سینا رییسی/ روان‌شناس و مدرس دانشگاه/ علی صفی در کتاب لطایف نقل می‌کند: روزی متوکل، کمانی به دست داشت، تیری به جانب گنجشکی انداخت و خطا رفت. متوکل منفعل (ناراحت) شد. ابن حمدون از ندیمای او حاضر بود گفت: آفرین بادت ای خلیفه روزگار. متوکل گفت: چون تیر خطا شد چه جای تحسین کردن است؟ […]

سینا رییسی/
روان‌شناس و مدرس دانشگاه/

علی صفی در کتاب لطایف نقل می‌کند: روزی متوکل، کمانی به دست داشت، تیری به جانب گنجشکی انداخت و خطا رفت. متوکل منفعل (ناراحت) شد. ابن حمدون از ندیمای او حاضر بود گفت: آفرین بادت ای خلیفه روزگار. متوکل گفت: چون تیر خطا شد چه جای تحسین کردن است؟ ابن حمدون گفت: من چنان دریافتم که از آنجا که کمال مرحمت توست نسبت به خلق خدای، بر این گنجشک نیز رحم آوردی و عمدا خطا کردی تا به وی آسیبی نرسد. متوکل از این تفسیر خوش آمد و پنجاه هزار درهم بر او انعام فرمود.
تبدیل تهدیدها به فرصت و دیدن نیمه پر لیوان چیزی است که خیلی‌ها آن را بلد نیستند. زندگی پر از اتفاقاتی است که در لحظه اول برای ما تهدید محسوب می‌شود و ما را هراسان می‌کند و نتیجه آن تصمیمات اشتباهی است که بعدا ما را پشیمان می‌کند.
مسئله اساسی شیوه‌ غلط تفکر در جامعه است. شیوه تفکری که به تفکر منطقی در جامعه ایرانی معروف است؛ دیدن تهدیدهای یک مسئله و بررسی خطرات ناشی از آن.
همه ما می‌خواهیم خطرات حاصل از یک پیشامد را بررسی کنیم و این را یک روند منطقی در جریان زندگی تصور می‌کنیم و کسی را عاقل می‌دانیم که ریزترین اشتباه را ببیند و آن را برطرف نماید تا از پس آن نتیجه خوب ظاهر شود. اما شیوه حل مسئله و پدیده‌ خوشبینی این تفکر را زیرسوال می‌برد. شیوه حل مسئله می‌گوید باید فرصت‌ها را پیدا کنیم. حل مسئله می‌گوید راه‌های مطلوب رسیدن به هدف کدامند و از چه راه‌هایی می‌توانیم به هدفمان با بیشترین فایده و سود دست یابیم. در حل مسئله بعد از انتخاب چند راه با افراد خبره و دارای صلاحیت مشورت می‌شود. اولویت‌ها شناسایی می‌شود و چنانچه یک راه حل مشترک تشخیص داده شد در راه رسیدن به آن گام برداشته خواهد شد و هر مرحله تا مرحله بعد نیز از نظر خبرگان استفاده می‌گردد. نتیجه هر چه باشد یک موفقیت محسوب می‌گردد؛ چه رسیدن به هدف مطلوب باشد و چه نباشد.
شاید این سوال برایتان پیش بیاید اگر به هدف مطلوب نرسیم که دیگر موفق نشده‌ایم و شکست خورده‌ایم. اینجاست که می‌گوییم: نه این‌طور نیست و این تحلیل حاصل شیوه تفکر غلط شماست.
مگر برادران رایت در اولین پرواز موفق بودند؟ مگر زکریای رازی در اولین آزمایش کاشف الکل شد؟ مگر دکتر حمیدرضا خزاعی در اولین سال فعالیتش در مهندسی برق تعداد ۲۲ اختراع را به ثبت رسمی رساند؟
تلاش همه جانبه، پایبندی به هدف، حرکت در مسیر و حذف راه حل‌هایی که مطلوبیت کمتری داشتند در نهایت این عزیزان و بسیاری دیگر را به هدف مطلوب رسانده است. این افراد در سراسر تلاش‌هایشان فقط بر روی هدف تمرکز داشتند. توجه داشته باشید: آن‌ها بر روی هدف تمرکز داشتند، به هدف فکر نمی‌کردند. وقتی هدفی در نظر گرفته شد بر روی آن تمرکز می‌کنند. مثلاً وقتی هدف شما درس خواندن است بر روی درس تمرکز می‌کنید تا آن را یاد بگیرید و به کار ببندید. فکر کردن به درس خواندن باعث یادگیری نمی‌شود. بنابراین از طریق شیوه حل مسئله به هدف مطلوب فکر می‌کنیم و بعد از پدیدار شدن اولویت‌هایمان در اهداف، فقط بر روی انجام درست آن تمرکز و اقدام می‌نماییم. شیوه مطلوب فکر کردن این است که هنگامی که از بین چند راه حل یکی را مطلوب دیدید، در راه رسیدن به هدف اقدام کنید. خوشبینی در مرحله اقدام به ما کمک می‌کند تا بر نقاط قوت خود تمرکز کنیم و با اعتماد به نفس بیشتری پیش برویم. خوشبینی باعث خواهد شد در لحظه بحرانی، خودگویی‌های منفی درونی (مثل: من از عهده این کار بر نمی‌آیم) در ما کاهش یافته و به خودگویه‌های هدایت شده مثبت (مثل: با توجه به اینکه توانمندی انجامش رو دارم، از عهده کار بر میام) تبدیل شود.
پس، لطفا از جای خود برخیزید و به جای فکر کردن‌های افراطی و بدون عمل دست به اقدامی فکر شده بزنید و به یاد داشته باشید طولانی‌ترین سفرها با اولین قدم آغاز می‌شود.