذیرش فرهنگ و آموزش حفظ و نگهداری از محیط زیست، از استعداد و توانایی بالایی برخوردارند.
هرچند، امروزه آمار مخاطبین درخصوص یک برنامه و پروژه، از اساسی ترین معیارهای استاندارد برای ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت محسوب می شود، اما یک پرسشی که مطرح می شود این است که آیا حذف کلی یک برنامه به بهانه به حد نصاب نرسیدن مخاطبین تصمیمی درست، منطقی و اخلاقی است؟! آیا این تصمیم با خودارزیابی رسانه ملی همراه بوده است یا آن که به طور مطلق بر توانایی ها، قابلیت ها و تلاش های آن برنامه متکی شده است؟ این بدان معناست که آیا رسانه ملی در معرفی، تبلیغ و ترویج رویکرد محیط زیستی از طریق برنامه های مشابه تلاشی کرده است یا فقط از دور نظاره گرِ زمین خوردن آن در جامعه ای بوده که محیط زیست آن با تمام ارکان و زیستمندانش به ابزاری برای قدرت نمایی و سودجویی صاحبان قدرت تبدیل شده است!؟ همان فضایی که فعالیت در حوزه محیط زیست را برای کنشگران آن بسیار سخت و ناهموار ساخته است.
پرسش دیگری که مطرح می شود این است که آیا رسانه ملی انتظار دارد، تمام برنامه های سیما، به برنامه هایی فقط برای سرگرمی تبدیل شود، برنامه هایی که صرفا به واسطه داشتن مخاطبین میلیونی باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند تا چرایی موفقیت آنها در جلب مردم آشکار و آگاه سازی شود! آیا الگوبرداری از برنامه های هیجان انگیز ماهواره ای و گرایش به مد که تفکری جهان سومی را دارد، در جلب رضایت مردم مناسب است؟
در هر صورت نباید از این نکته غافل شد که رسانه های گروهی در تصویر سازی فرهنگی برای جامعه و مخاطبین نقش مهمی دارند و در این بین شیوه انتقال پیام و محتوا بسیار حائز اهمیت است. اگر یک برنامه محیط زیستی مجبور است همواره از سیل، آتش سوزی، تخریب، نابودی و خشونت علیه حیوانات بگوید به آن دلیل است که آیینه ای تمام قد از آن چه در سرزمین ما می گذرد باید ارائه کند. اگر مردم گرایش یا علاقه ای به این موضوعات ندارند، نه فقط به یک برنامه که رسانه ای که از دریچه آن برنامه پخش می شود نیز باید انتقاد کرد. بنابراین حذف چنین برنامه محیط زیستی که مخاطبان خاص خود را دارد، نه تنها اشتباه است بلکه معرفی و تبلیغ مناسب آن می تواند در نقش آفرینی شهروندان در بهبود حال سرزمین ما تاثیر بسزایی داشته باشد.
به امید آن که برنامه سرزمین ما به دور از تعصب و جانبداری دوباره به خانه های ما برگردد و دغدغه فعالان ثبت کننده ناشناخته ها و خاطرات تلخ و شیرین محیط زیست ایران باشد. تا با زیبایی هایش شاد شویم و با شناخت خرابی ها و آلودگی هایش تلاش کنیم تا به آموزش و فرهنگسازی اصولی برسیم.